عبارات مورد جستجو در ۴۰۳ گوهر پیدا شد:
رودکی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۱۵
به آتش درون بر مثال سمندر
به آب اندرون بر مثال نهنگان
رودکی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۲۲
به سرو ماند، گر سو لاله دار بود
به مورد ماند، گر مورد روید از نسرین
رودکی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۵۰
بزرگان جهان چون بند گردن
تو چون یاقوت سرخ اندر میانه
خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۱۹
ای در آبدار توانی ز پیچ و خم
در آب شد ز شرمم صد راه زیر آب
تو چون کتان کاهی و من چون کتان کاه
دل گاه زیر آتش و تن گاه زیر آب
حال من و تو از تو و من دور نیست از آنک
تو آب زیر کاهی و من کاه زیر آب
خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۲۴۰
به مجلس کو نزیل جود خویش است
کجا یارم که نزل دون فرستم
اگرچه ماهی از یونس شرف یافت
به یونس فلس ماهی چون فرستم
چه مرغم کز پی شهباز شیبت
قبا اطلس، کلاه اکسون فرستم
کلاه از زرکش خورشید سازم
قبا از ازرق گردون فرستم
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۹۶ - سکنجبین از کسی به طرز لغز خواسته
بفرستم ای امیر به تعجیل شربتی
زان کز قوام و نفع چو لفظ بدیع اوست
شیرین و ترش گشته دو جوهر به هم رفیق
این چون حدیث دشمن و آن چون عتاب دوست
آورده زیر کان ز پی فایده برون
رز را یکی ز سینه و نی را یکی ز پوست
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۱۳۶ - در مدح صاحب ناصرالدین طاهر
صاحبا رای رفیعت که به معیار خرد
هست پیوسته چو میزان فلک حادثه‌سنج
پیش شطرنجی تدبیر چو بر نطع امور
از پی نظم جهان کرد بساط شطرنج
چرخ را اسب و رخی طرح کند در تدبیر
فتنه را بر در شه مات نشاند بی‌رنج
باز چون دست به شطرنج تفرج یازی
ای ز دست تو طمع رقص‌کنان بر سر گنج
شاه شطرنج که در وقت ضرورت ستده است
بارها خانهٔ فرزین و پیاده به سپنج
چون ببیند که ترا دست بود بر سر او
هم در آن معرکه با پیل کند نوبت پنج
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۲۳۶ - در نکوهش روزگار
یک چند روزگار نه از راه مکرمت
بر ما دری ز نعمت گیتی گشاده بود
چون چیز اندکی به هم افتاد باز برد
گفتی که نزد ما به امانت نهاده بود
وامروز هرکه گویدم آن نیم ثروتی
کز مادر زمانه به تدریج زاده بود
چون با تو نیست گویمش آن بازخواست زود
گویی دهنده از سر جودی نداده بود
گردون چو سگ به فضلهٔ خود بازگشت کرد
بیچاره او که کارش با این فتاده بود
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۴
هم ابر به دست درفشانت ماند
هم برق به تیغ جان ستانت ماند
هم رعد به کوس قهرمانت ماند
هم ژاله به باران کمانت ماند
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰
قدش به درخت سرو می‌ماند راست
زلفش به رسن، که پای بند دل ماست
دل میل گنه دارد از آن روز که دید
کو را رسن از زلف و درخت از بالاست
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۷
بس شب که به روز بردم، ای شمع طراز
باشد که شبی روز کنم با تو به راز
شد بی‌شب زلف و روز رخسار تو باز
روزم چو شب زلف تو تاریک و دراز
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۶
بر برگ گل آن سه خال کانداخته‌ای
هندو بچگانند و تو نشناخته‌ای
دیدی که به بوی مردمی آمده‌اند
بر گوشهٔ چشم جایشان ساخته‌ای
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۴۰
چون زیر افکند در عراق آمیزد
دل عقل کند رها ز تن بگریزد
من آتشم و چو درد می برخیزم
هر آتش را که درد می‌برخیزد
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۸۹
دست تو به جود طعنه بر میغ زند
در معرکه تیغ گوهر آمیغ زند
از کار تو آفتاب را شرمی باد
کو تیغ تو دیده صبحدم تیغ زند
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۶۰
آن روی ترش نگر چو قندستانی
وان چشم خوشش نگر چو هندوستانی
پیش قد او صف زده سروستانی
پیش کف او شکسته هر دستانی
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۶۸
از جان بگریزم ار ز جان بگریزی
از دل بگریزم ار از آن بگریزی
تو تیری و ما همچو کمانیم هنوز
تیری چه عجب گر ز کمان بگریزی
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۱۱۲
چو برگ، بر سر حاصل نمی‌توان لرزید
کجاست سنگ، که دل از ثمر گرفت مرا
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۴۵۶
در گوشه قفس مگر از دل برآورم
این خارهاکه در دلم از آشیانه است
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۵۷۱
چون شمع، با سری که به یک موی بسته است
می‌بایدم ز پیش نسیم سحر گذشت
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۱۴۶۸
پیراهنی که می‌طلبی از نسیم مصر
دامان فرصتی است که از دست داده‌ای