عبارات مورد جستجو در ۱۲ گوهر پیدا شد:
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۸۲
اگر خواب آیدم امشب سزای ریش خود بیند
به جای مفرش و بالین همه مشت و لگد بیند
ازیرا خواب کژ بیند که آیینهی خیال است او
که معلوم است تعبیرش اگر او نیک و بد بیند
خصوصا اندرین مجلس که امشب درنمیگنجد
دو چشم عقل پایان بین که صد ساله رصد بیند
شب قدر است وصل او شب قبر است هجر او
شب قبر از شب قدرش کرامات و مدد بیند
خنک جانی که بر بامش همی چوبک زند امشب
شود همچون سحر خندان عطای بیعدد بیند
برو ای خواب خاری زن تو اندر چشم نامحرم
که حیف است آن که بیگانه درین شب قد و خد بیند
شرابش ده بخوابانش برون بر از گلستانش
که تا در گردن او فردا ز غم حبل مسد بیند
ببردی روز در گفتن چو آمد شب خمش باری
که هرک از گفت خامش شد عوض گفت ابد بیند
به جای مفرش و بالین همه مشت و لگد بیند
ازیرا خواب کژ بیند که آیینهی خیال است او
که معلوم است تعبیرش اگر او نیک و بد بیند
خصوصا اندرین مجلس که امشب درنمیگنجد
دو چشم عقل پایان بین که صد ساله رصد بیند
شب قدر است وصل او شب قبر است هجر او
شب قبر از شب قدرش کرامات و مدد بیند
خنک جانی که بر بامش همی چوبک زند امشب
شود همچون سحر خندان عطای بیعدد بیند
برو ای خواب خاری زن تو اندر چشم نامحرم
که حیف است آن که بیگانه درین شب قد و خد بیند
شرابش ده بخوابانش برون بر از گلستانش
که تا در گردن او فردا ز غم حبل مسد بیند
ببردی روز در گفتن چو آمد شب خمش باری
که هرک از گفت خامش شد عوض گفت ابد بیند
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۹۹
امشب عجب است ای جان گر خواب رهی یابد
وان چشم کجا خسپد کو چون تو شهی یابد؟
ای عاشق خوش مذهب زنهار مخسب امشب
کان یار بهانه جو بر تو گنهی یابد
من بندهٔ آن عاشق کو نر بود و صادق
کز چستی و شبخیزی از مه کلهی یابد
در خدمت شه باشد شب هم ره مه باشد
تا از ملاء اعلی چون مه سپهی یابد
بر زلف شب آن غازی چون دلو رسن بازی
آموخت که یوسف را در قعر چهی یابد
آن اشتر بیچاره نومید شدهست از جو
میگردد در خرمن تا مشت کهی یابد
بالش چو نمییابد از اطلس روی تو
باشد ز شب قدرت شال سیهی یابد
زان نعل تو در آتش کردند درین سودا
تا هر دل سودایی در خود شرهی یابد
امشب شب قدر آمد خامش شو و خدمت کن
تا هر دل اللهی زالله ولهی یابد
اندر پی خورشیدش شب رو پی اومیدش
تا ماه بلند تو با مه شبهی یابد
وان چشم کجا خسپد کو چون تو شهی یابد؟
ای عاشق خوش مذهب زنهار مخسب امشب
کان یار بهانه جو بر تو گنهی یابد
من بندهٔ آن عاشق کو نر بود و صادق
کز چستی و شبخیزی از مه کلهی یابد
در خدمت شه باشد شب هم ره مه باشد
تا از ملاء اعلی چون مه سپهی یابد
بر زلف شب آن غازی چون دلو رسن بازی
آموخت که یوسف را در قعر چهی یابد
آن اشتر بیچاره نومید شدهست از جو
میگردد در خرمن تا مشت کهی یابد
بالش چو نمییابد از اطلس روی تو
باشد ز شب قدرت شال سیهی یابد
زان نعل تو در آتش کردند درین سودا
تا هر دل سودایی در خود شرهی یابد
امشب شب قدر آمد خامش شو و خدمت کن
تا هر دل اللهی زالله ولهی یابد
اندر پی خورشیدش شب رو پی اومیدش
تا ماه بلند تو با مه شبهی یابد
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۰۱
برای عاشق و دزد است شب فراخ و دراز
هلا بیا شب لولی و کار هر دو بساز
من از خزینه سلطان عقیق و در دزدم
نیم خسیس که دزدم قماشه بزاز
درون پرده شبها لطیف دزدانند
که ره برند به حیلت به بام خانه راز
طمع ندارم از شب روی و عیاری
به جز خزینه شاه و عقیق آن شه ناز
رخی که از کر و فرش نماند شب به جهان
زهی چراغ که خورشید سوزی و مه ساز
روا شود همه حاجات خلق در شب قدر
که قدر از چو تو بدری بیافت آن اعزاز
همه تویی و ورای همه دگر چه بود؟
که تا خیال درآید کسی تو را انباز
هلا گذر کن ازین پهن گوشها بگشا
که من حکایت نادر همه کنم آغاز
مسیح را چو ندیدی فسون او بشنو
بپر چو باز سفیدی به سوی طبلک باز
چو نقده زر سرخی تو مهر شه بپذیر
اگر نه تو زر سرخی چراست چندین گاز؟
تو آن زمان که شدی گنج این ندانستی
که هر کجا که بود گنج سر کند غماز؟
بیار گنج و مکن حیله که نخواهی رست
به تف تف و به مصلا و ذکر و زهد و نماز
بدزدی و بنشینی به گوشه مسجد
که من جنید زمانم ابایزید نیاز
قماش بازده آنگاه زهد خود میکن
مکن بهانه ضعف و فرومکش آواز
خموش کن ز بهانه که حبهیی نخرند
درین مقام ز تزویر و حیله طناز
بگیر دامن اقبال شمس تبریزی
که تا کمال تو یابد ز آستینش طراز
هلا بیا شب لولی و کار هر دو بساز
من از خزینه سلطان عقیق و در دزدم
نیم خسیس که دزدم قماشه بزاز
درون پرده شبها لطیف دزدانند
که ره برند به حیلت به بام خانه راز
طمع ندارم از شب روی و عیاری
به جز خزینه شاه و عقیق آن شه ناز
رخی که از کر و فرش نماند شب به جهان
زهی چراغ که خورشید سوزی و مه ساز
روا شود همه حاجات خلق در شب قدر
که قدر از چو تو بدری بیافت آن اعزاز
همه تویی و ورای همه دگر چه بود؟
که تا خیال درآید کسی تو را انباز
هلا گذر کن ازین پهن گوشها بگشا
که من حکایت نادر همه کنم آغاز
مسیح را چو ندیدی فسون او بشنو
بپر چو باز سفیدی به سوی طبلک باز
چو نقده زر سرخی تو مهر شه بپذیر
اگر نه تو زر سرخی چراست چندین گاز؟
تو آن زمان که شدی گنج این ندانستی
که هر کجا که بود گنج سر کند غماز؟
بیار گنج و مکن حیله که نخواهی رست
به تف تف و به مصلا و ذکر و زهد و نماز
بدزدی و بنشینی به گوشه مسجد
که من جنید زمانم ابایزید نیاز
قماش بازده آنگاه زهد خود میکن
مکن بهانه ضعف و فرومکش آواز
خموش کن ز بهانه که حبهیی نخرند
درین مقام ز تزویر و حیله طناز
بگیر دامن اقبال شمس تبریزی
که تا کمال تو یابد ز آستینش طراز
رشیدالدین میبدی : ۹۷- سورة القدر- مکیة
النوبة الثانیة
این سوره پنج آیتست، سى کلمه، صد و دوازده حرف، جمله به مکه فرو آمد، بقول بیشترین مفسّران مگر ضحاک که گفت: مدنى است و به مدینه فرو آمد على بن الحسین بن واقد گفت: اوّل سوره که به مدینه فرو آمد، این سوره است، و درین سوره ناسخ و منسوخ نیست. و فی الخبر عن ابى بن کعب عن النّبیّ (ص) من قرأ سورة «القدر»، اعطى من الاجر کمن صام رمضان و احیا
لَیْلَةِ الْقَدْرِ قوله: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الهاء ضمیر القرآن و ان لم یتقدّم ذکره فی السّورة نظیره: حم وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ انزل اللَّه القرآن جملة واحدة فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ من اللّوح المحفوظ الى السّماء الدّنیا فوضع فی بیت العزّة و املاه جبرئیل على السّفرة ثمّ کان ینزل به جبرئیل على محمد علیهما السّلام نجوما، فکان بین اوّله و آخره ثلاث و عشرون سنة و قیل: معناه: انا انزلنا جبرئیل بالقرآن لَیْلَةُ الْقَدْرِ. و قیل: کان ابتداء انزاله لَیْلَةُ الْقَدْرِ. و قیل: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ اى انزلنا القرآن فی شأن لیلة القدر و منزلتها کما تقول: نزلت سورة اللّیل فی ابى بکر اى فی شأنه و یحتمل انّ الهاء تعود الى القضاء و القدر النّازل فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ، فان قیل: قال اللَّه تعالى فی هذه السّورة: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ و قال فی موضع آخر: «أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ» و قد انزله فی عشرین سنة کما قال: «وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى مُکْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِیلًا» فما وجه الجمع بین هذه الآیات الجواب انّه انزله لَیْلَةِ الْقَدْرِ الّتى کانت صبیحتها یوم بدر و هی کانت لیلة سبع عشرة من رمضان لم تردّ بعد الى العشر الاواخر انزل الى السّماء الدّنیا فوضع فی بیت العزّة خزانة القرآن ثمّ کان ینزل منه على رسول اللَّه (ص) نجوما الى ان قبض. قوله: لَیْلَةِ الْقَدْرِ معناه. «لیلة» تقدیر الامور و الاحکام و الفصل یقدّر اللَّه فیها امر السّنة فی عباده و بلاده الى السّنة المقبلة کقوله تعالى: فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ و التّقدیر و «القدر» بمعنى واحد، یقال: قدر اللَّه الشّیء قدرا و قدرا، قدّره تقدیرا.
و سمّیت لَیْلَةِ الْقَدْرِ فی سورة الدّخان «مبارکة» لانّ اللَّه سبحانه ینزل فیها الخیر کلّه و البرکة و المغفرة. و روى ابو الضحى عن ابن عباس: انّ اللَّه عزّ و جلّ یقضى الاقضیة «فِی لَیْلَةِ» النصف من شعبان و یسلّمها الى اربابها فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ. و قیل للحسین بن الفضل: أ لیس قد قدّر اللَّه المقادیر قبل ان یخلق السّماوات و الارض؟ قال: بلى. قیل: فما معنى لَیْلَةِ الْقَدْرِ؟ قال: سوق المقادیر الى المواقیت و تنفیذ القضاء المقدّر. قال الازهرى: لَیْلَةِ الْقَدْرِ اى «لیلة» العظمة و الشّرف من قول النّاس لفلان عند الامیر قدر، اى جاه و قدر و منزلة. یقال: قدرت فلانا اى عظمته.
قال اللَّه عزّ و جلّ: وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ اى ما عظّموه حقّ تعظیمه. و قیل: لانّ کلّ عمل صالح یوجد من المؤمن فیها یکون ذا قدر و قیامة عند اللَّه لکونه مقبولا.
و قال الخلیل بن احمد: سمّیت لَیْلَةِ الْقَدْرِ لانّ الارض تضیق فیها بالملائکة من قوله تعالى: وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ و اختلفوا فی وقتها: فقال بعضهم: انّها کانت على عهد رسول اللَّه (ص) ثمّ رفعت و عامّة الصّحابة و العلماء على انّهم باقیة الى یوم القیامة. لما روى عن ابى هریرة قال: زعموا انّ لَیْلَةِ الْقَدْرِ قد رفعت و کذب من قال ذلک هى فی کلّ شهر رمضان استقبله. و قال بعضهم: هى فی لیالى السّنة کلّها حتّى لو علق طلاق امرأته او عتق عبده بلیلة «القدر» لم یقع الطّلاق و لم ینفذ العتق الى مضىّ سنة من یوم حلف. یروى ذلک عن ابن مسعود قال: من یقسم الحول کلّه یصبها، فبلغ ذلک عبد اللَّه بن عمر فقال: یرحم اللَّه ابا عبد الرّحمن اما انّه علم انّها فی شهر رمضان و لکن اراد ان لا یتّکل النّاس و الى هذا ذهب ابو حنیفة انّها فی جمیع السّنة. و عن ابن مسعود ایضا قال: اذا کانت السّنة «فِی لَیْلَةِ» کانت فی العامّ المستقبل «فِی لَیْلَةِ» اخرى و الجمهور من اهل العلم على انّها فی شهر رمضان فی کلّ عامّ. قال ابو رزین العقیلى: هى اوّل «لیلة» من شهر رمضان. و قال الحسن: «لیلة» سبع عشرة و هی اللّیلة الّتى کانت صبیحتها وقعة بدر، و الصّحیح انّها فی العشر الاواخر من رمضان و الیه ذهب الشّافعى. قالوا: کانت الامم تطلبها فی لیال السّنة کلّها فردّها اللَّه عزّ و جل لهذه الامّة الى رمضان لتکون ایسر للطّلب للیسر الّذى خصّها به فی دینه و وضعه الآصار عنها فدعا رسول اللَّه (ص) فوضعها له و لامّته فی شهر رمضان ثمّ دعاه فوضعها فی العشر الاواخر ثمّ جدّ فی الطّلب و دعا اللَّه فوضعها فی الاوتار منها فهى لا تخرج من العشر الاواخر منه و ترا ثمّ دعاه فاراها ایّاه فی منامه مرّتین. امّا احدیهما فایقظه بعض اهله فنسیها و امّا المرّة الأخرى فخرج لیخبر اصحابه فتلاحى رجلان فاصلح بینهما فنسیها، فقال لهم: اخبرت بها ثمّ رفعت و عسى ان یکون خیرا فاطلبوها فی کلّ وتر، و یروى فالتمسوها فی التّاسعة و السّابعة و الخامسة ثمّ اختلفوا فی انّها اىّ، لیلة من الاوتار.
قال ابو سعید الخدرى: هى اللّیلة الحادیة و العشرون لما روى انّ النّبیّ (ص) قال: اریت هذه اللّیلة و رأیتنى اسجد فی صبیحتها فی ماء و طین.
