عبارات مورد جستجو در ۱۹۰۹ گوهر پیدا شد:
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۹۲۴
تیغ تو در نیام کند قطع زندگی
از آب ایستاده که دید این برندگی؟
باشد عیار بینش هر کس به قدر شرم
نرگس تمام چشم شد از سرفکندگی
فرمان پذیر باش که هیچ آفریده ای
با اختیار جمع نکرده است بندگی
افکنده ام چو نافه ز خود دور سایه را
آهو به گرد من نرسد در دوندگی
دریا به جای قطره ز نیسان گهر گرفت
نقصان نکرده است کسی از دهندگی
در چشم خلق سبز نگردد ز انفعال
تنها چو خضر هر که خورد آب زندگی
استادگی حیات ندانسته است چیست
ریگ روان نفس نکشد در روندگی
در بندگی است صائب اگر هست عزتی
یوسف عزیز مصر شد از راه بندگی
از آب ایستاده که دید این برندگی؟
باشد عیار بینش هر کس به قدر شرم
نرگس تمام چشم شد از سرفکندگی
فرمان پذیر باش که هیچ آفریده ای
با اختیار جمع نکرده است بندگی
افکنده ام چو نافه ز خود دور سایه را
آهو به گرد من نرسد در دوندگی
دریا به جای قطره ز نیسان گهر گرفت
نقصان نکرده است کسی از دهندگی
در چشم خلق سبز نگردد ز انفعال
تنها چو خضر هر که خورد آب زندگی
استادگی حیات ندانسته است چیست
ریگ روان نفس نکشد در روندگی
در بندگی است صائب اگر هست عزتی
یوسف عزیز مصر شد از راه بندگی
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۹۵۷
حیف است درین فصل دماغی نرسانی
چشمی ز گل و لاله چو شبنم نچرانی
آن روز ترا نخل برومند توان گفت
کز هر که خوری سنگ، عوض میوه فشانی
این بادیه از کاهلی توست پر از خار
از خار شود ساده اگر گرم برانی
لوح دلت از نقش جهان ساده نگردد
تا درسی ازان صفحه رخسار نخوانی
از دور نیفتد قدح بزم مکافات
زهری که چشیدن نتوانی نچشانی
گر خسته دلان را به شکر دست نگیری
شرط است که چون نی به نوایی برسانی
غم نیست غباری که ازان دست توان شست
از روی گهر گرد یتیمی چه فشانی؟
پیش و پس اوراق خزان نیم نفس نیست
خوشدل چه به عمر خود و مرگ دگرانی؟
صائب دل و جان از پی دلدار روان است
هشدار کز این قافله دنبال نمانی
چشمی ز گل و لاله چو شبنم نچرانی
آن روز ترا نخل برومند توان گفت
کز هر که خوری سنگ، عوض میوه فشانی
این بادیه از کاهلی توست پر از خار
از خار شود ساده اگر گرم برانی
لوح دلت از نقش جهان ساده نگردد
تا درسی ازان صفحه رخسار نخوانی
از دور نیفتد قدح بزم مکافات
زهری که چشیدن نتوانی نچشانی
گر خسته دلان را به شکر دست نگیری
شرط است که چون نی به نوایی برسانی
غم نیست غباری که ازان دست توان شست
از روی گهر گرد یتیمی چه فشانی؟
پیش و پس اوراق خزان نیم نفس نیست
خوشدل چه به عمر خود و مرگ دگرانی؟
صائب دل و جان از پی دلدار روان است
هشدار کز این قافله دنبال نمانی
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۹۶۲
ما صلح نمودیم ز گلزار به بویی
چشمی چو عرق آب ندادیم ز رویی
چشمی نچراندیم درین باغ چو شبنم
چون سرو فشردیم قدم بر لب جویی
با موی سفید اشک ندامت نفشاندیم
در صبح چنین تازه نکردیم وضویی
شوخی مبر ای تازه خط از حد که دل من
آویخته چون برگ خزان دیده به مویی
از جوش زدن در دل خم سوخت شرابم
رنگین نشد از باده من دست سبویی
گویاست به بی جرمی من پیرهن چاک
محتاج نیم چون مه کنعان به رفویی
شد چون صدف آب رخ ما خرج بهاران
از آب گهر تر ننمودیم گلویی
هر چند که گردید چو کافور مرا موی
دل سرد نگردید ز دنیا سرمویی
صائب نکند روی به آیینه چو طوطی
آن را که بود از دل خود آینه رویی
چشمی چو عرق آب ندادیم ز رویی
چشمی نچراندیم درین باغ چو شبنم
