عبارات مورد جستجو در ۹۹۳۹ گوهر پیدا شد:
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۱۹
با گل گفتم ابر چرا می‌گرید
ماتم‌زده نیست بر کجا می‌گرید
گل گفت اگر راست همی باید گفت
بر عمر من و عهد شما می‌گرید
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۰
گفتم ز فراق یاسمن می‌گرید
این ابر که زار بر چمن می‌گرید
گل گفت به پای خویشتن برشکنم
بر خندهٔ یک هفتهٔ من می‌گرید
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۵
منصوریه هر گزت درآمد به ضمیر
کاین به درت موکب میمون وزیر
هین کو لب غنچه گو بیادست ببوس
کو دست چنار گو بیا دست بگیر
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۰
بازار قبول گل چو شد خوش خوش تیز
گفتم که به باغ در شو ای دلبر خیز
گل گفت که آب قدمش خیره مریز
ما دست گلابگر گرفتیم و گریز
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸۲
صف زد حشم بهار پیرامن گل
ابر آمد و پر کرد ز در دامن گل
با این همه جان نماند اندر تن گل
گر تو به چمن درآیی ای خرمن گل
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۹۰
از مشرق دست گوهر آل نظام
ده ماه تمام را طلوعست مدام
اینک بنگر که آن خداوند کرام
بفکند مه نوی ز هر ماه تمام
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۳۵
با گل گفتم چون به چمن برگذریم
چون از همه باغ آرزوی تو بریم
گل گفت مرا چو نیک درمی‌نگریم
از روی بقا برابر یکدگریم
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۳۹
باغیست چو نوبهار از رنگ خزان
عیشی که به عمرها توان گفت از آن
یاران همه انگشت زنان گرد رزان
من در غم تو نشسته انگشت‌گزان
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۴۵
آیا گهر وصل تو یارم سفتن
راه تو امیدوار یارم رفتن
می‌روشن و حجره خالی و موسم گل
ای گلبن نو شکفته یارم گفتن
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۶۱
آن ماه که ماه نو سزد یارهٔ او
خورشید می نشاط نظارهٔ او
چون گیرد عکس از لب می‌خوارهٔ او
سر برزند از مشرق رخسارهٔ او
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۷۷
از بهر هلال عید آن مه ناگاه
بر بام دوید و هر طرف کرد نگاه
هرکس که بدید گفت سبحان‌الله
خورشید برآمدست و می‌جوید ماه
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۸۲
دی طوف چمن کرده سه چاری خورده
آهنگ حزین و پرده حزان کرده
او چون گل و سرو و گرد او عاشق‌وار
گل جامه دریده سرو حال آورده
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۹۹
دی در چمن آن زمان که طوفی کردی
با گل گفتم کز آن شرابی خوردی
گل گفت که سهل بود گفتم که برو
چون جامه دریدی ز چه رنگ آوردی
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۰۵
ای شب چو ز نالهای من بی‌خبری
بر خیره کنون چند کنم نوحه‌گری
ای روز سپید وقت نامد که مرا
از صحبت این شب سیه باز خری
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۰۷
با دلبرم از زبان باد سحری
گل گفت نیایی به چمن درنگری
گفت آیم اگر تو جامه بر خود ندری
چون رنگ آری به خنده بیرون نبری
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۱۵
چون صبح درآمد به جهان‌افروزی
معشوقه به گاه رفتن از دلسوزی
می‌گفت و گری که با من غم روزی
صبحا ز شفق چون شفقت ناموزی
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۳۳
ای گل گهر ژاله چو در گوش کنی
وز سایهٔ ابر ترک شب‌پوش کنی
آن کت ز چمن پار برون کرد اینجاست
امسال چه خویشتن فراموش کنی
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۳۷
هر روز به نویی ای بت سلسله‌موی
جای دگری به دوستی در تک و پوی
ماهی تو و ماه را چنین باشد خوی
هر روز به منزلی دگر دارد روی
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶
ای دوست، کنون که بوی گل حامی ماست
زاهد بودن موجب بدنامی ماست
فصل گل و باغ تازه و صحرا خوش
بی‌بادهٔ خام بودن از خامی ماست
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۴
باد سحری چو غنچه را لب بشکافت
نور رخ گل روی چو خورشید بتافت
از سایهٔ خرپشتهٔ میمون فلک
در پشته نگه کن که چه سرسبزی یافت؟