قال ابو سعید الخدرى: امطرت السّماء تلک اللّیلة فابصرت عیناى رسول اللَّه (ص) انصرف الینا و على جبهته و انفه اثر الماء و الطّین فی صبیحة احدى و عشرین. و قال بعضهم: هى لیلة ثلاث و عشرین لما
روى ابو هریرة. قال: تذاکرنا لَیْلَةِ الْقَدْرِ، فقال رسول اللَّه (ص): «کم مضى من الشّهر»؟ فقلنا: ثنتان و عشرون و بقى ثمان. فقال: «مضى ثنتان و عشرون و بقى سبع اطلبوها اللّیلة الشّهر تسع و عشرون».
و عن نافع عن ابن عمر قال: جاء رجل الى النّبیّ (ص) فقال: یا رسول اللَّه: انّى رأیت فی النّوم کانّ لَیْلَةِ الْقَدْرِ سابعة تبقى. فقال رسول اللَّه (ص): «ارى رؤیاکم قد تواطأت على ثلاث و عشرین فمن کان منکم یرید ان یقوم من الشّهر فلیقم لیلة ثلاث و عشرین».
و قال قوم: هى اللّیلة السّابعة و العشرون و الیه ذهب على علیه السّلام و ابى و عائشة و معاویة لما
روى ابن عمر یحدّث عن النّبی (ص) فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ قال: من کسان متحرّیا فلیتحرّها فی لیلة سبع و عشرین.
و عن ابى بن کعب قال: سمعت النّبیّ (ص) باذنىّ و الّا فصمّتا انّه قال: لَیْلَةِ الْقَدْرِ لیلة سبع و عشرین.
و عن زرّ بن حبیش قال: قلنا لابى بن کعب: اتینا ابن مسعود فسألناه عن لَیْلَةِ الْقَدْرِ فقال: من یقم الحول یصبها، فقال: یرحم اللَّه ابا عبد الرحمن لقد علم انّها فی شهر رمضان و انّها «لیلة» سبع و عشرین و لکن کره ان یخبرکم فتتّکلوا. ثمّ قال: هى و الّذى انزل القرآن على محمد (ص) لیلة سبع و عشرین. فقلنا: یا با المنذر: انّى علمت ذلک؟ قال: بالآیة الّتى اخبرنا النّبیّ (ص) بها، قال: فقلت: ابا المنذر و ما الآیة؟ قال: تطلع الشّمس غداتئذ کانّها طست لیس لها شعاع.
و فی روایة: تطلع الشّمس فی صبیحة یومها بیضاء لا شعاع لها.
و قال الحسن رفعه انّها «لیلة» بلجة سمحة لا حارّة و لا باردة، تطلع الشّمس صبیحتها لا شعاع لها. قال بعض اهل العلم: یحتمل ان یکون معنى طلوعها من غیر شعاع، لانّ الملائکة تصعد عند طلوع الشّمس الى السّماء فیمنع صعودها انتشار شعاعها لکثرة ما ینزل من الملائکة لَیْلَةِ الْقَدْرِ. و یحتمل ان یکون ذلک لانّها لا تطلع فی هذه اللّیلة بین قرنى الشیطان، فیزید الشیطان فی بثّ شعاعها و تزیین طلوعها لیزید فی غرور الکافرین و یحسّن فی اعین السّاجدین. و یروى عن عبید بن عمیر قال: کنت لیلة السّابع و العشرین فی البحر فاخذت من مائه فوجدته عذبا سلسا و قال بعض الصّحابة: قام بنا رسول اللَّه (ص) لیلة الثّالث و العشرین ثلث اللّیل فلمّا کانت لیلة الخامس و العشرین قام بنا نصف اللّیل فلمّا کانت لیلة السّابع و العشرین قام بنا اللّیل کلّه.
و اعلم انّ الاخبار اختلفت فی تعیین لَیْلَةِ الْقَدْرِ لانّها دائرة فی العشر الاواخر لا تثبت على واحدة و انّها تتفاوت فربّما تقع فی سنة بخلاف ما کانت فیما قبلها او بعدها و فی الجملة ابهم اللَّه هذه اللّیلة على الامّة لیجتهدوا فی العبادة لیالى رمضان طمعا فی ادراکها کما اخفى ساعة الاجابة فی یوم الجمعة و اخفى الصّلاة الوسطى فی الصّلاة الخمس و اسمه الاعظم فی الاسماء و رضاه فی الطّاعات لیرغبوا فی جمیعها و سخطه فی المعاصى لینتهوا عن جمیعها و اخفى قیام السّاعة لیجتهدوا فی الطّاعات حذرا من قیامها. و امّا الکلام فی فضائل لَیْلَةِ الْقَدْرِ و خصائصها فهو ما روى ابو هریرة قال: قال رسول اللَّه (ص): «لا یقوم احد لَیْلَةِ الْقَدْرِ فیوافقها ایمانا و احتسابا الّا غفر اللَّه له ما تقدّم من ذنبه.
و روى انّ الشّیطان لا یخرج فی هذه اللّیلة حتّى یضیء فجؤها و لا یستطیع ان یصیب فیها احدا بخبل أو داء او ضرب من ضروب الفساد و لا ینفذ فیها سحر ساحر.
و قال سعید بن المسیّب: من صلّى صلاة العشاء فیها جماعة فقد اخذ بحظّه من لَیْلَةِ الْقَدْرِ و روى: انّ عائشة قالت للنّبى (ص): ان وافیت لَیْلَةِ الْقَدْرِ فما اقول؟ قال: «قولى: «اللّهمّ انّک عفوّ تحبّ العفو فاعف عنّى».
و قال (ص) عرضت علىّ اعمال امّتى و اعمارها فاستقللتها فسأتنى فاعطیت فی السّنة «لیلة» هى خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ یعنى: خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ لیست فیها لَیْلَةِ الْقَدْرِ و قیل: انّ العمل فیها «خیر» من العمل فی «أَلْفِ شَهْرٍ» لیس فیها لَیْلَةِ الْقَدْرِ قوله: وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ قاله على جهة التّعظیم لها و التّفخیم لشانها. قال المفسّرون: کلّ ما فی القرآن من قوله وَ ما أَدْراکَ فقد ادراه، اى اعلمه و کلّ «ما» فی القرآن و ما یدریک لم یدره، اى لم یعلمه. قوله: لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ اختلفوا فی الحکمة الموجبة لهذا العدد
فقال على بن عروة: ذکر رسول اللَّه (ص) اربعة من بنى اسرائیل عبدوا اللَّه ثمانین سنة لم یعصوه طرفة عین و هم: ایّوب و زکریا و حزقیل بن العجوز و یوشع بن نون. فعجب اصحاب النّبی (ص) من ذلک فاتاه جبرئیل (ع) فقال: یا محمد عجبت امّتک من عبادة هؤلاء النّفر ثمانین سنة لم یعصوا اللَّه طرفة عین و قد انزل اللَّه تعالى علیک خیرا من ذلک ثم قرأ علیه: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ فقال: هذا افضل ممّا عجبت انت و امّتک.
قال: فسّر بذلک النّبیّ (ص) و النّاس معه، و قیل: انّ رسول اللَّه (ص) ذکر رجلا من بنى اسرائیل حمل السّلاح على عاتقه الف شهر فعجب لذلک عجبا شدیدا و تمنّى ان یکون ذلک فی امّته فقال: «یا ربّ جعلت امّتى اقصر الامم اعمارا و اقلّها اعمالا؟! فاعطاه اللَّه لَیْلَةِ الْقَدْرِ. فقال: لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ الّذى حمل فیه الاسرائیلى السّلاح فی سبیل اللَّه.
و قیل: انّما خصّ الف شهر بالذّکر لانّ الامم الماضیة لم یکن یستجاب لهم الدّعوة الّا بعد عبادة الف شهر و لا یسمّى عابدا الّا من یتعبّد الف شهر و هی ثلاثة و ثمانون سنة و اربعة اشهر. فقالت الصّحابة: لو کان عمرنا طویلا لکنّا نعبد اللَّه فیه، فجعل اللَّه تعالى لامّة محمد (ص) «لیلة» خیرا مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ کانوا یعبدون فیها.
قال ابو بکر الورّاق: کان ملک سلیمان (ع) خمس مائة شهر و ملک ذى القرنین خمس مائة شهر فیحتمل ان یکون معنى الآیة لَیْلَةِ الْقَدْرِ خیر لمن ادرکها من مملکة سلیمان و ذى القرنین علیهما السّلام. و قال ابو العالیة معناه: لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ عمر «أَلْفِ شَهْرٍ» و قال مجاهد: «سلام» الملائکة و «الرّوح» علیک تلک اللّیلة «خَیْرٌ مِنْ» «سلام» الخلق علیک «أَلْفِ شَهْرٍ» فذلک قوله: تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها روى انّ «الملائکة» تلک اللّیلة اکثر فی الارض من عدد الحصى و نهارها کلیلها فی الخبر و «الرّوح» هاهنا جبرئیل (ع) فی قول اکثر المفسّرین یدلّ علیه ما
روى انس: انّ رسول اللَّه (ص) قال: اذا کان لَیْلَةِ الْقَدْرِ نزل جبرئیل (ع) فی کبکبة من «الملائکة» یصلّون و یسلّمون على کلّ عبد قائم او قاعد یذکر اللَّه تعالى.
و عن ابن عباس: انّ النّبیّ (ص) قال: اذا کانت لَیْلَةِ الْقَدْرِ تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ الّذین هم سکّان سدرة المنتهى و فیهم جبرئیل فنزل جبرئیل و معه الویة ینصب لواء منها على قبرى و لواء على بیت المقدس و لواء فی مسجد الحرام و لواء على طور سیناء، و لا یدع فیها مؤمنا و لا مؤمنة الّا سلّم علیه.
و امّا النّور الّذى یرى لَیْلَةِ الْقَدْرِ فقال بعضهم: هو نور اجنحة «الملائکة» و قیل: هو نور جنّة عدن تفتح ابوابها لَیْلَةِ الْقَدْرِ و قیل: هو نور لواء الحمد. و قیل: هو نور اسرار العارفین رفع اللَّه الحجب عن اسرارهم حتّى یرى الخلق ضیاءها و شعاعها.
و قیل: «الرّوح» هاهنا طائفة من «الملائکة» لا تراهم الملائکة الّا تلک اللّیلة.
و قیل: هم حفظة الملائکة، و قیل: هو ملک عظیم یفى بخلق من الملائکة.
«فیها» اى فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ اى بامر «ربّهم» مِنْ کُلِّ أَمْرٍ «من» بمعنى الباء کقوله: «یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ» اى بامر باللّه و المعنى: بکلّ امر قدّره اللَّه فی تلک السّنة. و قیل: بکلّ امر من الخیر و البرکة. و تمّ الکلام هاهنا ثمّ ابتدا فقال: سَلامٌ هِیَ اى «لَیْلَةُ الْقَدْرِ» «سلام» و خیر کلّها لیس فیها شرّ و قیل: سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ. «سلام» خبر و المبتدا هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ و المعنى: تلک اللّیلة سالمة من ان یحدث فیها داء او یستطیع ان یعمل فیها شیطان و قیل: معناه: «سلام» على اولیاء اللَّه و اهل طاعته، و قیل: هو تسلیم الملائکة لَیْلَةِ الْقَدْرِ على اهل المساجد من حین تغیب الشّمس الى ان یطلع «الفجر» یمرّون على کلّ مؤمن و یقولون: السّلام علیک یا مؤمن «حتّى» یطلع «الفجر» و قیل: سَلامٌ هِیَ متّصل بقوله: مِنْ کُلِّ أَمْرٍ و المعنى: «مِنْ کُلِّ» سوء سالمة و «هى» لا یحدث فیها بلاء و لا یصیب واحدا شیطان بشرّ و لا یرمى فیها بنجم و قرأ ابن عباس: من کل امرئ «سلام» و فسّروه «مِنْ کُلِّ» ملک على المؤمن سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ اى الى «مَطْلَعِ الْفَجْرِ». قرأ الکسائى «مطلع» بکسر اللّام و الآخرون بفتحها و هو الاختیار لانّه بمعنى الطّلوع على المصدر یقال: طلع «الفجر» طلوعا و مطلعا و بالکسر موضع الطّلوع.
لَیْلَةِ الْقَدْرِ قوله: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الهاء ضمیر القرآن و ان لم یتقدّم ذکره فی السّورة نظیره: حم وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ انزل اللَّه القرآن جملة واحدة فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ من اللّوح المحفوظ الى السّماء الدّنیا فوضع فی بیت العزّة و املاه جبرئیل على السّفرة ثمّ کان ینزل به جبرئیل على محمد علیهما السّلام نجوما، فکان بین اوّله و آخره ثلاث و عشرون سنة و قیل: معناه: انا انزلنا جبرئیل بالقرآن لَیْلَةُ الْقَدْرِ. و قیل: کان ابتداء انزاله لَیْلَةُ الْقَدْرِ. و قیل: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ اى انزلنا القرآن فی شأن لیلة القدر و منزلتها کما تقول: نزلت سورة اللّیل فی ابى بکر اى فی شأنه و یحتمل انّ الهاء تعود الى القضاء و القدر النّازل فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ، فان قیل: قال اللَّه تعالى فی هذه السّورة: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ و قال فی موضع آخر: «أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ» و قد انزله فی عشرین سنة کما قال: «وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى مُکْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِیلًا» فما وجه الجمع بین هذه الآیات الجواب انّه انزله لَیْلَةِ الْقَدْرِ الّتى کانت صبیحتها یوم بدر و هی کانت لیلة سبع عشرة من رمضان لم تردّ بعد الى العشر الاواخر انزل الى السّماء الدّنیا فوضع فی بیت العزّة خزانة القرآن ثمّ کان ینزل منه على رسول اللَّه (ص) نجوما الى ان قبض. قوله: لَیْلَةِ الْقَدْرِ معناه. «لیلة» تقدیر الامور و الاحکام و الفصل یقدّر اللَّه فیها امر السّنة فی عباده و بلاده الى السّنة المقبلة کقوله تعالى: فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ و التّقدیر و «القدر» بمعنى واحد، یقال: قدر اللَّه الشّیء قدرا و قدرا، قدّره تقدیرا.
و سمّیت لَیْلَةِ الْقَدْرِ فی سورة الدّخان «مبارکة» لانّ اللَّه سبحانه ینزل فیها الخیر کلّه و البرکة و المغفرة. و روى ابو الضحى عن ابن عباس: انّ اللَّه عزّ و جلّ یقضى الاقضیة «فِی لَیْلَةِ» النصف من شعبان و یسلّمها الى اربابها فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ. و قیل للحسین بن الفضل: أ لیس قد قدّر اللَّه المقادیر قبل ان یخلق السّماوات و الارض؟ قال: بلى. قیل: فما معنى لَیْلَةِ الْقَدْرِ؟ قال: سوق المقادیر الى المواقیت و تنفیذ القضاء المقدّر. قال الازهرى: لَیْلَةِ الْقَدْرِ اى «لیلة» العظمة و الشّرف من قول النّاس لفلان عند الامیر قدر، اى جاه و قدر و منزلة. یقال: قدرت فلانا اى عظمته.
قال اللَّه عزّ و جلّ: وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ اى ما عظّموه حقّ تعظیمه. و قیل: لانّ کلّ عمل صالح یوجد من المؤمن فیها یکون ذا قدر و قیامة عند اللَّه لکونه مقبولا.
و قال الخلیل بن احمد: سمّیت لَیْلَةِ الْقَدْرِ لانّ الارض تضیق فیها بالملائکة من قوله تعالى: وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ و اختلفوا فی وقتها: فقال بعضهم: انّها کانت على عهد رسول اللَّه (ص) ثمّ رفعت و عامّة الصّحابة و العلماء على انّهم باقیة الى یوم القیامة. لما روى عن ابى هریرة قال: زعموا انّ لَیْلَةِ الْقَدْرِ قد رفعت و کذب من قال ذلک هى فی کلّ شهر رمضان استقبله. و قال بعضهم: هى فی لیالى السّنة کلّها حتّى لو علق طلاق امرأته او عتق عبده بلیلة «القدر» لم یقع الطّلاق و لم ینفذ العتق الى مضىّ سنة من یوم حلف. یروى ذلک عن ابن مسعود قال: من یقسم الحول کلّه یصبها، فبلغ ذلک عبد اللَّه بن عمر فقال: یرحم اللَّه ابا عبد الرّحمن اما انّه علم انّها فی شهر رمضان و لکن اراد ان لا یتّکل النّاس و الى هذا ذهب ابو حنیفة انّها فی جمیع السّنة. و عن ابن مسعود ایضا قال: اذا کانت السّنة «فِی لَیْلَةِ» کانت فی العامّ المستقبل «فِی لَیْلَةِ» اخرى و الجمهور من اهل العلم على انّها فی شهر رمضان فی کلّ عامّ. قال ابو رزین العقیلى: هى اوّل «لیلة» من شهر رمضان. و قال الحسن: «لیلة» سبع عشرة و هی اللّیلة الّتى کانت صبیحتها وقعة بدر، و الصّحیح انّها فی العشر الاواخر من رمضان و الیه ذهب الشّافعى. قالوا: کانت الامم تطلبها فی لیال السّنة کلّها فردّها اللَّه عزّ و جل لهذه الامّة الى رمضان لتکون ایسر للطّلب للیسر الّذى خصّها به فی دینه و وضعه الآصار عنها فدعا رسول اللَّه (ص) فوضعها له و لامّته فی شهر رمضان ثمّ دعاه فوضعها فی العشر الاواخر ثمّ جدّ فی الطّلب و دعا اللَّه فوضعها فی الاوتار منها فهى لا تخرج من العشر الاواخر منه و ترا ثمّ دعاه فاراها ایّاه فی منامه مرّتین. امّا احدیهما فایقظه بعض اهله فنسیها و امّا المرّة الأخرى فخرج لیخبر اصحابه فتلاحى رجلان فاصلح بینهما فنسیها، فقال لهم: اخبرت بها ثمّ رفعت و عسى ان یکون خیرا فاطلبوها فی کلّ وتر، و یروى فالتمسوها فی التّاسعة و السّابعة و الخامسة ثمّ اختلفوا فی انّها اىّ، لیلة من الاوتار.
قال ابو سعید الخدرى: هى اللّیلة الحادیة و العشرون لما روى انّ النّبیّ (ص) قال: اریت هذه اللّیلة و رأیتنى اسجد فی صبیحتها فی ماء و طین.
قال ابو سعید الخدرى: امطرت السّماء تلک اللّیلة فابصرت عیناى رسول اللَّه (ص) انصرف الینا و على جبهته و انفه اثر الماء و الطّین فی صبیحة احدى و عشرین. و قال بعضهم: هى لیلة ثلاث و عشرین لما
روى ابو هریرة. قال: تذاکرنا لَیْلَةِ الْقَدْرِ، فقال رسول اللَّه (ص): «کم مضى من الشّهر»؟ فقلنا: ثنتان و عشرون و بقى ثمان. فقال: «مضى ثنتان و عشرون و بقى سبع اطلبوها اللّیلة الشّهر تسع و عشرون».
و عن نافع عن ابن عمر قال: جاء رجل الى النّبیّ (ص) فقال: یا رسول اللَّه: انّى رأیت فی النّوم کانّ لَیْلَةِ الْقَدْرِ سابعة تبقى. فقال رسول اللَّه (ص): «ارى رؤیاکم قد تواطأت على ثلاث و عشرین فمن کان منکم یرید ان یقوم من الشّهر فلیقم لیلة ثلاث و عشرین».
و قال قوم: هى اللّیلة السّابعة و العشرون و الیه ذهب على علیه السّلام و ابى و عائشة و معاویة لما
روى ابن عمر یحدّث عن النّبی (ص) فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ قال: من کسان متحرّیا فلیتحرّها فی لیلة سبع و عشرین.
و عن ابى بن کعب قال: سمعت النّبیّ (ص) باذنىّ و الّا فصمّتا انّه قال: لَیْلَةِ الْقَدْرِ لیلة سبع و عشرین.
و عن زرّ بن حبیش قال: قلنا لابى بن کعب: اتینا ابن مسعود فسألناه عن لَیْلَةِ الْقَدْرِ فقال: من یقم الحول یصبها، فقال: یرحم اللَّه ابا عبد الرحمن لقد علم انّها فی شهر رمضان و انّها «لیلة» سبع و عشرین و لکن کره ان یخبرکم فتتّکلوا. ثمّ قال: هى و الّذى انزل القرآن على محمد (ص) لیلة سبع و عشرین. فقلنا: یا با المنذر: انّى علمت ذلک؟ قال: بالآیة الّتى اخبرنا النّبیّ (ص) بها، قال: فقلت: ابا المنذر و ما الآیة؟ قال: تطلع الشّمس غداتئذ کانّها طست لیس لها شعاع.
و فی روایة: تطلع الشّمس فی صبیحة یومها بیضاء لا شعاع لها.
و قال الحسن رفعه انّها «لیلة» بلجة سمحة لا حارّة و لا باردة، تطلع الشّمس صبیحتها لا شعاع لها. قال بعض اهل العلم: یحتمل ان یکون معنى طلوعها من غیر شعاع، لانّ الملائکة تصعد عند طلوع الشّمس الى السّماء فیمنع صعودها انتشار شعاعها لکثرة ما ینزل من الملائکة لَیْلَةِ الْقَدْرِ. و یحتمل ان یکون ذلک لانّها لا تطلع فی هذه اللّیلة بین قرنى الشیطان، فیزید الشیطان فی بثّ شعاعها و تزیین طلوعها لیزید فی غرور الکافرین و یحسّن فی اعین السّاجدین. و یروى عن عبید بن عمیر قال: کنت لیلة السّابع و العشرین فی البحر فاخذت من مائه فوجدته عذبا سلسا و قال بعض الصّحابة: قام بنا رسول اللَّه (ص) لیلة الثّالث و العشرین ثلث اللّیل فلمّا کانت لیلة الخامس و العشرین قام بنا نصف اللّیل فلمّا کانت لیلة السّابع و العشرین قام بنا اللّیل کلّه.
و اعلم انّ الاخبار اختلفت فی تعیین لَیْلَةِ الْقَدْرِ لانّها دائرة فی العشر الاواخر لا تثبت على واحدة و انّها تتفاوت فربّما تقع فی سنة بخلاف ما کانت فیما قبلها او بعدها و فی الجملة ابهم اللَّه هذه اللّیلة على الامّة لیجتهدوا فی العبادة لیالى رمضان طمعا فی ادراکها کما اخفى ساعة الاجابة فی یوم الجمعة و اخفى الصّلاة الوسطى فی الصّلاة الخمس و اسمه الاعظم فی الاسماء و رضاه فی الطّاعات لیرغبوا فی جمیعها و سخطه فی المعاصى لینتهوا عن جمیعها و اخفى قیام السّاعة لیجتهدوا فی الطّاعات حذرا من قیامها. و امّا الکلام فی فضائل لَیْلَةِ الْقَدْرِ و خصائصها فهو ما روى ابو هریرة قال: قال رسول اللَّه (ص): «لا یقوم احد لَیْلَةِ الْقَدْرِ فیوافقها ایمانا و احتسابا الّا غفر اللَّه له ما تقدّم من ذنبه.
و روى انّ الشّیطان لا یخرج فی هذه اللّیلة حتّى یضیء فجؤها و لا یستطیع ان یصیب فیها احدا بخبل أو داء او ضرب من ضروب الفساد و لا ینفذ فیها سحر ساحر.
و قال سعید بن المسیّب: من صلّى صلاة العشاء فیها جماعة فقد اخذ بحظّه من لَیْلَةِ الْقَدْرِ و روى: انّ عائشة قالت للنّبى (ص): ان وافیت لَیْلَةِ الْقَدْرِ فما اقول؟ قال: «قولى: «اللّهمّ انّک عفوّ تحبّ العفو فاعف عنّى».
و قال (ص) عرضت علىّ اعمال امّتى و اعمارها فاستقللتها فسأتنى فاعطیت فی السّنة «لیلة» هى خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ یعنى: خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ لیست فیها لَیْلَةِ الْقَدْرِ و قیل: انّ العمل فیها «خیر» من العمل فی «أَلْفِ شَهْرٍ» لیس فیها لَیْلَةِ الْقَدْرِ قوله: وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ قاله على جهة التّعظیم لها و التّفخیم لشانها. قال المفسّرون: کلّ ما فی القرآن من قوله وَ ما أَدْراکَ فقد ادراه، اى اعلمه و کلّ «ما» فی القرآن و ما یدریک لم یدره، اى لم یعلمه. قوله: لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ اختلفوا فی الحکمة الموجبة لهذا العدد
فقال على بن عروة: ذکر رسول اللَّه (ص) اربعة من بنى اسرائیل عبدوا اللَّه ثمانین سنة لم یعصوه طرفة عین و هم: ایّوب و زکریا و حزقیل بن العجوز و یوشع بن نون. فعجب اصحاب النّبی (ص) من ذلک فاتاه جبرئیل (ع) فقال: یا محمد عجبت امّتک من عبادة هؤلاء النّفر ثمانین سنة لم یعصوا اللَّه طرفة عین و قد انزل اللَّه تعالى علیک خیرا من ذلک ثم قرأ علیه: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ فقال: هذا افضل ممّا عجبت انت و امّتک.
قال: فسّر بذلک النّبیّ (ص) و النّاس معه، و قیل: انّ رسول اللَّه (ص) ذکر رجلا من بنى اسرائیل حمل السّلاح على عاتقه الف شهر فعجب لذلک عجبا شدیدا و تمنّى ان یکون ذلک فی امّته فقال: «یا ربّ جعلت امّتى اقصر الامم اعمارا و اقلّها اعمالا؟! فاعطاه اللَّه لَیْلَةِ الْقَدْرِ. فقال: لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ الّذى حمل فیه الاسرائیلى السّلاح فی سبیل اللَّه.
و قیل: انّما خصّ الف شهر بالذّکر لانّ الامم الماضیة لم یکن یستجاب لهم الدّعوة الّا بعد عبادة الف شهر و لا یسمّى عابدا الّا من یتعبّد الف شهر و هی ثلاثة و ثمانون سنة و اربعة اشهر. فقالت الصّحابة: لو کان عمرنا طویلا لکنّا نعبد اللَّه فیه، فجعل اللَّه تعالى لامّة محمد (ص) «لیلة» خیرا مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ کانوا یعبدون فیها.
قال ابو بکر الورّاق: کان ملک سلیمان (ع) خمس مائة شهر و ملک ذى القرنین خمس مائة شهر فیحتمل ان یکون معنى الآیة لَیْلَةِ الْقَدْرِ خیر لمن ادرکها من مملکة سلیمان و ذى القرنین علیهما السّلام. و قال ابو العالیة معناه: لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ عمر «أَلْفِ شَهْرٍ» و قال مجاهد: «سلام» الملائکة و «الرّوح» علیک تلک اللّیلة «خَیْرٌ مِنْ» «سلام» الخلق علیک «أَلْفِ شَهْرٍ» فذلک قوله: تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها روى انّ «الملائکة» تلک اللّیلة اکثر فی الارض من عدد الحصى و نهارها کلیلها فی الخبر و «الرّوح» هاهنا جبرئیل (ع) فی قول اکثر المفسّرین یدلّ علیه ما
روى انس: انّ رسول اللَّه (ص) قال: اذا کان لَیْلَةِ الْقَدْرِ نزل جبرئیل (ع) فی کبکبة من «الملائکة» یصلّون و یسلّمون على کلّ عبد قائم او قاعد یذکر اللَّه تعالى.
و عن ابن عباس: انّ النّبیّ (ص) قال: اذا کانت لَیْلَةِ الْقَدْرِ تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ الّذین هم سکّان سدرة المنتهى و فیهم جبرئیل فنزل جبرئیل و معه الویة ینصب لواء منها على قبرى و لواء على بیت المقدس و لواء فی مسجد الحرام و لواء على طور سیناء، و لا یدع فیها مؤمنا و لا مؤمنة الّا سلّم علیه.
و امّا النّور الّذى یرى لَیْلَةِ الْقَدْرِ فقال بعضهم: هو نور اجنحة «الملائکة» و قیل: هو نور جنّة عدن تفتح ابوابها لَیْلَةِ الْقَدْرِ و قیل: هو نور لواء الحمد. و قیل: هو نور اسرار العارفین رفع اللَّه الحجب عن اسرارهم حتّى یرى الخلق ضیاءها و شعاعها.
و قیل: «الرّوح» هاهنا طائفة من «الملائکة» لا تراهم الملائکة الّا تلک اللّیلة.
و قیل: هم حفظة الملائکة، و قیل: هو ملک عظیم یفى بخلق من الملائکة.
«فیها» اى فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ اى بامر «ربّهم» مِنْ کُلِّ أَمْرٍ «من» بمعنى الباء کقوله: «یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ» اى بامر باللّه و المعنى: بکلّ امر قدّره اللَّه فی تلک السّنة. و قیل: بکلّ امر من الخیر و البرکة. و تمّ الکلام هاهنا ثمّ ابتدا فقال: سَلامٌ هِیَ اى «لَیْلَةُ الْقَدْرِ» «سلام» و خیر کلّها لیس فیها شرّ و قیل: سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ. «سلام» خبر و المبتدا هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ و المعنى: تلک اللّیلة سالمة من ان یحدث فیها داء او یستطیع ان یعمل فیها شیطان و قیل: معناه: «سلام» على اولیاء اللَّه و اهل طاعته، و قیل: هو تسلیم الملائکة لَیْلَةِ الْقَدْرِ على اهل المساجد من حین تغیب الشّمس الى ان یطلع «الفجر» یمرّون على کلّ مؤمن و یقولون: السّلام علیک یا مؤمن «حتّى» یطلع «الفجر» و قیل: سَلامٌ هِیَ متّصل بقوله: مِنْ کُلِّ أَمْرٍ و المعنى: «مِنْ کُلِّ» سوء سالمة و «هى» لا یحدث فیها بلاء و لا یصیب واحدا شیطان بشرّ و لا یرمى فیها بنجم و قرأ ابن عباس: من کل امرئ «سلام» و فسّروه «مِنْ کُلِّ» ملک على المؤمن سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ اى الى «مَطْلَعِ الْفَجْرِ». قرأ الکسائى «مطلع» بکسر اللّام و الآخرون بفتحها و هو الاختیار لانّه بمعنى الطّلوع على المصدر یقال: طلع «الفجر» طلوعا و مطلعا و بالکسر موضع الطّلوع.
رشیدالدین میبدی : ۹۷- سورة القدر- مکیة
النوبة الثالثة
قوله تعالى: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ «بسم اللَّه» کلمة سماعها یوجب احد امرین امّا صحوا امّا محوا، صحوا لمن سمعها بشاهد العلم فیستبصر بواضح برهانه و محوا لمن سمع بشاهد المعرفة لانّه یتحیّر فی جلال سلطانه:
یا موضع الباطن من ناظرى
و یا مکان السّرّ من خاطرى
یا جملة الکلّ الّتى کلّها
کلّى من بعضى و من سائرى
اى خداوندى که یاد تو بیان دل و زبانست و مهر تو میان سرّ و جان، وصل تو زندگانى جانست و رستخیز نهان، اى خداوندى که بعلم هر جایى و بذات بر آسمان.
قرب تو در دیدن است و اشارت در نفس و صحبت در جان. اى خداوندى که در نهانى پیدایى و در پیدایى نهان. یافت تو روزست که خود برآید ناگاهان. یاونده تو نه بشادى پردازد نه باندوهان. سرگشته در کار تو همچون بىخبران:
مشتاق تو در کویت، از شوق تو سرگردان
از خلق جدا گشته، خرسند بخلقانها
از سوز جگر چشمى، چون حلقه گوهرها
وز آتش دل آهى، چون رشته مرجانها
إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ یک قول از اقوال مفسّران در معنى این آیت آنست که: «انزلنا» القرآن «فی» شأن لَیْلَةِ الْقَدْرِ و منزلتها و تعظیمها. میگوید: ما در تعظیم شب قدر از آسمان قرآن فرستادیم، و بوحى پاک و پیغام راست عالمیان را از خیرات و برکات و منزلت و مرتبت این شب خبر دادیم. اندرین شب جنّات عدن و فرادیس اعلى درها باز نهاده و ساکنان جنّة الخلد بر کنگرهها نشسته، و ارواح انبیا و شهدا در علّیّین فرا طرب آمده، نسیم روح ازلیّت از جانب قربت بدل دوستان مىدمد، و باد کرم از هواء فردا نیّت بر جان عاشقان مىوزد، وز دوست خطاب مىآید که: «لیقم القانتون این المستغفرون»؟ کجااند جوانمردان شب خیزان که در آرزوى مواصلت ما بىخواب و بىآرام بودهاند و در راه عشق ما شربت. بلا نوشیدهاند؟ تا ما خستگى ایشان مرهم نهیم و اندرین شب قدر ایشان را با قدر و منزلت باز گردانیم! که امشب شب نواختن بندگانست، وقت قبول توبه عاصیانست، موسم و میعاد آشتى جویانست هنگام ناز عاشقان و راز محبّانست. همه شب داعیان را اجابت است، سائلان را عطیّت است، مجتهدان را معونت است، مطیعان را مثوبت است، عاصیان را مغفرت است، محبّان را کرامت است. فریشتگان از آسمان بزیر آیند بعدد سنگریزه جهان، و جبرئیل روح الامین در پیش ایستاده، اینست که ربّ العالمین گفت: تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ چهار علم با خود آورده، یکى بر بام کعبه بزنند، یکى بر طور سینا، یکى بر صخره بیت المقدس، یکى بر سر روضه مصطفى (ص) و آن فریشتگان و جبرئیل با ایشان گرد عالم میگردند و بهمه جایها در آیند، و بهمه خانههاى مؤمنان در شوند. خانهاى که در آنجا، مىبود، یا مدمن الخمر بود، یا فرزندى عاق بود بر پدر و مادر، یا قاطع رحم بود، یا در آن خانه سگى بود، یا تصاویر، یا کسى که نماز نکند، یا دو مسلمان که با یکدیگر بهجرت باشند و سخن نگویند فریشتگان درین خانهها نروند و از خیرات و برکات این شب محروم باشند. و در خبر است که فریشتگان هر مؤمنى را که در نماز بود دست در دست نهند و بر وى سلام کنند، گویند: «السّلام علیک یا مؤمن». و اگر بیرون از نماز بود، سلام کنند و اگر در خواب بود، از دور برحمت در وى نگرند. آن ساعت که چشم بنده مؤمن آب ریزد و مویها بر اندام وى بپاى شود، نشان آنست که جبرئیل دست در دست وى نهاده چندان رحمت بر مؤمنان قسمت کند که زیادت آید. جبرئیل گوید: خداوندا زیادتى رحمت را چه کنم؟ فرمان آید که: سزاى کرم ما نبود که رحمتى که بخلق فرستادیم باز بریم آن را میدار تا غازیان کافران را هزیمت کنند و فرزندان ایشان را اسیر آرند آن فرزندان را ازین رحمت بهره بود تا ببرکت این رحمت ایمان آرند. آن گه بوقت صبح جبرئیل آواز دهد که: یا معشر الملائکة الرّحیل الرّحیل علمها بردارید تا بر آسمان بمقام معلوم خود باز شویم، فرمان آید از جبّار عالم که برآمدن شما روى نیست که خفتگان امّت محمد را سلام نکردید. قومى که هنوز در خوابند صبر کنید تا بیدار شوند و ایشان را سلام کنید. آن گه فریشتگان بوقت طلوع آفتاب بآسمان باز شوند بجاى خویش حلقه حلقه بنشینند و یکدیگر را بتعجّب باز میگویند که: حقّ جلّ جلاله امشب با امّت محمد (ص) چه فضل کرد و چه نواخت بر ایشان نهاد! و از حقّ جلّ جلاله آن ساعت ندا آید که: اى مقرّبان درگاه و اى طاوسان مملکت و اى عابدان سدره گواه باشید که از امّت محمد (ص) هر که مطیع بودند طاعات ایشان پذیرفتم و پسندیدم و هر چه عاصیان بودند معصیت ایشان آمرزیدم و ایشان را بمطیعان بخشیدم.
گفتهاند: حکمت اندر فرستادن فریشتگان و جبرئیل اندرین شب قدر بزمین آنست که مصطفى را (ص) امر آمد: «وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ» اى سیّد تا تو در میان ایشان باشى عذاب کردن ایشان روى نیست. رسول گفت: «الهى و سیّدى و مولایى، ترسم که چون مرا از میان ایشان بردارى عذابها فرستى. فرمان آمد که: «وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ» اى محمد تو رسول من بایشان و استغفار رسول ایشان بمن، تا رسول من در میان ایشان، عذاب فرستادن روى نیست. همچنین تا رسول ایشان بحضرت من، عذاب کردن در کرم من روا نیست. رسول (ص) شاد شد و دل وى خوش گشت. آن گه اندیشید که اگر گروهى از امّت من در استغفار تقصیر کنند ترسم که عذاب فرستد. جبرئیل آمد و گفت: اللَّه تعالى از اندیشه دل تو آگاه است، میگوید: دل خوش دار که بعد از وفات تو تا بقیامت هر شب قدر جبرئیل را فرستم بزمین تا امّت ترا یکان یکان سلام کند، اى سیّد تا سلام تو بایشان میرسید عذاب نفرستادم تا جبرئیل در شبهاى قدر میرود و سلام میرساند، عذاب نفرستم. و گفتهاند: ربّ العالمین در دو وقت بندگان را بر فریشتگان عرضه کند. یکى در موسم عرفات که حاجیان احرام گرفته، روى بخانه مبارک نهاده، رنج بادیه و جفاى عرب کشیده، دل بر غریبى نهاده، خان و مان و اسباب و ضیاع بگذاشته، شربتهاى نابایست کشیده، داغ فراق بر دل خویشان نهاده، لباس مصیبت رسیدگان پوشیده آن ساعت که در آن موسم عرفات بیستند، از حقّ جلّ جلاله ندا آید بملائکه آسمان: «انظروا الى عبادى اتونى شعثا غبرا «مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ».
در نگرید باین بندگان من، سوختگان در راه من، مشتاقان درگاه من از چهار گوشه عالم روى بخانه ما نهاده، راه دور و دراز در پیش گرفته، جان شیرین فدا کرده، لبّیک زنان و تکبیر گویان بدر خانه ما آمده، شما گواه باشید که ایشان را با هر چه دارند از تبعات آمرزیدم و هر که را شفاعت کنند بایشان بخشیدم و با تحفههاى کرامت و هدیّههاى رحمت باز گردانیدم. دیگر شب قدر بندگان را بر فریشتگان جلوه کند، زیرا که درین شب مطیعان در طاعت بیفزایند، عاصیان از معصیت باز گردند، از دستها بوى مصحف آید، از زبانها بوى تسبیح آید، از شکمها بوى گرسنگى آید، از هفت اندام ایشان بوى طاعت آید تنهاشان در نماز، دلهاشان با نیاز، جانهاشان در راز، مهر مهر بر دل نهاده، خواست خود بغارت اندوه داده، یکسروا خدمت ما پرداخته! فرمان آید از جبّار کائنات که: اینها آنند که بعضى از شما در حقّ ایشان گفتند: أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ و من ایشان را جواب دادم که: إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ معاشر المسلمین امشب مقرّبان آسمان سلام حقّ ببندگان میرسانند و انوار و آثار رحمت بر سر امّت محمد (ص) مىافشانند. طاعات با تقصیر مىپذیرند و معاصى بیشمار مىآمرزند. بیایید تا ما نیز نیاز خود عرضه کنیم و بجمع گوئیم: خداوندا بحرمت سیّد مختار، بحرمت اتقیا و ابرار، بحرمت مهاجر و انصار، که ما را درین شب بزرگوار از خلعت رحمت نصیبى تمام ارزانى دار، و معاصى ما از ما درگذار، و همه را برسان بدار القرار، یا جلیل و یا جبّار، یا کریم و یا غفّار.
نوبة الاولى
قوله تعالى: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان.
لَمْ یَکُنِ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ الْمُشْرِکِینَ مُنْفَکِّینَ ناگرویدگان جهودان و ترسایان و مشرکان عرب بنه خواهستند گشت از کفر و شرک خویش حَتَّى تَأْتِیَهُمُ الْبَیِّنَةُ (۱) تا بایشان آمد کار روشن و نشان پیدا و مرد استوار.
رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ پیغامبرى از خداى یَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً تا میخواند بر ایشان صحیفهها و نامههاى پاک داشته از دروغ و غلط و تفاوت و اختلاف.
فِیها کُتُبٌ قَیِّمَةٌ (۲) در آن صحیفهها نبشتههاست، حکمهاى درست پاینده و پا برجاى.
وَ ما تَفَرَّقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ دو گروه نشدند جهودان در کار او إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّنَةُ (۳) مگر پس آنکه بایشان آمد و آشکارا شد ایشان را پیغامبرى و استوارى و راست سخنى او.
وَ ما أُمِرُوا و نفرمودند مردمان را إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مگر آن را که اللَّه را پرستند مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ پاک میدارند او را دین و کردار خوش حُنَفاءَ مسلمانان پاک دینان وَ یُقِیمُوا الصَّلاةَ و نماز بپاى دارند بهنگام وَ یُؤْتُوا الزَّکاةَ و از مال زکاة دهند وَ ذلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ (۴) و دین پاینده اینست.
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا ایشان که بنگرویدند مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ الْمُشْرِکِینَ از جهود و ترسا و انباز گیران با خداى فِی نارِ جَهَنَّمَ در آتش دوزخاند خالِدِینَ فِیها جاودان در آن أُولئِکَ هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّةِ (۵) ایشان بترین همه آفریدگاناند.
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ایشان که بگرویدند و کردارهاى نیک کردند أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ (۶) ایشان بهینه همه آفریدگاناند.
جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ پاداش ایشان بنزدیک خداوند ایشان جَنَّاتُ عَدْنٍ بهشتهاى همیشى است تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ میرود زیر درخت آن جویهاى روان خالِدِینَ فِیها أَبَداً (۷) ایشان جاویدان در آن همیشه.
رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ اللَّه از ایشان خشنود وَ رَضُوا عَنْهُ و ایشان از اللَّه خشنود ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ (۸) این پاداش او راست که خداى را داند و ازو بترسد.
یا موضع الباطن من ناظرى
و یا مکان السّرّ من خاطرى
یا جملة الکلّ الّتى کلّها
کلّى من بعضى و من سائرى
اى خداوندى که یاد تو بیان دل و زبانست و مهر تو میان سرّ و جان، وصل تو زندگانى جانست و رستخیز نهان، اى خداوندى که بعلم هر جایى و بذات بر آسمان.
