عبارات مورد جستجو در ۱۳ گوهر پیدا شد:
حافظ : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰
سیلاب گرفت گرد ویرانهٔ عمر
وآغاز پری نهاد پیمانهٔ عمر
بیدار شو ای خواجه که خوش خوش بکشد
حمال زمانه رخت از خانهٔ عمر
شهریار (سید محمدحسین بهجت تبریزی) : گزیدهٔ غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۰ - شتاب شباب
شباب عمر عجب با شتاب می گذرد
بدین شتاب خدایا شباب می گذرد
شباب و شاهد و گل مغتنم بود ساقی
شتاب کن که جهان با شتاب می گذرد
به چشم خود گذر عمر خویش می بینم
نشسته ام لب جوئی و آب می گذرد
به روی ماه نیاری حدیث زلف سیاه
که ابر از جلو آفتاب می گذرد
خراب گردش آن چشم جاودان مستم
که دور جام جهان خراب می گذرد
به آب و تاب جوانی چگونه غره شدی
که خود جوانی و این آب و تاب می گذرد
به زیر سنگ لحد استخوان پیکر ما
چو گندمی است که از آسیاب می گذرد
کمان چرخ فلک شهریار در کف کیست
که روزگار چو تیر شهاب می گذرد
عطار نیشابوری : باب بیست و چهارم:درآنكه مرگ لازم وروی زمین خاك رفتگانست
شمارهٔ ۹
چون رفتنِ بیقیاس داری در پی
چندانک روی هراس داری در پی
ای خوشهٔ سرسبز بسی سر مفراز
چون میدانی که داس داری در پی
رهی معیری : چند قطعه
موی سپید
رهی بگونه چون لاله برگ غره مباش
که روزگارش چون شنبلید گرداند
گرت به فر جوانی امیدواری هاست
جهان پیر ترا نا امید گرداند
گر از دمیدن موی سپید بر سر خلق
زمانه آیت پیری پدید گرداند
دریغ و درد که مویی نماند بر سر من
که روزگار به پیری سپید گرداند
خیام : دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸]
رباعی ۱۱۳
این قافلهٔ عمر عجب می‌گذرد!
دریاب دمی که با طَرَب می‌گذرد؛
ساقی، غم فردای حریفان چه خوری.
پیش آر پیاله را، که شب می‌گذرد.
مسعود سعد سلمان : مقطعات
شمارهٔ ۸۲ - پیری
گر کنم جامه ها ز پیری چاک
زآن ندارد به جبه پیری باک
گر نشاطی که در تن آمده بود
به جوانی نشد به پیری پاک
مژده مرگ پیری آرد و بس
گر کند در جهان پیری خاک
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۴
شاها ز غمت زمانه چون دلتنگیست
پیروزۀ چرخ هر زمان از رنگیست
دی از سر تو بر آسمان یک گز بود
و امروز ز سر تا بتنت فرسنگیست
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ۵٧۵
هفتاد سالگی که دو چندانت عمر باد
کردست رنجش ابن یمین را ز جان ملول
پیری مخواه ز آنکه ندیدم که سوی پیر
آید ز هیچ روی نسیم خوشی قبول
سودای پیر گشتن اگر میپزد جوان
باشد از آنسبب که ظلوم آمد و جهول
ابن یمین فَرومَدی : اشعار عربی
شمارهٔ ٢١ - ایضاً
تقوس بعد بعد الدهر ظهری
و داستنی اللیالی ای دوس
فامشی و العصا تمشی امامی
کان قوامها و تر القوسی
اوحدالدین کرمانی : اشعار و قطعات پراکندهٔ دیگر
شمارهٔ ۸
عنقاء مُغر بست درین دور خرّمی
گم گشت خرّمی زجهان همچو آدمی
چندانک در صحیفهٔ عالم نگه کنم
غمخواره آدم آمد و بیچاره آدمی
هر کس به قدر خویش گرفتار محنتی است
کس را نداده اند برات مسلّمی
مجیرالدین بیلقانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۰
زان پیش که دل داد جوانی دادست
اندر سر من موی سپید افتادست
چون روز به من نشان پیری بنمود
این صبح که از شب جوانی زادست
نظام قاری : رباعیات
شمارهٔ ۸
با گیوه تنک رفتن راه چه سود
بیرخت نفیس جستن جاه چه سود
دستار طلب کردم از و فوطه رسید
(امید دراز و عمر کوتاه چه سود)
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۱
خواهم فلکت دگر مساعد گردد
بختت طرف یاره ساعد گردد
تو کوکب اقبالی و کوکب که هبوط
گیرد غرض آن بود که صاعد گردد