عبارات مورد جستجو در ۹۹۳۹ گوهر پیدا شد:
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۱۶
نشاط از سبزه مینا ندیدم
طرب از لاله صهبا ندیدم
بسی دیدم قد بالابلندان
بدین خوبی قد و بالا ندیدم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۲۲
یاد مستان ندهد آدم هشیار، سرود
پیش مرغان چمن، وصف جمالش نکنم
غیر افسوس چه آید به کف از طاووسی
که به دام افتد و حفظ پر و بالش نکنم
دختر رز که بود چون زن بی مهر، حرام
من به عقد نمکین از چه حلالش نکنم؟
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۳۷
دست مطرب را زآب جویبار تار ساز
سبزتر از برگهای تاک می خواهد دلم
چند بردوش افکنم صدجامه بی چاک را
همچو گل، یک جامه صدچاک می خواهد دلم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۴۵
بی لاله رخسارت، گر سیر چمن کردم
صد شکوه ز بی برگی، با سرو و سمن کردم
غم ریخته در غربت،لیکن نکنم شکوه
کاندوه دل افزون شد، گر یاد وطن کردم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۵۲
گریه شادی ز مینای شراب آموختم
ناله در عین فراغت از رباب آموختم
بوی آن گل دارم، اما نیستم همرنگ او
نقص همت بین، که آیین گلاب آموختم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۵۷
من و آن گوشه وحدت، که ز بینایی دل
چون نشینم، به تماشای جهان برخیزم
بجز این نیست میان من و اسکندر فرق
کو پی آب رود، من پی نان برخیزم
رشک آن حسن بهاری چو شود آفت باغ
موسم گل، به تماشای خزان برخیزم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۶۳
غم و اندوه که پیمانه ده داغ دلند
نگذارند که در میکده تنها باشم
من و ابر مژه، کز بارش نیسانی او
هر کجا پای نهم، بر لب دریا باشم
همچو کهسار، به زورم نتوان بود به شهر
موسم لاله چو در دامن صحرا باشم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۷۱
نمی گیرد قرار آن شوخ یک دم چون صبا در وی
اگر کاشانه ای از خاک دامنگیر می سازم
به یاد صورتش هر جا نگاهم بر زمین افتد
تو گویی بر زمین چون کودکان تصویر می سازم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۸۰
در عزای کوهکن از بس که بر هم خورده اند
کوهها بر سینه می کوبند دایم سنگ هم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۸۳
نشنود از من کسی یک حرف پیش از حرف خود
ترک سبقت درسخن، از کوهسار آموختم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۸۴
ندارد انتها باران اشکم
بترس از سیل بی پایان اشکم
کجا شد بارش ابر بهاری؟
که گردد قطره اش حیران اشکم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۰۰
چون باده می کند مست، ما را هوای باران
دریای نشاه خیزد، از قطره های باران
مینا با پای ساغر، چون سر نهد به سجده
چیز دگر نخواند، غیر از دعای باران
پیداست عکس خوبی، از چار سوی عالم
آیینه خانه ای شد دهر از صفای باران
روزی که نیست چشمم، از جوش گریه پر آب
در کارخانه ابر،خالی ست جای باران
دارند برسر دست، جانهای تلخ و شیرین
باران برای ساغر، ساغر برای باران
پس ماندن از رفیقان، ننگ است بر سبکرو
بیجا نمی خروشد، سیل از قفای باران
طغرا مباش غافل، زین ابر خرقه آبی
پیری ست سبحه در کف، از قطره های باران
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۰۵
بس که آن گل صبحدم با آب و تاب آید برون
گر فشارم دیده برعکسش، گلاب آید برون
از فروغ چهره، ابرویش نمی آید به چشم
چون مه نو کز پناه آفتاب آید برون
نشکند بی دستبرد ساغر می سد شرم
باده پیش آور که آن گل از حجاب آید برون
هر کجا حرف از دل بی طاقت ما بگذرد
تا قیامت گر بکاوی، اضطراب آید برون
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۲۱
ز بهار برگ الوان، ز کفت حنای رنگین
ز چمن گل و شقایق، ز تو دست و پای رنگین
در و بام چون نگردد به صفای باغ و بستان؟
که فضای خانه دارد ز رخت هوای رنگین
به لباس ارغوانی، چو رود به سوی گلشن
نکند گل از خجالت، هوس قبای رنگین
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۳۰
دارم ز دیدن گل نوخیز خود، چو شمع
هر لحظه چشم نو، مژه نو، نگاه نو
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۵۲
ادب خاموش دارد بار شوق عشقبازان را
کسی هرگز صدا نشنیده از پرواز پروانه
مزن پروانه را طعن سکوت ای بلبل خوشخوان
که از بسیار نالیدن، گرفت آواز پروانه
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۵۳
در سمن زار تنت جلوه کند نیلوفر
نخورد بند قبایت اگر آهسته گره
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۶۳
دوران به آب می کرد، طرح ایاغ لاله
بهر چه تر نباشد، دایم دماغ لاله؟
از بس که بی تو گشتند، خوبان باغ درهم
آیینه رخ گل، گردید داغ لاله
در حیرتم که چون سوخت، آن روی شعله ناکم
پروانه سوز خود نیست، هرگز چراغ لاله
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۷۷
به آن گل می توانی همچو شبنم گشت همزانو
اگر از چشمه سار پاکی طینت وضو داری
نه رنگی از گلت دیدم، نه بوی سنبلت آمد
گلستانی، ولیکن قفلها بررنگ و بو داری
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۸۳
بس که هر سو رخنه دارد کلبه ام چون خانه گل
سر برآورده ست گویی از گریبان خرابی