قرب تو در دیدن است و اشارت در نفس و صحبت در جان. اى خداوندى که در نهانى پیدایى و در پیدایى نهان. یافت تو روزست که خود برآید ناگاهان. یاونده تو نه بشادى پردازد نه باندوهان. سرگشته در کار تو همچون بىخبران:
مشتاق تو در کویت، از شوق تو سرگردان
از خلق جدا گشته، خرسند بخلقانها
از سوز جگر چشمى، چون حلقه گوهرها
وز آتش دل آهى، چون رشته مرجانها
إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ یک قول از اقوال مفسّران در معنى این آیت آنست که: «انزلنا» القرآن «فی» شأن لَیْلَةِ الْقَدْرِ و منزلتها و تعظیمها. میگوید: ما در تعظیم شب قدر از آسمان قرآن فرستادیم، و بوحى پاک و پیغام راست عالمیان را از خیرات و برکات و منزلت و مرتبت این شب خبر دادیم. اندرین شب جنّات عدن و فرادیس اعلى درها باز نهاده و ساکنان جنّة الخلد بر کنگرهها نشسته، و ارواح انبیا و شهدا در علّیّین فرا طرب آمده، نسیم روح ازلیّت از جانب قربت بدل دوستان مىدمد، و باد کرم از هواء فردا نیّت بر جان عاشقان مىوزد، وز دوست خطاب مىآید که: «لیقم القانتون این المستغفرون»؟ کجااند جوانمردان شب خیزان که در آرزوى مواصلت ما بىخواب و بىآرام بودهاند و در راه عشق ما شربت. بلا نوشیدهاند؟ تا ما خستگى ایشان مرهم نهیم و اندرین شب قدر ایشان را با قدر و منزلت باز گردانیم! که امشب شب نواختن بندگانست، وقت قبول توبه عاصیانست، موسم و میعاد آشتى جویانست هنگام ناز عاشقان و راز محبّانست. همه شب داعیان را اجابت است، سائلان را عطیّت است، مجتهدان را معونت است، مطیعان را مثوبت است، عاصیان را مغفرت است، محبّان را کرامت است. فریشتگان از آسمان بزیر آیند بعدد سنگریزه جهان، و جبرئیل روح الامین در پیش ایستاده، اینست که ربّ العالمین گفت: تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ چهار علم با خود آورده، یکى بر بام کعبه بزنند، یکى بر طور سینا، یکى بر صخره بیت المقدس، یکى بر سر روضه مصطفى (ص) و آن فریشتگان و جبرئیل با ایشان گرد عالم میگردند و بهمه جایها در آیند، و بهمه خانههاى مؤمنان در شوند. خانهاى که در آنجا، مىبود، یا مدمن الخمر بود، یا فرزندى عاق بود بر پدر و مادر، یا قاطع رحم بود، یا در آن خانه سگى بود، یا تصاویر، یا کسى که نماز نکند، یا دو مسلمان که با یکدیگر بهجرت باشند و سخن نگویند فریشتگان درین خانهها نروند و از خیرات و برکات این شب محروم باشند. و در خبر است که فریشتگان هر مؤمنى را که در نماز بود دست در دست نهند و بر وى سلام کنند، گویند: «السّلام علیک یا مؤمن». و اگر بیرون از نماز بود، سلام کنند و اگر در خواب بود، از دور برحمت در وى نگرند. آن ساعت که چشم بنده مؤمن آب ریزد و مویها بر اندام وى بپاى شود، نشان آنست که جبرئیل دست در دست وى نهاده چندان رحمت بر مؤمنان قسمت کند که زیادت آید. جبرئیل گوید: خداوندا زیادتى رحمت را چه کنم؟ فرمان آید که: سزاى کرم ما نبود که رحمتى که بخلق فرستادیم باز بریم آن را میدار تا غازیان کافران را هزیمت کنند و فرزندان ایشان را اسیر آرند آن فرزندان را ازین رحمت بهره بود تا ببرکت این رحمت ایمان آرند. آن گه بوقت صبح جبرئیل آواز دهد که: یا معشر الملائکة الرّحیل الرّحیل علمها بردارید تا بر آسمان بمقام معلوم خود باز شویم، فرمان آید از جبّار عالم که برآمدن شما روى نیست که خفتگان امّت محمد را سلام نکردید. قومى که هنوز در خوابند صبر کنید تا بیدار شوند و ایشان را سلام کنید. آن گه فریشتگان بوقت طلوع آفتاب بآسمان باز شوند بجاى خویش حلقه حلقه بنشینند و یکدیگر را بتعجّب باز میگویند که: حقّ جلّ جلاله امشب با امّت محمد (ص) چه فضل کرد و چه نواخت بر ایشان نهاد! و از حقّ جلّ جلاله آن ساعت ندا آید که: اى مقرّبان درگاه و اى طاوسان مملکت و اى عابدان سدره گواه باشید که از امّت محمد (ص) هر که مطیع بودند طاعات ایشان پذیرفتم و پسندیدم و هر چه عاصیان بودند معصیت ایشان آمرزیدم و ایشان را بمطیعان بخشیدم.
گفتهاند: حکمت اندر فرستادن فریشتگان و جبرئیل اندرین شب قدر بزمین آنست که مصطفى را (ص) امر آمد: «وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ» اى سیّد تا تو در میان ایشان باشى عذاب کردن ایشان روى نیست. رسول گفت: «الهى و سیّدى و مولایى، ترسم که چون مرا از میان ایشان بردارى عذابها فرستى. فرمان آمد که: «وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ» اى محمد تو رسول من بایشان و استغفار رسول ایشان بمن، تا رسول من در میان ایشان، عذاب فرستادن روى نیست. همچنین تا رسول ایشان بحضرت من، عذاب کردن در کرم من روا نیست. رسول (ص) شاد شد و دل وى خوش گشت. آن گه اندیشید که اگر گروهى از امّت من در استغفار تقصیر کنند ترسم که عذاب فرستد. جبرئیل آمد و گفت: اللَّه تعالى از اندیشه دل تو آگاه است، میگوید: دل خوش دار که بعد از وفات تو تا بقیامت هر شب قدر جبرئیل را فرستم بزمین تا امّت ترا یکان یکان سلام کند، اى سیّد تا سلام تو بایشان میرسید عذاب نفرستادم تا جبرئیل در شبهاى قدر میرود و سلام میرساند، عذاب نفرستم. و گفتهاند: ربّ العالمین در دو وقت بندگان را بر فریشتگان عرضه کند. یکى در موسم عرفات که حاجیان احرام گرفته، روى بخانه مبارک نهاده، رنج بادیه و جفاى عرب کشیده، دل بر غریبى نهاده، خان و مان و اسباب و ضیاع بگذاشته، شربتهاى نابایست کشیده، داغ فراق بر دل خویشان نهاده، لباس مصیبت رسیدگان پوشیده آن ساعت که در آن موسم عرفات بیستند، از حقّ جلّ جلاله ندا آید بملائکه آسمان: «انظروا الى عبادى اتونى شعثا غبرا «مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ».
در نگرید باین بندگان من، سوختگان در راه من، مشتاقان درگاه من از چهار گوشه عالم روى بخانه ما نهاده، راه دور و دراز در پیش گرفته، جان شیرین فدا کرده، لبّیک زنان و تکبیر گویان بدر خانه ما آمده، شما گواه باشید که ایشان را با هر چه دارند از تبعات آمرزیدم و هر که را شفاعت کنند بایشان بخشیدم و با تحفههاى کرامت و هدیّههاى رحمت باز گردانیدم. دیگر شب قدر بندگان را بر فریشتگان جلوه کند، زیرا که درین شب مطیعان در طاعت بیفزایند، عاصیان از معصیت باز گردند، از دستها بوى مصحف آید، از زبانها بوى تسبیح آید، از شکمها بوى گرسنگى آید، از هفت اندام ایشان بوى طاعت آید تنهاشان در نماز، دلهاشان با نیاز، جانهاشان در راز، مهر مهر بر دل نهاده، خواست خود بغارت اندوه داده، یکسروا خدمت ما پرداخته! فرمان آید از جبّار کائنات که: اینها آنند که بعضى از شما در حقّ ایشان گفتند: أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ و من ایشان را جواب دادم که: إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ معاشر المسلمین امشب مقرّبان آسمان سلام حقّ ببندگان میرسانند و انوار و آثار رحمت بر سر امّت محمد (ص) مىافشانند. طاعات با تقصیر مىپذیرند و معاصى بیشمار مىآمرزند. بیایید تا ما نیز نیاز خود عرضه کنیم و بجمع گوئیم: خداوندا بحرمت سیّد مختار، بحرمت اتقیا و ابرار، بحرمت مهاجر و انصار، که ما را درین شب بزرگوار از خلعت رحمت نصیبى تمام ارزانى دار، و معاصى ما از ما درگذار، و همه را برسان بدار القرار، یا جلیل و یا جبّار، یا کریم و یا غفّار.
نوبة الاولى
قوله تعالى: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان.
لَمْ یَکُنِ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ الْمُشْرِکِینَ مُنْفَکِّینَ ناگرویدگان جهودان و ترسایان و مشرکان عرب بنه خواهستند گشت از کفر و شرک خویش حَتَّى تَأْتِیَهُمُ الْبَیِّنَةُ (۱) تا بایشان آمد کار روشن و نشان پیدا و مرد استوار.
رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ پیغامبرى از خداى یَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً تا میخواند بر ایشان صحیفهها و نامههاى پاک داشته از دروغ و غلط و تفاوت و اختلاف.
فِیها کُتُبٌ قَیِّمَةٌ (۲) در آن صحیفهها نبشتههاست، حکمهاى درست پاینده و پا برجاى.
وَ ما تَفَرَّقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ دو گروه نشدند جهودان در کار او إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّنَةُ (۳) مگر پس آنکه بایشان آمد و آشکارا شد ایشان را پیغامبرى و استوارى و راست سخنى او.
وَ ما أُمِرُوا و نفرمودند مردمان را إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مگر آن را که اللَّه را پرستند مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ پاک میدارند او را دین و کردار خوش حُنَفاءَ مسلمانان پاک دینان وَ یُقِیمُوا الصَّلاةَ و نماز بپاى دارند بهنگام وَ یُؤْتُوا الزَّکاةَ و از مال زکاة دهند وَ ذلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ (۴) و دین پاینده اینست.
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا ایشان که بنگرویدند مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ الْمُشْرِکِینَ از جهود و ترسا و انباز گیران با خداى فِی نارِ جَهَنَّمَ در آتش دوزخاند خالِدِینَ فِیها جاودان در آن أُولئِکَ هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّةِ (۵) ایشان بترین همه آفریدگاناند.
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ایشان که بگرویدند و کردارهاى نیک کردند أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ (۶) ایشان بهینه همه آفریدگاناند.
جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ پاداش ایشان بنزدیک خداوند ایشان جَنَّاتُ عَدْنٍ بهشتهاى همیشى است تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ میرود زیر درخت آن جویهاى روان خالِدِینَ فِیها أَبَداً (۷) ایشان جاویدان در آن همیشه.
رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ اللَّه از ایشان خشنود وَ رَضُوا عَنْهُ و ایشان از اللَّه خشنود ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ (۸) این پاداش او راست که خداى را داند و ازو بترسد.
کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۴۷۰
عید می آید و مردم مه نو میطلبند
دید ها طاق خم ابروی او میطلبند
شب قدر و به عیدی که کم آبد بنظر
همه در طرة آن سلسله مو میطلبند
هر طرف سرو قدان چون علم عید روان
جای در عید گاه آن سر کو میطلبند
روی در قبله بثان کرده ز ابر و محراب
حاجت خود همه از آن روی نکو می طلبند
ساقیا رطل نه از دست که مستان امروز
می ز خمخانه عشقت بسبومی طلبند
از حریفان همه عیدی طلبند از می و نقل
هر چه خواهد بنو جمله ازو میطلبند
مهر خان زلف چو چوگان همه بر دوش کمال
وقت سر باختن است از تو چو گو میطلبند
دید ها طاق خم ابروی او میطلبند
شب قدر و به عیدی که کم آبد بنظر
همه در طرة آن سلسله مو میطلبند
هر طرف سرو قدان چون علم عید روان
جای در عید گاه آن سر کو میطلبند
روی در قبله بثان کرده ز ابر و محراب
حاجت خود همه از آن روی نکو می طلبند
ساقیا رطل نه از دست که مستان امروز
می ز خمخانه عشقت بسبومی طلبند
از حریفان همه عیدی طلبند از می و نقل
هر چه خواهد بنو جمله ازو میطلبند
مهر خان زلف چو چوگان همه بر دوش کمال
وقت سر باختن است از تو چو گو میطلبند
کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۸۸۰
مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهرویان
زلب حلوای عیدی ده نخستین با دعاگویان
خلایق را نظر بر ماه و ما را بر تو نظاره
بروبت عاشقانرا عید و مردم ماه نو جویان
مه عید و شب قدری که می گویند آن و این
دل ما بافت در ابروی و زلف عنبرین مویان
صباح عید اگر سوزید عطری مجلس ما را
شکر گیرید و عود از زلف و لبهای سمن بویان
رقیب ای کاش از ناگه چو ماه روزه میشد گم
که من بی رو ستائی عید می کردم بدلجویان
نماز عید خواهم کرد هین ساقی بیار آبی
برای آب دست من بر ابریق قدح شویان
کسان شاد از مه عبد و کمال از بار به منظر
همه مشتاق روی ماه و او مشتاق مهروبان
زلب حلوای عیدی ده نخستین با دعاگویان
خلایق را نظر بر ماه و ما را بر تو نظاره
بروبت عاشقانرا عید و مردم ماه نو جویان
مه عید و شب قدری که می گویند آن و این
دل ما بافت در ابروی و زلف عنبرین مویان
صباح عید اگر سوزید عطری مجلس ما را
شکر گیرید و عود از زلف و لبهای سمن بویان
رقیب ای کاش از ناگه چو ماه روزه میشد گم
که من بی رو ستائی عید می کردم بدلجویان
نماز عید خواهم کرد هین ساقی بیار آبی
برای آب دست من بر ابریق قدح شویان
کسان شاد از مه عبد و کمال از بار به منظر
همه مشتاق روی ماه و او مشتاق مهروبان
سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۳۷۰
غرق دریای گنه کردند مغفورم هنوز
صد شکست از دار خوردم لیک منصورم هنوز
رفتم از دل ها ولیکن در زبان ها مانده ام
همچو عنقا گم شدم از چشم و مذکورم هنوز
با وجود آن که صبح صادق از من می دمد
چون شب قدر از نظرها باز مستورم هنوز
خورده بودم از شراب عشق جامی در الست
محتسب بیرون میا با من که معذورم هنوز
شادی روز وصال او کی از سر می رود
هجر شب ها با غمم پرورد و مسرورم هنوز
گفت موسی راز چندی و مطالب شد تمام
گفتگوی عشق دارد بر سر طورم هنوز
چشم دل هرگز نگردد سیر از چشم بتان
کاوشی دارد به مژگان زخم ناصورم هنوز
با وجود آن که در زنجیر زلفم کرده اند
صد بیابان من ز عقل ذوفنون دورم هنوز
روزگار پرستم هرگز فراموشم نکرد
هر کجا دردی سعیدا هست منظورم هنوز
صد شکست از دار خوردم لیک منصورم هنوز
رفتم از دل ها ولیکن در زبان ها مانده ام
همچو عنقا گم شدم از چشم و مذکورم هنوز
با وجود آن که صبح صادق از من می دمد
چون شب قدر از نظرها باز مستورم هنوز
خورده بودم از شراب عشق جامی در الست
محتسب بیرون میا با من که معذورم هنوز
شادی روز وصال او کی از سر می رود
هجر شب ها با غمم پرورد و مسرورم هنوز
گفت موسی راز چندی و مطالب شد تمام
گفتگوی عشق دارد بر سر طورم هنوز
چشم دل هرگز نگردد سیر از چشم بتان
کاوشی دارد به مژگان زخم ناصورم هنوز
با وجود آن که در زنجیر زلفم کرده اند
صد بیابان من ز عقل ذوفنون دورم هنوز
روزگار پرستم هرگز فراموشم نکرد
هر کجا دردی سعیدا هست منظورم هنوز
قرآن کریم : با ترجمه مهدی الهی قمشهای
سورة القدر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
بِّسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ﴿۱﴾
وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ﴿۲﴾
لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ﴿۳﴾
تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ﴿۴﴾
سَلَامٌ هِيَ حَتَّىٰ مَطْلَعِ الْفَجْرِ﴿۵﴾
بِّسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ﴿۱﴾
وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ﴿۲﴾
لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ﴿۳﴾
تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ﴿۴﴾
سَلَامٌ هِيَ حَتَّىٰ مَطْلَعِ الْفَجْرِ﴿۵﴾
مفاتیح الجنان : اعمال مخصوصه شب و روز ماه رمضان
اعمال مشترکه شبهای قدر
شب نوزدهم، این شب با عظمت آغاز شب های قدر است و شب قدر آن شبی است که در طول سال، شبی به خوبی و فضلیت آن یافت نمی شود و عمل در این شب از عمل در طول هزار ماه بهتر است و تقدیر امور سال در این شب صورت می گیرد و فرشتگان و روح که اعظم فرشتگان الهی است، در این شب به اذن پروردگار به زمین فرود می آیند و به محضر امام زمان (عج) می رسند و آنچه را که برای هر فرد مقدّر شده بر آن حضرت عرضه می دارند.
