عبارات مورد جستجو در ۹۶۷۱ گوهر پیدا شد:
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۴
منت خضر بر سرم نیست، چو شمع انجمن
آب حیات می دهد، آتش سوختن مرا
جوهر چوب‌دار را ساخته ام طلسم خود
تا نبرد به هر طرف، کشمکش رسن مرا
نازکی شمیم گل، طرح درشتی افکند
بی قد سرو او بود گر هوس چمن مرا
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۵
زین دودمان ندیدیم خونگرمی شراری
باید در آتش افکند چون لاله دودمان را
از بس که آشیان بود بر عندلیب ما تنگ
بر روی یکدگر چید چون برگ گل، فغان را!
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۷
ز بس آمد به نزدیکم، چو مژگانش نمی بینم
نباشد دور اگر گویم نشد آن نازنین پیدا!
مشو بیهوده بر روی زمین، جویای آسایش
که این گم گشته، چون گنج است در زیرزمین پیدا
قدح کف می گشاید تا رسد دستش به گلبرگی
چو مینا را شود شاخ گلی از آستین پیدا
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۲
باران سنگ فتنه اگر دیرتررسد
از خود چو لاله رخنه برآرد ایاغ ما
نخل از چه ره بلند شود، گل کجا دمد
چون باغ کاغذین، دو وجب نیست باغ ما
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۰
برگ گل تازه را، جام طرب ساختیم
تا نرود تازگی همچو جم از نام ما
در چمنی کز زمین، سبزه چو فواره جست
بر لب جو می چکد، تشنگی از کام ما
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۳
فصل گلگشت چمن شد ای گل رعنا بیا
برگ عیش از کف مده، با ساغر و مینا بیا
ما غم انگیزیم، نه گل تاب ما دارد نه خار
تا نبینی باغ را پژمرده، پیش از ما بیا
دست می باید ز ایران شست پیش از سیر هند
گر به هند آیی ز ایران، از ره دریا بیا
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۵
جامده آیینه را نزدیک، کان دور از ادب
تکیه گاه خویش می خواهد سر زانوت را
غنچه من! چون گل مهتاب از بس نازکی
با دماغ یاسمین نتوان شنیدن بوت را
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۷
به پای شوق گشتم هرطرف بسیار در صحرا
کشیدم شکل حیرانی بدین پرگار در صحرا
ندارد شهر، میدان غبارانگیزی آهم
به سان گردباد استاده ام ناچار در صحرا
نسیم نرگس مستت کند چون شهرپیمایی
به جای لاله، روید ساغر سرشار در صحرا
طریق اختلاط شهریانم یاد می آید
چو می بینم به هر سو راه ناهموار در صحرا
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۰
غارتگر حیا نکنی جام باده را
نکهت فزون بود گل کم آب داده را
ابری ندیده ام که نبیند به چشم کم
این قطره های اشک ز باران زیاده را
در خوان عیش نیست به از باده شربتی
تنگی مباد رزق، سر خم گشاده را
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۵
کمان طالع ما تیر برنمی تابد
مگر ز غیب خورد تیر بر نشانه ما
درین قفس، من و طغرا و بلبلیم اسیر
که مانده در عدم آباد، آب و دانه ما
قابل سبز شدن نیست، میفشان برخاک
ترسم از شرم زمین، آب شود دانه ما
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۸
به عجز پای منه، عرض مرد می رود اینجا
پی تو سایه به قصد نبرد می رود اینجا
یکی ست در دل آزادگان صفا و کدورت
جلای آینه، همراه گرد می رود اینجا
به بندر غم او، اشک سرخ نیست معطل
هزار قافله رنگ زرد می رود اینجا
کدام سرو قد افکند سایه برسر خاکم؟
که آبروی زمرد، به گرد می رود اینجا
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۱
می دود چون طفل بر زانوی آن گل پیرهن
واگذارد گر عروس نوبهار، آیینه را
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۲
بس که سرسبزی بود در طالع بی حاصلان
می تواند سبز شد، هرجا نشانی بید را
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۴
از بس گل برگشتگی، در آب دارد طالعم
ویرانی افزون می کند، تعمیر من ویرانه را
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۵
بهار افکنده در صحن چمن از سبزه قالیها
دمیده خفتگان باغ را برگ از نهالیها
سیه شد همچو مشقی، هر دو روی لاله گوشم
ز بس در مکتب عشق تو خوردم گوشمالیها
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۶
آن بلبل مستم که ز گلریزی افغان
بر روی هوا طرح کنم باغ ارم را
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۸۲
نیست یک جا که سرزلف سیاهش نرسد
می رسد از دو طرف چون شب یلدا همه جا
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۸۸
جاده طوفانی دریای سراب است اینجا
زورق نقش قدم بر سر آب است اینجا
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۸۹
مشت خسم، ولی چو نشینم به آن بهار
گلدسته می کند اثر رنگ و بو مرا
صد ره گر از خمار بیفتم به پای خم
یک دستگیر نیست به غیر از سبو مرا
نی شمع پی به گریه من می برد، نه ابر
کزدیده، جای قطره چکد آرزو مرا
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۹۲
مگر چاه زنخدانت نمایان گشت در صحرا
که بر دور تو می بینم کبوترهای چاهی را
گدای عشق باش و ز ابر رحمت سایه پرور شو
که بر باد است رفعت، سایبان پادشاهی را