عبارات مورد جستجو در ۱۵۷۴ گوهر پیدا شد:
میرزا قلی میلی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۲۷۱
به من که مست خرابم شراب ناب مده
ببین خرابی حال من و شراب مده
تمام عمر، دلم رخت زیرکی اندوخت
ز سیل باده تو این خانه را به آب مده
به بزم،‌ خون دل از دیده صراحی می
مریز و گریه به یاد من خراب مده
به می مبر ز دلم اعتدال و تا عمری
مرا ز کلفت شرمندگی عذاب مده
به مستی ار سخن بیخودانه‌ای گویم
مرنج از من و جرم مرا جواب مده
دلم که چون جگر میلی از تو می‌سوزد
حلال توست، کسی را ازین کباب مده
میرزا قلی میلی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲
خواهم که مرا روز حساب ای ساقی
چندان بدهی شراب ناب ای ساقی
کز عذر گنه، به جای آب ای ساقی
از هر مژه ریزدم شراب ای ساقی
میرزا قلی میلی مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۲۷
دوش مستی را هم‌آغوش جنون می‌ساختم
بهر خود اسباب رسوایی فزون می‌ساختم
بس که می‌دیدم ز مستی گوش بر حرف خودش
هر دم اظهار محبت را فزون می‌ساختم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۳
زمین در سایه خم می زند گلبانگ جوش اینجا
سبوی می به زور باده می آید به دوش اینجا
دویی برخاست امشب از در میخانه و مسجد
اگر خواهی می وحدت، بگیر آنجا، بنوش اینجا
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۰
غارتگر حیا نکنی جام باده را
نکهت فزون بود گل کم آب داده را
ابری ندیده ام که نبیند به چشم کم
این قطره های اشک ز باران زیاده را
در خوان عیش نیست به از باده شربتی
تنگی مباد رزق، سر خم گشاده را
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۷۶
به سر گشودن خمهای می چو دست زدیم
کسی نکرد چو پیمانه دستیاری ما
تو غنچه گل و ماخار، اگر شوی هم بزم
به عزتت چه زیان می رسد ز خواری ما؟
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۳۳
پر شده پیمانه ام، ظرف ندارد اجل
ورنه ز من می گرفت، در عوض جان، شراب
گر ز دو چشمت به هم،عشوه رسد، دور نیست
زان که به هم می دهند، باده پرستان شراب
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۳۹
نمی سازد به طبع من شراب عافیت هرگز
اگر بدمستیی واقع شود، با من بساز امشب
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۴۰
چو طفل غنچه اگر می خورد سبوی شراب
نمی توان ز لب او شنید بوی شراب
دل و دماغ من از کشور عدم به وجود
یکی به بوی گل آمد، یکی به بوی شراب
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۶۲
چون نریزد غم شراب تلخکامی در قدح؟
باده شیرین، پسند طبع این می خواره نیست
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۱۶
شبی که جام می وصل درمیان آید
چو شیشه هر نفس آن شوخ در کنار خوش است
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۳۱
مخمور مانده ایم و امید شراب نیست
لب تشنه ایم و قسمت ما جام آب نیست
نازم به طرز هند، که در اوجگاه حسن
چون ماه و آفتاب، بتان را نقاب نیست
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۷۲
من خمارآلود و ساقی گرم استغنای حسن
می رسد جان بر لبم تا می به ساغر می کند
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۸۴
به دور میکده باید شراب چندان ریخت
که لای خم، ره آمد شد عسس بندد!
چه سان مویز نگردم به غورگی، که فلک
کمر به چیدن انگور نیمرس بندد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۹۳
رسید موسم گل، باده در پیاله کنید
دماغ سوزی این کار، همچو لاله کنید
به آن پری بخورانید یک دو جام دلیر
چو بی خبر شود از خود، به من حواله کنید
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۲۱
ما را لب چشیدن صهبای وصل نیست
این باده را مگر به لب گل توان چشید
آن تنگ روزی طربم کز می نشاط
بی بهره تا نگشت لبم، کی زبان چشید
یک قطره باده در ته خمخانه ام نماند
از بس که محتسب به لب امتحان چشید!
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۲۲
عمری ست که همخوابه میناست درین بزم
جا دارد اگر دختر رز حامله باشد
بسیار نماز از پی هم کرد صراحی
واجب نتوان خواند، مگر نافله باشد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۷۷
از خشکسال، رند قدح نوش را چه غم
باغ طرب ز آتش تر آب می خورد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۱۵
یک گردش چشم نیم مستت
از گردش صد پیاله بهتر
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۲۵
محضر صد بیخودی دارم ز جام می به کف
ساقی از مستی گمان دارد که هشیارم هنوز
از هجوم خواب، مژگانم نمی آید به هم
صبح خیز شوق پندارد که بیدارم هنوز