و اعمال شب های قدر دو نوع است:
یکی اعمالی که در هر سه شب باید انجام داد و دیگر اعمالی که ویژه به هر یک از شب های قدر است.
نخست: اعمالی است که در هر سه شب باید انجام داد: و آن چند عمل است:
اوّل:
غسل کردن.
علاّمه مجلسی فرموده: بهتر است غسل این شب ها در هنگام غروب آفتاب انجام گیرد که نماز شام را با غسل بخواند.
دوم:
دو رکعت نماز که در هر رکعت پس از سوره «حمد»، «هفت مرتبه» «توحید» خوانده و پس از فراغت از نماز «هفتاد مرتبه» بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَأَتُوبُ إِلَیْهِ»
در روایت نبوی است: که از جای برنخیزد تا خدا او و پدر و مادرش را بیامرزد... تا پایان روایت.
سوم:
قرآن مجید را باز کند و در برابر خود گرفته و بگوید:
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِکتابِک الْمُنْزَلِ وَمَا فِیهِ وَفِیهِ اسْمُک الْأَکبَرُ وَأَسْماؤُک الْحُسْنی وَمَا یخافُ وَیرْجی أَنْ تَجْعَلَنِی مِنْ عُتَقائِک مِنَ النّارِ.
سپس هر حاجت که دارد بخواهد.
چهارم:
قرآن مجید را روی سر بگذارد و بگوید:
اللّهُمَّ بِحَقِّ هذَا الْقُرْآنِ وَبِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَبِحَقِّ کلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِیهِ وَبِحَقِّک عَلَیهِمْ فَلَا أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّک مِنْک.
سپس ده مرتبه بگو «بِکَ یَا اللّهُ» و ده مرتبه «بِمُحَمَّدٍ» و ده مرتبه «بِعَلِیٍّ» و ده مرتبه «بِفَاطِمَةَ» و ده مرتبه «بِالْحَسَنِ» و ده مرتبه «بِالْحُسَیْنِ» و ده مرتبه «بِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ» و ده مرتبه «بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ» و ده مرتبه «بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ» و ده مرتبه «بِمُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ» و ده مرتبه «بِعَلِیِّ بْنِ مُوسَی» و ده مرتبه «بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ» و ده مرتبه «بِعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ» و ده مرتبه «بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ» و ده مرتبه «بِالْحُجَّةِ».
به ذاتت ای خدا؛ به حق محمّد؛ به حق علی؛ به حق فاطمه؛ به حق حسن؛ به حق حسین؛ به حق علی بن الحسین؛ به حق محمّد بن علی؛ به حق جعفر بن محمّد؛ به حق موسی بن جعفر؛ به حق علی بن موسی؛ به حق محمد بن علی؛ به حق علی بن محمّد؛ به حق حسن بن علی؛ به حق حجّت.
پس هر حاجتی که داری از خدا بخواه.
پنجم:
حضرت سید الشهّدا(علیه السلام) را زیارت کند. در روایت آمده: هنگامی که شب قدر می شود، منادی از آسمان هفتم از پشت عرش ندا سر می دهد که خدا هرکه را به زیارت مزار امام حسین(علیه السلام) آمده آمرزید.
ششم:
این شب ها را احیا بدارد؛ روایت شده: هرکه شب قدر را اِحیا بدارد، گناهانش آمرزیده می شود، هرچند به شماره ستارگان آسمان و سنگینی کوه ها و پیمانه دریاها باشد.
هفتم:
صد رکعت نماز بجا آورد که فضلیت بسیار دارد و بهتر آن است که در هر رکعت پس از سوره «حمد»، «ده مرتبه» «توحید» بخواند.
هشتم:
این دعا را بخواند:
اللّهُمَّ إِنِّی أَمْسَیتُ لَک عَبْداً داخِراً لَاأَمْلِک لِنَفْسِی نَفْعاً وَلا ضَرّاً وَلا أَصْرِفُ عَنْها سُوءً، أَشْهَدُ بِذلِک عَلَی نَفْسِی، وَأَعْتَرِفُ لَک بِضَعْفِ قُوَّتِی، وَقِلَّةِ حِیلَتِی، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَنْجِزْ لِی مَا وَعَدْتَنِی وَجَمِیعَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِناتِ مِنَ الْمَغْفِرَةِ فِی هذِهِ اللَّیلَةِ، وَأَتْمِمْ عَلَی مَا آتَیتَنِی فَإِنِّی عَبْدُک الْمِسکینُ الْمُسْتَکینُ الضَّعِیفُ الْفَقِیرُ الْمَهِینُ. اللّهُمَّ لَا تَجْعَلْنِی ناسِیاً لِذِکرِک فِیما أَوْلَیتَنِی، وَلا غافِلاً لِإِحْسانِک فِیما أَعْطَیتَنِی، وَلَا آیساً مِنْ إِجابَتِک وَ إِنْ أَبْطَأَتْ عَنِّی فِی سَرَّاءَ کنْتُ أَوْ ضَرَّاءَ أَوْ شِدَّةٍ أَوْ رَخاءٍ أَوْ عافِیةٍ أَوْ بَلاءٍ أَوْ بُؤْسٍ أَوْ نَعْماءَ إِنَّک سَمِیعُ الدُّعاءِ.
کفعمی از امام زین العابدین(علیه السلام) روایت کرده که حضرت در این شب ها، در حال قیام و قعود و رکوع و سجود این دعا را می خواند؛ و علاّمه مجلسی فرموده: بهترین اعمال در این شب ها، درخواست آمرزش و دعا است برای حوایج دنیا و آخرت خود و پدر و مادر و خویشان و برادران و خواهران مؤمن، چه آنان که زنده اند و چه آنان که از دنیا رفته اند و خواندن اذکار و صلوات بر محمّد و آل محمّد(صلی الله علیه وآله) به هر اندازه که بتوان؛
و در بعضی از روایات وارد شده: دعای «جوشن کبیر» در این سه شب خوانده شود. فقیر گوید: که دعای جوشن کبیر را در بخش های پیش آورده ام.
روایت شده: که خدمت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) عرض شد: اگر شب قدر را یافتم، از خدا خود چه بخواهم؟ فرمود: تندرستی.
و اعمال شب های قدر دو نوع است:
یکی اعمالی که در هر سه شب باید انجام داد و دیگر اعمالی که ویژه به هر یک از شب های قدر است.
نخست: اعمالی است که در هر سه شب باید انجام داد: و آن چند عمل است:
اوّل:
غسل کردن.
علاّمه مجلسی فرموده: بهتر است غسل این شب ها در هنگام غروب آفتاب انجام گیرد که نماز شام را با غسل بخواند.
دوم:
دو رکعت نماز که در هر رکعت پس از سوره «حمد»، «هفت مرتبه» «توحید» خوانده و پس از فراغت از نماز «هفتاد مرتبه» بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَأَتُوبُ إِلَیْهِ»
در روایت نبوی است: که از جای برنخیزد تا خدا او و پدر و مادرش را بیامرزد... تا پایان روایت.
سوم:
قرآن مجید را باز کند و در برابر خود گرفته و بگوید:
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِکتابِک الْمُنْزَلِ وَمَا فِیهِ وَفِیهِ اسْمُک الْأَکبَرُ وَأَسْماؤُک الْحُسْنی وَمَا یخافُ وَیرْجی أَنْ تَجْعَلَنِی مِنْ عُتَقائِک مِنَ النّارِ.
سپس هر حاجت که دارد بخواهد.
چهارم:
قرآن مجید را روی سر بگذارد و بگوید:
اللّهُمَّ بِحَقِّ هذَا الْقُرْآنِ وَبِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَبِحَقِّ کلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِیهِ وَبِحَقِّک عَلَیهِمْ فَلَا أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّک مِنْک.
سپس ده مرتبه بگو «بِکَ یَا اللّهُ» و ده مرتبه «بِمُحَمَّدٍ» و ده مرتبه «بِعَلِیٍّ» و ده مرتبه «بِفَاطِمَةَ» و ده مرتبه «بِالْحَسَنِ» و ده مرتبه «بِالْحُسَیْنِ» و ده مرتبه «بِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ» و ده مرتبه «بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ» و ده مرتبه «بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ» و ده مرتبه «بِمُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ» و ده مرتبه «بِعَلِیِّ بْنِ مُوسَی» و ده مرتبه «بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ» و ده مرتبه «بِعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ» و ده مرتبه «بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ» و ده مرتبه «بِالْحُجَّةِ».
به ذاتت ای خدا؛ به حق محمّد؛ به حق علی؛ به حق فاطمه؛ به حق حسن؛ به حق حسین؛ به حق علی بن الحسین؛ به حق محمّد بن علی؛ به حق جعفر بن محمّد؛ به حق موسی بن جعفر؛ به حق علی بن موسی؛ به حق محمد بن علی؛ به حق علی بن محمّد؛ به حق حسن بن علی؛ به حق حجّت.
پس هر حاجتی که داری از خدا بخواه.
پنجم:
حضرت سید الشهّدا(علیه السلام) را زیارت کند. در روایت آمده: هنگامی که شب قدر می شود، منادی از آسمان هفتم از پشت عرش ندا سر می دهد که خدا هرکه را به زیارت مزار امام حسین(علیه السلام) آمده آمرزید.
ششم:
این شب ها را احیا بدارد؛ روایت شده: هرکه شب قدر را اِحیا بدارد، گناهانش آمرزیده می شود، هرچند به شماره ستارگان آسمان و سنگینی کوه ها و پیمانه دریاها باشد.
هفتم:
صد رکعت نماز بجا آورد که فضلیت بسیار دارد و بهتر آن است که در هر رکعت پس از سوره «حمد»، «ده مرتبه» «توحید» بخواند.
هشتم:
این دعا را بخواند:
اللّهُمَّ إِنِّی أَمْسَیتُ لَک عَبْداً داخِراً لَاأَمْلِک لِنَفْسِی نَفْعاً وَلا ضَرّاً وَلا أَصْرِفُ عَنْها سُوءً، أَشْهَدُ بِذلِک عَلَی نَفْسِی، وَأَعْتَرِفُ لَک بِضَعْفِ قُوَّتِی، وَقِلَّةِ حِیلَتِی، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَنْجِزْ لِی مَا وَعَدْتَنِی وَجَمِیعَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِناتِ مِنَ الْمَغْفِرَةِ فِی هذِهِ اللَّیلَةِ، وَأَتْمِمْ عَلَی مَا آتَیتَنِی فَإِنِّی عَبْدُک الْمِسکینُ الْمُسْتَکینُ الضَّعِیفُ الْفَقِیرُ الْمَهِینُ. اللّهُمَّ لَا تَجْعَلْنِی ناسِیاً لِذِکرِک فِیما أَوْلَیتَنِی، وَلا غافِلاً لِإِحْسانِک فِیما أَعْطَیتَنِی، وَلَا آیساً مِنْ إِجابَتِک وَ إِنْ أَبْطَأَتْ عَنِّی فِی سَرَّاءَ کنْتُ أَوْ ضَرَّاءَ أَوْ شِدَّةٍ أَوْ رَخاءٍ أَوْ عافِیةٍ أَوْ بَلاءٍ أَوْ بُؤْسٍ أَوْ نَعْماءَ إِنَّک سَمِیعُ الدُّعاءِ.
کفعمی از امام زین العابدین(علیه السلام) روایت کرده که حضرت در این شب ها، در حال قیام و قعود و رکوع و سجود این دعا را می خواند؛ و علاّمه مجلسی فرموده: بهترین اعمال در این شب ها، درخواست آمرزش و دعا است برای حوایج دنیا و آخرت خود و پدر و مادر و خویشان و برادران و خواهران مؤمن، چه آنان که زنده اند و چه آنان که از دنیا رفته اند و خواندن اذکار و صلوات بر محمّد و آل محمّد(صلی الله علیه وآله) به هر اندازه که بتوان؛
و در بعضی از روایات وارد شده: دعای «جوشن کبیر» در این سه شب خوانده شود. فقیر گوید: که دعای جوشن کبیر را در بخش های پیش آورده ام.
