جامی : دفتر دوم
بخش ۵۴ - غزل گفتن عیینه در حسب حال خود
جامی : دفتر دوم
بخش ۵۷ - مشورت کردن پدر ریا با ریا در خواستگاری کردن وی از برای عیینه
جامی : دفتر دوم
بخش ۶۴ - به هم رسیدن شیخ سری قدس سره و تاجر و خریداری کردن شیخ سری تحفه را از وی
جامی : دفتر دوم
بخش ۶۶ - قصه آن جوان معشوق و پیر عاشق
جامی : دفتر دوم
بخش ۶۹ - دیدن بعضی اصحاب بعد از وفات وی را قدس سره به خواب
جامی : دفتر دوم
بخش ۷۲ - حکایت بر سبیل تمثیل
جامی : دفتر دوم
بخش ۷۳ - قال رسول الله صلی الله علیه و سلم مثل المؤمن مثل النحلة لا تأکل الا طبیبا و لا تضع الا طبیبا
جامی : دفتر دوم
بخش ۷۴ - مشکل شدن مصاحبت زاغ و کبوتر بر آن حکیم و حل گشتن آن
جامی : دفتر دوم
بخش ۷۵ - قال رسول الله صلی الله علیه و سلم من تشبه بقوم فهو منهم
جامی : دفتر دوم
بخش ۷۶ - خلاص شدن مسخره فرعونیان از غرقه شدن به واسطه آنکه خود را به صورت موسی علیه السلام برآوردی و مسخرگی کردی
جامی : دفتر سوم
بخش ۱ - مقدمه
جامی : دفتر سوم
بخش ۲ - این معدلت نامه ایست متحف به سلاطین که سلاله طین فطرت آدم اند و لهوی را که آخر آن فناست و آن شغل به زخارف دنیاست از دل ایشان بیرون برده اند و صورت عافیت از آن بلا را عاقبت خیر ایشان کرده که حرز خلد ملکهم حاشیه صحیفه روزگار ایشان باد و دعای دام بقائهم دام مرغ اجابت شکار ایشان
جامی : دفتر سوم
بخش ