عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۱
ای گردنم از ساعد تو طوق پذیر
بر دست من از زلف تو بادا زنجیر
با سکه حیدری توئی خوش پسرا
وز طوق و ززنجیر مرا نیست گزیر
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۳
از بس که رسید از رخ و از غمزه یار
بر لاله و نرگس ستم ایام بهار
هم دود دل لاله رخش را بگرفت
هم غمزه او گشت چو نرگس بیمار
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۰
انکس که لبت کرد بشنگرف نگار
بر سطح مهت خطی نوشت از زنگار
بهر دهن چو نقطه موهومت
گشتیم بسی بگرد سر چون پرگار
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۴
هنگام سپیده دم گل سیب نگر
ز آب بقمش نقطه ز ده باد سحر
گوئی رخ نازک دلارام منست
افشانده بر او دیده من خون جگر
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۷
جز لعل لبت که در سخن سفت گهر
هرگز نشنیدم که سخن گفت گهر
از بس که به جاروب مژه مردم چشم
در عشق تو از دیده من رفت گهر
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۱
ما تشنه لبانیم می ناب بیار
سرمایه پای بند اصحاب بیار
نی نی بتکلف نتوان برد بسر
گر دسترست نیست بمی آب بیار
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۲
در هجر تو از آه من و خون جگر
هم صبح اثر دارد و هم شام خبر
آن یک نفسی دارد و این یک شفقی
این خون جگر باشد و آن آه سحر
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۳
گلدسته برخسار تو چون کرد نظر
گفتا که نیم از تو بخوبی کمتر
رخسار تو گفت ار چه چنینست ولیک
بر بسته دگر باشد و بر رسته دگر
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۸۴
ای زلف و رخت هر دو بهم چون شب و روز
سرمایه انوار و ظلم چون شب و روز
یکدم نزدیم با هم ارچند زدیم
اندر پی یکدگر قدم چون شب و روز
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۸۸
گفتیم بدان ماه کله‌دوز امروز
کی طالع دلبری ز حسنت پیروز
بستان زر و آنچنانک آید از تو
از بهر کل ما کلهی سیمین دوز
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۹۲
دادم بتو دل بوی تو نشنیده هنوز
نا دیده تمام رنگ تو دیده هنوز
در پرده مشو ز مردم دیده من
کو طفل وشیست خواب نادیده هنوز
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۹۴
با خوش پسری بحسن چونشمع طراز
گشتم نفسی بنرد بازی دمساز
شش ضربه چو از ماه فزون بود بحسن
او برد اگر چه من شدم شاهد باز
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۹۵
ای یاد تو مونس روان همه کس
وی نام تو صیقل زبان همه کس
جانم بهوای تست شادان همه عمر
جان من تنها نه که جان همه کس
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۹۶
بگرفتمش آن زلف پر از تاب بترس
بوسیدمش آن لب چو عناب بترس
بودم بگه بوسه زدن بر لب او
ماننده مرغی که خورد آب بترس
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۰۰
ما با رخ و زلفین تو بی ترس و هراس
یک بار دگر عشق نهادیم اساس
با آنک رخ تو هست در سایه زلف
ماننده آفتاب در عقده رأس
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۰۲
ای مونس غم قصه غمخواران پرس
یاری کن و احوال دل یاران پرس
از نرگس خود پرس نشان سر زلف
احوال شب تیره ز بیماران پرس
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۰۳
ای پیک چو نامه ام نهی در دستش
صد بوسه نهی ازین رهی بر دستش
وی نامه حسدهاست مرا بر تو از آنک
تو پیش ز من بوسه دهی بر دستش
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۰۵
ای پسته شیرینت شکر خائی خوش
وی در سرم از زلف تو سودائی خوش
در بتکده ها چون تو بتی نتوان یافت
شنگی خوش و شوخی خوش و رعنائی خوش
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۰۶
ای همچو شکر پسته شیرین تو خوش
وی همچو قمر عارض رنگین تو خوش
دردی که ز عشق تو کشم درمانست
هم مهر توام خوشست و هم کین تو خوش
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۰۹
ایدل اگرت هست سر دلبر خویش
موئی ز سر نگار سیمینبر خویش
با مشک سیه گلیم نسبت نکنی
کامد بخطا از شکم مادر خویش