روایت شده: که خدمت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) عرض شد: اگر شب قدر را یافتم، از خدا خود چه بخواهم؟ فرمود: تندرستی.
مفاتیح الجنان : اعمال مخصوصه شب و روز ماه رمضان
اعمال شب بیست و سوم ماه رمضان
این شب از دو شب قدر گذشته برتر است و از روایات بسیار استفاده می شود که شب قدر همین شب است و این شب، شبِ «جهنی» است یعنی شبی است که دعاها در آن اجابت می شود و در این شب تمام کارها بر پایه حکمت الهی مقدّر می گردد و برای این شب غیر از اعمالی که با «دو شب قدر گذشته» مشترک است، چند عمل دیگر است:
اوّل:
خواندن سوره «عنکبوت» و «روم» که امام صادق(علیه السلام) سوگند یاد کرد که خواننده این دو سوره در این شب از اهل بهشت خواهد بود.
دوم:
خواندن سوره «حم دخان».
سوم:
«هزار مرتبه» خواندن سوره «قدر».
چهارم:
محمّد بن عیسی به سند خود از امامان صالح روایت کرده که فرمودند: در شب بیست وسوم از ماه رمضان این دعا را چندبار بخوان، در حال سجود و قیام و قعود؛ و بر هر حالی که هستی در تمام ماه و در طول زندگی ات البته تا جایی که ممکن باشد و نیز هر زمانی که به یادت آید. پس از ستایش پروردگار به بزرگواری و فرستادن صلوات بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) می گویی:
اللّهُمَّ کنْ لِوَلِیک فلان بن فلان (و به جای فلان بن فلان بگو: الحُجَّةِ بْنِ الحَسَنِ) صَلَواتُک عَلَیهِ وَعَلَی آبائِهِ فِی هذِهِ السَّاعَةِ وَفی کلِّ ساعَةٍ وَلِیاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلِیلاً وَعَیناً حَتَّی تُسْکنَهُ أَرْضَک طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیها طَوِیلاً.
و همچنین می خوانی:
یا مُدَبِّرَ الأُمُورِ، یا باعِثَ مَنْ فِی القُبُورِ، یا مُجْرِی البُحُورِ، یا مُلَینَ الحَدِیدِ لِداوُدَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَافْعَلْ بِی کذا وَکذا. (و به جای «کذا و کذا» حاجات خود را بخواه و بگو): اللَّیلَة اللَّیلَةَ
و دست های خود را در وقت خواندن «مُدَبِّر الاُمُور» تا آخر به سوی آسمان بردار و این دعا را در حال رکوع و سجود و ایستاده و نشسته بخوان و آن را تکرار کن و در شب آخر ماه رمضان هم بخوان.
پنجم:
خوانده شود:
اللَّهُمَّ امْدُدْ لِی فِی عُمُرِی، وَ أَوْسِعْ لِی فِی رِزْقِی، وَ أَصِحَّ لِی جِسْمِی، وَ بَلِّغْنِی أَمَلِی، وَ إِنْ کنْتُ مِنَ الْأَشْقِیاءِ، فَامْحُنِی مِنَ الْأَشْقِیاءِ، وَ اکتُبْنِی مِنَ السُّعَدَاءِ، فَإِنَّک قُلْتَ فِی کتَابِک الْمُنْزَلِ، عَلَی نَبِیک الْمُرْسَلِ صَلَوَاتُک عَلَیهِ وَ آلِهِ: «یمْحُو اللَّهُ مَا یشَاءُ وَ یثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکتَابِ».
ششم:
بخوان:
اللَّهُمَّ اجْعَلْ فِیمَا تَقْضِی وَ فِیمَا تُقَدِّرُ، مِنَ الْأَمْرِ الْمَحْتُومِ وَ فِیمَا تَفْرُقُ مِنَ الْأَمْرِ الْحَکیمِ، فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ مِنَ الْقَضَاءِ الَّذِی لا یرَدُّ وَ لا یبَدَّلُ، أَنْ تَکتُبَنِی مِنْ حُجَّاجِ بَیتِک الْحَرَامِ، فِی عَامِی هَذَا، الْمَبْرُورِ حَجُّهُمْ، الْمَشْکورِ سَعْیهُمْ، الْمَغْفُورِ ذُنُوبُهُمْ، الْمُکفَّرِ عَنْهُمْ سَیئَاتُهُمْ، وَ اجْعَلْ فِیمَا تَقْضِی وَ تُقَدِّرُ، أَنْ تُطِیلَ عُمْرِی وَ تُوَسِّعَ لِی فِی رِزْقِی.
هفتم:
دعایی که در کتاب «اقبال» آمده است خوانده شود:
یا باطِناً فِی ظُهُورِهِ، ویا ظاهِراً فِی بُطُونِهِ، وَ یا باطِناً لَیسَ یخْفَی، وَ یا ظاهِراً لَیسَ یری، یا مَوْصُوفاً لَایبْلُغُ بِکینُونَتِهِ مَوْصُوفٌ وَلَا حَدٌّ مَحْدُودٌ، وَ یا غائِباً غَیرَ مَفْقُودٍ، وَیا شاهِداً غَیرَ مَشْهُودٍ، یطْلَبُ فَیصابُ، وَلَمْ یخْلُ مِنْهُ السَّماواتُ وَالْأَرْضُ وَمَا بَینَهُما طَرْفَةَ عَینٍ، لَایدْرَک بِکیفٍ، وَلَا یؤَینُ بِأَینٍ وَلَا بِحَیثٍ، أَنْتَ نُورُ النُّورِ وَرَبُّ الأَرْبابِ، أَحَطْتَ بِجَمِیعِ الأُمورِ، سُبحانَ مَنْ لَیسَ کمِثِلهِ شَیءٌ وَهُوَ السَّمیعُ البَصیرُ! سبحانَ مَنْ هُوَ هکذَا وَلَا هَکذا غَیرُه.
سپس آنچه را می خواهی از خدا بخواه.
هشتم:
غیر از غسل اوّل شب، غسلی هم در آخر شب انجام گیرد. بدان که برای غسل و شب زنده داری این شب و «زیارت امام حسین»(علیه السلام) و صد رکعت نماز، برتری و مزیت بسیار روایت شده است و انجام این اعمال مورد تأکید است.
شیخ طوسی در کتاب «تهذیب» از ابو بصیر از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده که آن حضرت فرمود: در شبی که امید می رود شب قدر باشد، «صد رکعت» نماز بخوان در هر رکعت پس از سوره «حمد»، «ده مرتبه» «توحید» را قرائت کن؛ گفتم: فدایت شوم، اگر ایستاده قدرت نداشته باشم چه؟ فرمود نشسته بخوان؛ گفتم اگر نتوانم؛ فرمود: به همان حالی که در بسترت به پشت خوابیده ای این نماز را بخوان.
از کتاب «دعائم الاِسلام» روایت شده: که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در دهه آخر ماه رمضان بستر خود را جمع می کرد و برای عبادت کمر همّت را محکم می بست و در شب بیست وسوم اهل خود را بیدار می کرد و آن هایی را که خواب در ربوده بود، به رویشان آب می پاشید و حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در این شب اجازه نمی داد احدی از اهلش بخوابد و خواب آن ها را به کمی طعام علاج می فرمود و آن ها را با خواباندن در روز برای بیداری و احیای شب آماده می کرد و می فرمود: محروم کسی است که از خیر این شب محروم بماند.
روایت شده: که امام صادق(علیه السلام) به بیماری سختی دچار شده بود، وقتی شب بیست وسوم ماه رمضان رسید، به خدمتکارانش دستور داد او را به مسجد بردند و تا صبح در مسجد بود.
علاّمه مجلسی(رحمة الله علیه) فرموده است: هرقدر که خواندن قرآن ممکن باشد، در این شب خوانده شود و دعاهای صحیفه کامله (سجادیه) به ویژه دعای «مکارم الأخلاق» و دعای «توبه» قرائت گردد و روزهای این شب ها را نیز باید حرمت نهاد و به عبادت و تلاوت قرآن به سر آورد، زیرا در احادیث معتبر آمده است که روز قدر در برتری و مزیت همانند شب قدر است.
اوّل:
خواندن سوره «عنکبوت» و «روم» که امام صادق(علیه السلام) سوگند یاد کرد که خواننده این دو سوره در این شب از اهل بهشت خواهد بود.
دوم:
خواندن سوره «حم دخان».
سوم:
«هزار مرتبه» خواندن سوره «قدر».
چهارم:
محمّد بن عیسی به سند خود از امامان صالح روایت کرده که فرمودند: در شب بیست وسوم از ماه رمضان این دعا را چندبار بخوان، در حال سجود و قیام و قعود؛ و بر هر حالی که هستی در تمام ماه و در طول زندگی ات البته تا جایی که ممکن باشد و نیز هر زمانی که به یادت آید. پس از ستایش پروردگار به بزرگواری و فرستادن صلوات بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) می گویی:
اللّهُمَّ کنْ لِوَلِیک فلان بن فلان (و به جای فلان بن فلان بگو: الحُجَّةِ بْنِ الحَسَنِ) صَلَواتُک عَلَیهِ وَعَلَی آبائِهِ فِی هذِهِ السَّاعَةِ وَفی کلِّ ساعَةٍ وَلِیاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلِیلاً وَعَیناً حَتَّی تُسْکنَهُ أَرْضَک طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیها طَوِیلاً.
و همچنین می خوانی:
یا مُدَبِّرَ الأُمُورِ، یا باعِثَ مَنْ فِی القُبُورِ، یا مُجْرِی البُحُورِ، یا مُلَینَ الحَدِیدِ لِداوُدَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَافْعَلْ بِی کذا وَکذا. (و به جای «کذا و کذا» حاجات خود را بخواه و بگو): اللَّیلَة اللَّیلَةَ
و دست های خود را در وقت خواندن «مُدَبِّر الاُمُور» تا آخر به سوی آسمان بردار و این دعا را در حال رکوع و سجود و ایستاده و نشسته بخوان و آن را تکرار کن و در شب آخر ماه رمضان هم بخوان.
پنجم:
خوانده شود:
اللَّهُمَّ امْدُدْ لِی فِی عُمُرِی، وَ أَوْسِعْ لِی فِی رِزْقِی، وَ أَصِحَّ لِی جِسْمِی، وَ بَلِّغْنِی أَمَلِی، وَ إِنْ کنْتُ مِنَ الْأَشْقِیاءِ، فَامْحُنِی مِنَ الْأَشْقِیاءِ، وَ اکتُبْنِی مِنَ السُّعَدَاءِ، فَإِنَّک قُلْتَ فِی کتَابِک الْمُنْزَلِ، عَلَی نَبِیک الْمُرْسَلِ صَلَوَاتُک عَلَیهِ وَ آلِهِ: «یمْحُو اللَّهُ مَا یشَاءُ وَ یثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکتَابِ».
ششم:
بخوان:
اللَّهُمَّ اجْعَلْ فِیمَا تَقْضِی وَ فِیمَا تُقَدِّرُ، مِنَ الْأَمْرِ الْمَحْتُومِ وَ فِیمَا تَفْرُقُ مِنَ الْأَمْرِ الْحَکیمِ، فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ مِنَ الْقَضَاءِ الَّذِی لا یرَدُّ وَ لا یبَدَّلُ، أَنْ تَکتُبَنِی مِنْ حُجَّاجِ بَیتِک الْحَرَامِ، فِی عَامِی هَذَا، الْمَبْرُورِ حَجُّهُمْ، الْمَشْکورِ سَعْیهُمْ، الْمَغْفُورِ ذُنُوبُهُمْ، الْمُکفَّرِ عَنْهُمْ سَیئَاتُهُمْ، وَ اجْعَلْ فِیمَا تَقْضِی وَ تُقَدِّرُ، أَنْ تُطِیلَ عُمْرِی وَ تُوَسِّعَ لِی فِی رِزْقِی.
هفتم:
دعایی که در کتاب «اقبال» آمده است خوانده شود:
یا باطِناً فِی ظُهُورِهِ، ویا ظاهِراً فِی بُطُونِهِ، وَ یا باطِناً لَیسَ یخْفَی، وَ یا ظاهِراً لَیسَ یری، یا مَوْصُوفاً لَایبْلُغُ بِکینُونَتِهِ مَوْصُوفٌ وَلَا حَدٌّ مَحْدُودٌ، وَ یا غائِباً غَیرَ مَفْقُودٍ، وَیا شاهِداً غَیرَ مَشْهُودٍ، یطْلَبُ فَیصابُ، وَلَمْ یخْلُ مِنْهُ السَّماواتُ وَالْأَرْضُ وَمَا بَینَهُما طَرْفَةَ عَینٍ، لَایدْرَک بِکیفٍ، وَلَا یؤَینُ بِأَینٍ وَلَا بِحَیثٍ، أَنْتَ نُورُ النُّورِ وَرَبُّ الأَرْبابِ، أَحَطْتَ بِجَمِیعِ الأُمورِ، سُبحانَ مَنْ لَیسَ کمِثِلهِ شَیءٌ وَهُوَ السَّمیعُ البَصیرُ! سبحانَ مَنْ هُوَ هکذَا وَلَا هَکذا غَیرُه.
سپس آنچه را می خواهی از خدا بخواه.
هشتم:
غیر از غسل اوّل شب، غسلی هم در آخر شب انجام گیرد. بدان که برای غسل و شب زنده داری این شب و «زیارت امام حسین»(علیه السلام) و صد رکعت نماز، برتری و مزیت بسیار روایت شده است و انجام این اعمال مورد تأکید است.
شیخ طوسی در کتاب «تهذیب» از ابو بصیر از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده که آن حضرت فرمود: در شبی که امید می رود شب قدر باشد، «صد رکعت» نماز بخوان در هر رکعت پس از سوره «حمد»، «ده مرتبه» «توحید» را قرائت کن؛ گفتم: فدایت شوم، اگر ایستاده قدرت نداشته باشم چه؟ فرمود نشسته بخوان؛ گفتم اگر نتوانم؛ فرمود: به همان حالی که در بسترت به پشت خوابیده ای این نماز را بخوان.
