عبارات مورد جستجو در ۶۰۰۶ گوهر پیدا شد:
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲
ای شمع گرت ذوق غم آموختن است
این سوختن تو عمر اندوختن است
ور ز آن که برای مجلس افروختن است
صد بار نسوختن به از سوختن است
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۴۲
امشب که طرب از دل مهجور برفت
نومید طبیب از سر رنجور برفت
گفتم که تماشای رخ درد کنم
ناگه ز چراغ زندگی نور برفت
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۷۴
آن ساقی گلچهره که می می‌پیمود
میر مجلس دوش هم آغوشش بود
تا صبح پسین عبادتی می‌کردند
آن یک به رکوع بود و آن یک به سجود
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۸۰
چون در جگرت ناوک غم‌بند شود
مگذار که دل به ناله خرسند شود
دریا دریا ز دیده آتش می‌ریز
کان خشک‌نهال ازین برومند شود
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۸۳
هرگز لبم آشنای یارب نشود
کز نومیدی جهان لبالب نشود
هرگز نکشم از سر حسرت آهی
کز سوز دلم زمانه در تب نشود
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۸۷
دل کشته خنجر ملامت گردید
آواره کشور سلامت گردید
هر غنچه که در گلبن امید دمید
نشکفته هنوز داغ حسرت گردید
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۸
چون باغ شکفته از گیاهی نشوم
چون دیده تسلی به نگاهی نشوم
آن شعله شوقم که ز پا ننشینم
تا در جگری طعمه آهی نشوم
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۰
یک چند درین رسته پریشان گشتیم
گفتیم گران شویم ارزان گشتیم
در طالع ما کساد بازاری بود
آیینه‌فروش شهر کوران گشتیم
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۰
ز آن پیش که در قصر عدم خانه کنیم
برخیز که طره طرب شانه کنیم
فرداست که عمر ما شده ملک اجل
امروز بیا که وقف میخانه کنیم
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۲
ماییم که جان در گرو صهباییم
بی باده چو باد خاک می‌پیماییم
ما را گویند باده تنها چه خوری
توفیق رفیق ماست کی تنهاییم
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۲
امشب نگهم را نفس بازپسین است
فرداست که یک یک مژه تابوت نگاه است
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۴
سینه بگدازم و دل خون کنم و جان سوزم
شعله شوقم و خاصیت من بسیار است
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۵۸
من نه شایسته بسمل نه سزاوار قفس
به چه امید در این دام گرفتار شدم
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۶۰
چمن پیرای صبحم کیمیای خار و خس دارم
به هر شاخ ترنجی آفتابی پیش‌رس دارم
پر پروانه‌ام در حسرت پرواز گم بادا
اگر امید دودی از چراغ هیچ کس دارم
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۶۳
مختصر دستی که ما را بود صرف باده شد
گر خدا روزی کند دست دگر بر سر زنم
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۸۱
ز خود کنار همه عمر می‌توان کردن
به این امید که شاید تو در میان آیی
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۱۲
مائیم و دلی به عشق جانانه خراب
یک سینه در آتش جنون پر تب و تاب
انبانه ای از توشه محشر خالی
چشمی همه چون ابر بهاران پر آب
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۳۸
برسید کاینات بی حد صلوات
بر زوج بتول و نفس احمد صلوات
بر هر سه خلیفه . . . . . .
بر هر دو نبیره محمد صلوات
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۸۵
دانی ز جهان چه طرف بر بستم هیچ
وز حاصل ایام چه در دستم هیچ
شمع طربم ولی چو بنشستم هیچ
و آن جام جمم ولی چو بشکستم هیچ
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۵
این دنیی پیر را جوان خواهی کرد
آراسته چون منزل جان خواهی کرد
وین خانه غم که بی تو همچون سقر است
از مقدم خویش چون جنان خواهی کرد