عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۲
تا دل بهوا جویی مهرت برخاست
هر شب غم تو تا بسحر مونس ماست
عکس رخ تو در آب جوید همه شب
پیک نظرم که می دود از چپ رواست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۳
در چاه ز نخدانت دل ما بنواست
وان خیال سیاه تو بدین حال گواست
سیبیست ز نخدان تو وان خال سیاه
از غایت لطف دانه در وی پیداست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۴
چون ساغر می راز نهانم پیداست
خون دل و مغز استخوانم پیداست
راز دل من روشن از آن شد چون شمع
سوز دلم از سر زبانم پیداست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۷
زلف سیهت که آشیان دل ماست
شوریده و آشفته بسان دل ماست
اورا پس از این ، گرچه زیان دل ماست
بر باد مده خان و مان دل ماست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۳
زلف تو که در سیه گری چا کرتست
گویی که ز مشک افسری بر سر تست
سر بر زانو چرا نها دست چو من؟
آخر نه بناز روز و شب در بر تست؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۴
چشم تو که بیماری او ننهفتست
در خیره کشی طاق فلک را جفتست
معذور بود زلف تو گرآشفتست
زیرا که دو بیمار عزیزش خفتست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۵
از روی تو زلف پاره یی بگرفتست
هر حلقه ازو کناره یی بگرفتست
وان خال سیاه بر رخت پنداری
در پیکر مه ستاره یی بگرفتست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۸
خون خوارۀ مهربان غمزه تست
مرد افگن و مست و ناتوان غمزۀ تست
بیمار که جان دهد فراوان هستند
بیمار که جان ستاند آن غمزۀ تست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۸۰
اشکم که ز خون این دل ناشادست
از بی آبی ز چشم من افتادست
مگذار که بر خاک درت می غلتد
آخر نه چنانکه هست مردم زادست؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۸۱
آتش که همه دلی ازو ناشادست
بنیاد سرافرازی او بر بادست
سوز دل من گرفت او را که چنین
در دست چو تو سنگ دلی افتادست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۸۲
گر مهرۀ ما از تو جدا افتادست
این نیز هم از طالع ما افتادست
داری لب و دندان و دهانی شیرین
تلخیّ زبانت از کجا افتادست؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۸۸
اشکم که ز خون چو دردی شیره شدست
وز رفتن او دو چشم من خیره شدست
از دیدۀ بیچاره نمی باید دید
کین آب ز سر چشمۀ دل تیره شدست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۹۰
در عمر مرا با تو شبی خوش بودست
زان وقت هنوز چشم من نغنودست
باری بنده را طبیبی دانا
در خدمت تو شبی دگر فرمودست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۹۱
گر لاله بهجران تو خوشدل بودست
خون جگرش نگر که چون پالودست
بی روی تو غنچه خنده یی از دل زد
وان نیز بدولت تو خون آلودست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۹۲
از حلقۀ گوش تو دلم را خبرست
کین تندی طبعت همه از بهر زرست
از گوش تو خود قیاس می باید کرد
کانجا که زرست پاره یی نرم ترست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۹۳
در بند جهان کسی که او بیشترست
چون زلف تو آشفته و آسیمه سرست
چون چشم تو آن خوشست در عالم، کو
مستست چنان که از جهان بی خبرست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۹۷
گفتم که مرا بر تو ببوسی نازست
گفتا که زرت چاره اراینت آزست
گفتم: نه تو دانی که مرا زر نبود
گفتا که برو ، اوام را در بازست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۹۸
اندیشۀ تو چو در دل ما بنشست
دلرا همه آز و آرزوها بنشست
هر فتنه که خواست روز بازاری تیز
درحلقۀ زلف تو بسودا بنشست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۹۹
این اشک که مونس من غمناکست
در کوی تو بامن وطنش در خاکست
می نگسلد از دامن من دست وفا
پیداست که گوهرش ز آب پاکست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۳
از عشق دهانت دل مسکین تنگست
گفتند فراخست و دلم زین تنگست
هر چند که در جهان فراخست دهان
باری دهن فراخ شیرین تنگست