از کتاب «دعائم الاِسلام» روایت شده: که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در دهه آخر ماه رمضان بستر خود را جمع می کرد و برای عبادت کمر همّت را محکم می بست و در شب بیست وسوم اهل خود را بیدار می کرد و آن هایی را که خواب در ربوده بود، به رویشان آب می پاشید و حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در این شب اجازه نمی داد احدی از اهلش بخوابد و خواب آن ها را به کمی طعام علاج می فرمود و آن ها را با خواباندن در روز برای بیداری و احیای شب آماده می کرد و می فرمود: محروم کسی است که از خیر این شب محروم بماند.
روایت شده: که امام صادق(علیه السلام) به بیماری سختی دچار شده بود، وقتی شب بیست وسوم ماه رمضان رسید، به خدمتکارانش دستور داد او را به مسجد بردند و تا صبح در مسجد بود.
علاّمه مجلسی(رحمة الله علیه) فرموده است: هرقدر که خواندن قرآن ممکن باشد، در این شب خوانده شود و دعاهای صحیفه کامله (سجادیه) به ویژه دعای «مکارم الأخلاق» و دعای «توبه» قرائت گردد و روزهای این شب ها را نیز باید حرمت نهاد و به عبادت و تلاوت قرآن به سر آورد، زیرا در احادیث معتبر آمده است که روز قدر در برتری و مزیت همانند شب قدر است.
مفاتیح الجنان : زیارات مخصوصه امام حسین (ع)
زیارت امام حسین (ع) در شب هاى قدر
بدان که احادیث در مزیت و برتری زیارت امام حسین(علیه السلام) در ماه مبارک رمضان به ویژه شب اوّل و نیمه و آخر و در خصوص شب قدر بسیار است.
از امام جواد(علیه السلام) نقل شده: هر که امام حسین(علیه السلام) را در «شب بیست وسوم» ماه رمضان زیارت کند - و آن شبی است که امید می رود شب قدر باشد و در آن شب هر امر محکمی جدا و مقدّر می گردد - روح بیست وچهار هزار پیغمبر و فرشته که همه از خدا در این شب برای زیارت آن حضرت اجازه می گیرند، با او مصافحه کنند؛
و در حدیث معتبر دیگری از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است: چون شب قدر می شود، منادی از آسمان هفتم از پشت عرش ندا سر می دهد: حق تعالی آمرزید هرکه را به زیارت قبر حسین(علیه السلام) آمده است؛
و در روایت دیگری است: هر که شب قدر نزد قبر آن حضرت باشد و دو رکعت نماز یا آنچه ممکن می شود نزد آن حضرت بخواند و از خدا بهشت درخواست کند و از آتش پناه ببرد، حق تعالی خواهش او را به او عطا فرماید و از آتش پناهش دهد.
ابن قولویه از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده: هر که در ماه رمضان قبر امام حسین(علیه السلام) را زیارت کند و در راه زیارت بمیرد برای او حادثه و اتفاق و حسابی نخواهد بود و به او بگویند بدون ترس و بیم وارد بهشت شو.
اما متنی که در شب قدر امام حسین(علیه السلام) به آن زیارت می شود چنان است که شیخ مفید و محمّد بن مشهدی و ابن طاووس و شهید (رحمهم الله) در کتاب های زیارت ذکر کرده اند و آن زیارت را مختص به این شب و روزهای عید فطر و قربان قرار داده اند و شیخ محمّد بن مشهدی به اسناد معتبر خود آن را از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده و گفته که آن حضرت فرمودند:
وقتی خواستی ابوعبدالله الحسین(علیه السلام) را زیارت کنی به مشهد آن حضرت برو البته بعد از آنکه غسل کرده و پاکیزه ترین جامه های خود را پوشیده باشی، چون نزد قبر آن حضرت ایستادی، روی خود را به جانب آن حضرت کن و قبله را میان دو کتف خود قرار ده و بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ الصِّدِّیقَةِ الطَّاهِرَةِ فاطِمَةَ سَیدَةِ نِساءِ الْعالَمِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا مَوْلای یا أَباعَبْدِاللّهِ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ، أَشْهَدُ أَنَّک قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاةَ، وَآتَیتَ الزَّکاةَ، وَأَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَیتَ عَنِ الْمُنْکرِ، وَتَلَوْتَ الْکتابَ حَقَّ تِلاوَتِهِ، وَجاهَدْتَ فِی اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ، وَصَبَرْتَ عَلَی الْأَذی فی جَنْبِهِ مُحْتَسِباً حَتَّی أَتَاک الْیقِینُ، أَشْهَدُ أَنَّ الَّذِینَ خالَفُوک وَحارَبُوک وَالَّذِینَ خَذَلُوک وَالَّذِینَ قَتَلُوک مَلْعُونُونَ عَلَی لِسانِ النَّبِی الْأُمِی وَقَدْ خابَ مَنِ افْتَری، لَعَنَ اللّهُ الظَّالِمِینَ لَکمْ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ وَضاعَفَ عَلَیهِمُ الْعَذابَ الْأَلِیمَ. أَتَیتُک یا مَوْلای یا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ زائِراً عارِفاً بِحَقِّک، مُوالِیاً لِأَوْلِیائِک، مُعادِیاً لِأَعْدائِک، مُسْتَبْصِراً بِالْهُدَی الَّذِی أَنْتَ عَلَیهِ، عارِفاً بِضَلالَةِ مَنْ خالَفَک، فَاشْفَعْ لِی عِنْدَ رَبِّک.
آنگاه خود را به قبر بچسبان و صورت خویش را بر آن گذار، سپس به سوی سر مقدس رفته و بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا حُجَّةَ اللّهِ فِی أَرْضِهِ وَسَمائِهِ، صَلَّی اللّهُ عَلَی رُوحِک الطَّیبِ وَجَسَدِک الطَّاهِرِ، وَعَلَیک السَّلامُ یا مَوْلای وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ.
پس خود را به قبر مبارک بچسبان و آن را ببوس و صورت خود را بر آن بگذار و به سوی سر مبارک بازگرد، آنگاه دو رکعت نماز زیارت بخوان و پس از آن به هر اندازه ای که توانستی نماز بخوان، پس از آن به سمت پایین پا برو و علی بن الحسین(علیه السلام) را زیارت کن و بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا مَوْلای وَابْنَ مَوْلای وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ، لَعَنَ اللّهُ مَنْ ظَلَمَک، وَلَعَنَ اللّهُ مَنْ قَتَلَک، وَضاعَفَ عَلَیهِمُ الْعَذابَ الْأَلِیمَ.
به آنچه می خواهی دعا کن، سپس شهدا را درحالی که متمایل می شوی از سمت پا به طرف قبله، زیارت کن و بگو:
السَّلامُ عَلَیکمْ أَیهَا الصِّدِیقُونَ، السَّلامُ عَلَیکمْ أَیهَا الشُّهَداءُ الصَّابِرُونَ، أَشْهَدُ أَنَّکمْ جاهَدْتُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ، وَصَبَرْتُمْ عَلَی الْأَذی فِی جَنْبِ اللّهِ، وَنَصَحْتُمْ لِلّهِ وَ لِرَسُولِهِ حَتَّی أَتَاکمُ الْیقِینُ، أَشْهَدُ أَنَّکمْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّکمْ تُرْزَقُونَ، فَجَزاکمُ اللّهُ عَنِ الْإِسْلامِ وَأَهْلِهِ أَفْضَلَ جَزاءِ الْمُحْسِنِینَ، وَجَمَعَ بَینَنا وَبَینَکمْ فِی مَحَلِّ النَّعِیمِ.
پس به زیارت قمر بنی هاشم می روی، همین که آنجا رسیدی و نزد آن جناب ایستادی بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، السَّلامُ عَلَیک أَیهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِیعُ لِلّهِ وَ لِرَسُولِهِ، أَشْهَدُ أَنَّک قَدْ جاهَدْتَ وَ نَصَحْتَ وَصَبَرْتَ حَتَّی أَتَاک الْیقِینُ، لَعَنَ اللّهُ الظَّالِمِینَ لَکمْ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ وَأَلْحَقَهُمْ بِدَرْک الْجَحِیمِ.
آنگاه زائر در مسجد آن جناب هرچه که خواهد نماز مستحبّی بخواند و سپس بیرون رود.
از امام جواد(علیه السلام) نقل شده: هر که امام حسین(علیه السلام) را در «شب بیست وسوم» ماه رمضان زیارت کند - و آن شبی است که امید می رود شب قدر باشد و در آن شب هر امر محکمی جدا و مقدّر می گردد - روح بیست وچهار هزار پیغمبر و فرشته که همه از خدا در این شب برای زیارت آن حضرت اجازه می گیرند، با او مصافحه کنند؛
و در حدیث معتبر دیگری از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است: چون شب قدر می شود، منادی از آسمان هفتم از پشت عرش ندا سر می دهد: حق تعالی آمرزید هرکه را به زیارت قبر حسین(علیه السلام) آمده است؛
و در روایت دیگری است: هر که شب قدر نزد قبر آن حضرت باشد و دو رکعت نماز یا آنچه ممکن می شود نزد آن حضرت بخواند و از خدا بهشت درخواست کند و از آتش پناه ببرد، حق تعالی خواهش او را به او عطا فرماید و از آتش پناهش دهد.
ابن قولویه از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده: هر که در ماه رمضان قبر امام حسین(علیه السلام) را زیارت کند و در راه زیارت بمیرد برای او حادثه و اتفاق و حسابی نخواهد بود و به او بگویند بدون ترس و بیم وارد بهشت شو.
اما متنی که در شب قدر امام حسین(علیه السلام) به آن زیارت می شود چنان است که شیخ مفید و محمّد بن مشهدی و ابن طاووس و شهید (رحمهم الله) در کتاب های زیارت ذکر کرده اند و آن زیارت را مختص به این شب و روزهای عید فطر و قربان قرار داده اند و شیخ محمّد بن مشهدی به اسناد معتبر خود آن را از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده و گفته که آن حضرت فرمودند:
وقتی خواستی ابوعبدالله الحسین(علیه السلام) را زیارت کنی به مشهد آن حضرت برو البته بعد از آنکه غسل کرده و پاکیزه ترین جامه های خود را پوشیده باشی، چون نزد قبر آن حضرت ایستادی، روی خود را به جانب آن حضرت کن و قبله را میان دو کتف خود قرار ده و بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ الصِّدِّیقَةِ الطَّاهِرَةِ فاطِمَةَ سَیدَةِ نِساءِ الْعالَمِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا مَوْلای یا أَباعَبْدِاللّهِ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ، أَشْهَدُ أَنَّک قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاةَ، وَآتَیتَ الزَّکاةَ، وَأَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَیتَ عَنِ الْمُنْکرِ، وَتَلَوْتَ الْکتابَ حَقَّ تِلاوَتِهِ، وَجاهَدْتَ فِی اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ، وَصَبَرْتَ عَلَی الْأَذی فی جَنْبِهِ مُحْتَسِباً حَتَّی أَتَاک الْیقِینُ، أَشْهَدُ أَنَّ الَّذِینَ خالَفُوک وَحارَبُوک وَالَّذِینَ خَذَلُوک وَالَّذِینَ قَتَلُوک مَلْعُونُونَ عَلَی لِسانِ النَّبِی الْأُمِی وَقَدْ خابَ مَنِ افْتَری، لَعَنَ اللّهُ الظَّالِمِینَ لَکمْ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ وَضاعَفَ عَلَیهِمُ الْعَذابَ الْأَلِیمَ. أَتَیتُک یا مَوْلای یا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ زائِراً عارِفاً بِحَقِّک، مُوالِیاً لِأَوْلِیائِک، مُعادِیاً لِأَعْدائِک، مُسْتَبْصِراً بِالْهُدَی الَّذِی أَنْتَ عَلَیهِ، عارِفاً بِضَلالَةِ مَنْ خالَفَک، فَاشْفَعْ لِی عِنْدَ رَبِّک.
آنگاه خود را به قبر بچسبان و صورت خویش را بر آن گذار، سپس به سوی سر مقدس رفته و بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا حُجَّةَ اللّهِ فِی أَرْضِهِ وَسَمائِهِ، صَلَّی اللّهُ عَلَی رُوحِک الطَّیبِ وَجَسَدِک الطَّاهِرِ، وَعَلَیک السَّلامُ یا مَوْلای وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ.
پس خود را به قبر مبارک بچسبان و آن را ببوس و صورت خود را بر آن بگذار و به سوی سر مبارک بازگرد، آنگاه دو رکعت نماز زیارت بخوان و پس از آن به هر اندازه ای که توانستی نماز بخوان، پس از آن به سمت پایین پا برو و علی بن الحسین(علیه السلام) را زیارت کن و بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا مَوْلای وَابْنَ مَوْلای وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ، لَعَنَ اللّهُ مَنْ ظَلَمَک، وَلَعَنَ اللّهُ مَنْ قَتَلَک، وَضاعَفَ عَلَیهِمُ الْعَذابَ الْأَلِیمَ.
به آنچه می خواهی دعا کن، سپس شهدا را درحالی که متمایل می شوی از سمت پا به طرف قبله، زیارت کن و بگو:
السَّلامُ عَلَیکمْ أَیهَا الصِّدِیقُونَ، السَّلامُ عَلَیکمْ أَیهَا الشُّهَداءُ الصَّابِرُونَ، أَشْهَدُ أَنَّکمْ جاهَدْتُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ، وَصَبَرْتُمْ عَلَی الْأَذی فِی جَنْبِ اللّهِ، وَنَصَحْتُمْ لِلّهِ وَ لِرَسُولِهِ حَتَّی أَتَاکمُ الْیقِینُ، أَشْهَدُ أَنَّکمْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّکمْ تُرْزَقُونَ، فَجَزاکمُ اللّهُ عَنِ الْإِسْلامِ وَأَهْلِهِ أَفْضَلَ جَزاءِ الْمُحْسِنِینَ، وَجَمَعَ بَینَنا وَبَینَکمْ فِی مَحَلِّ النَّعِیمِ.
پس به زیارت قمر بنی هاشم می روی، همین که آنجا رسیدی و نزد آن جناب ایستادی بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، السَّلامُ عَلَیک أَیهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِیعُ لِلّهِ وَ لِرَسُولِهِ، أَشْهَدُ أَنَّک قَدْ جاهَدْتَ وَ نَصَحْتَ وَصَبَرْتَ حَتَّی أَتَاک الْیقِینُ، لَعَنَ اللّهُ الظَّالِمِینَ لَکمْ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ وَأَلْحَقَهُمْ بِدَرْک الْجَحِیمِ.
آنگاه زائر در مسجد آن جناب هرچه که خواهد نماز مستحبّی بخواند و سپس بیرون رود.