چون سرو فشردیم قدم بر لب جویی
با موی سفید اشک ندامت نفشاندیم
در صبح چنین تازه نکردیم وضویی
شوخی مبر ای تازه خط از حد که دل من
آویخته چون برگ خزان دیده به مویی
از جوش زدن در دل خم سوخت شرابم
رنگین نشد از باده من دست سبویی
گویاست به بی جرمی من پیرهن چاک
محتاج نیم چون مه کنعان به رفویی
شد چون صدف آب رخ ما خرج بهاران
از آب گهر تر ننمودیم گلویی
هر چند که گردید چو کافور مرا موی
دل سرد نگردید ز دنیا سرمویی
صائب نکند روی به آیینه چو طوطی
آن را که بود از دل خود آینه رویی
صائب تبریزی : غزلیات ترکی
غزل شمارهٔ ۱۳
عمر گیچدی، سفر اسبابینی آماده قیلین
هرنه سیزدن کسه تیغ اجل اوندان کسیلین
قلزم عشقدن ای آیری دوشن شبنملر
دوشمه میشکن یولا سیلاب بهاری یغیلین
تا سیزی دور زمان ایلمیوپدور پامال
گون ساری شبنم گل تک بوچمندن چکیلین
اولمایان چرخ آرا پرواز رواندن غافل
بوکول ایلن قرالان گوزگولری صاف قیلین
گوگ فضاسی نه مقام پرو بال آچماقدور
دانه نارکیمی بیر بیرینزه قیسیلین
گر اومارسیز که جوانبخت اولاسیز آخر عمر
قوجالار قدرینی زنهار ایگیدلیکده بیلین
آرتورور گرد معاصینی قورو استغفار
بو زمین گیر توزینی اشک ندامتله سیلین
یاش قیلور خم قوجالار قامتینی طاعت سیز
اگمه میشکن سیزی بو چرخ مقوس اگیلین
دوتا گر غنچه کیمی چوره نزی نشتر خار
ویرمیین گل کیمی الدن قدح می ایچیلین
کیم که ساغر کیمی آغزین آچا سیز میناتک
گوله گوله کرم ایلن اونی معمور قیلین
باده نین جوشی اونون سوز کلامیندن دور
صائبین قدرینی ای اهل خرابات، بیلین؟
هرنه سیزدن کسه تیغ اجل اوندان کسیلین
قلزم عشقدن ای آیری دوشن شبنملر
دوشمه میشکن یولا سیلاب بهاری یغیلین
تا سیزی دور زمان ایلمیوپدور پامال
گون ساری شبنم گل تک بوچمندن چکیلین
اولمایان چرخ آرا پرواز رواندن غافل
بوکول ایلن قرالان گوزگولری صاف قیلین
گوگ فضاسی نه مقام پرو بال آچماقدور
دانه نارکیمی بیر بیرینزه قیسیلین
گر اومارسیز که جوانبخت اولاسیز آخر عمر
قوجالار قدرینی زنهار ایگیدلیکده بیلین
آرتورور گرد معاصینی قورو استغفار
بو زمین گیر توزینی اشک ندامتله سیلین
یاش قیلور خم قوجالار قامتینی طاعت سیز
اگمه میشکن سیزی بو چرخ مقوس اگیلین
دوتا گر غنچه کیمی چوره نزی نشتر خار
ویرمیین گل کیمی الدن قدح می ایچیلین
کیم که ساغر کیمی آغزین آچا سیز میناتک
گوله گوله کرم ایلن اونی معمور قیلین
باده نین جوشی اونون سوز کلامیندن دور
صائبین قدرینی ای اهل خرابات، بیلین؟
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۳۴
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۶۷
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۴۲۶
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۴۹۴
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۲
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۲
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۶۸
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۲۸
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۷۰
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۸۷
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۳۰
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۴۹
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۳۳۱
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۳۷۴
صائب تبریزی : ابیات منتسب
شمارهٔ ۵۹
صائب تبریزی : ابیات منتسب
شمارهٔ ۶۰