عبارات مورد جستجو در ۴۹۶ گوهر پیدا شد:
سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۸۰ - حمامی
سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۸۳ - ترکش دوز
سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۲۰۳ - ماهی پز
سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۲۶۰ - کاغذ گر
سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۲۹۹ - دارباز
سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۳۰۹ - مارباز
سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۳۴۱ - جامه فروش
میرزا قلی میلی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۱۸۳
دل من چون مرغ بسمل، دمی آرمیده باشد
که به خاک و خون به راهش، دو سه دم تپیده باشد
ز ستمگری پیشمان شده و در اضطرابم
که ز کردهها مبادا المی کشیده باشد
چو رسد رقیب غمگین، ز پی تسلّی خود
دهم این قرار با خود که ترا ندیده باشد
چو رقیب دید سویم، به دلم فتاد آتش
که به خاطرش مبادا مه من رسیده باشد
چو رسد رقیب خوشدل، شود اضطرابم افزون
که مگر ز مرگ میلی، خبری شنیده باشد
که به خاک و خون به راهش، دو سه دم تپیده باشد
ز ستمگری پیشمان شده و در اضطرابم
که ز کردهها مبادا المی کشیده باشد
چو رسد رقیب غمگین، ز پی تسلّی خود
دهم این قرار با خود که ترا ندیده باشد
چو رقیب دید سویم، به دلم فتاد آتش
که به خاطرش مبادا مه من رسیده باشد
چو رسد رقیب خوشدل، شود اضطرابم افزون
که مگر ز مرگ میلی، خبری شنیده باشد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۸۲
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۵۹
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۰۸
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۷۶
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۴۱
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۷۹
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۳۴
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۶۱
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۷۲
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۷۰۴
طغرای مشهدی : قصاید و مقطعات
شمارهٔ ۳
طغرا، به تیغ نطق، جهان را گرفته ای
کم نیستی تو هم ز جهانگیر آفتاب
تیرافکنان رای تو صد ره فکنده اند
پشت کمان به ترکش پر تیر آفتاب
در کشوری که تیغ خیالت علم شود
روید غلاف شرم ز شمشیر آفتاب
با آنکه می شود ز ره پرتوافکنی
نظم تو دستمایه تسخیر آفتاب
در حیرتم که بهر چه بی قدر مانده است
بر صفحه وجود، چو تصویر آفتاب
کم نیستی تو هم ز جهانگیر آفتاب
تیرافکنان رای تو صد ره فکنده اند
پشت کمان به ترکش پر تیر آفتاب
در کشوری که تیغ خیالت علم شود
روید غلاف شرم ز شمشیر آفتاب
با آنکه می شود ز ره پرتوافکنی
نظم تو دستمایه تسخیر آفتاب
در حیرتم که بهر چه بی قدر مانده است
بر صفحه وجود، چو تصویر آفتاب
فصیحی هروی : غزلیات
شمارهٔ ۲۱۶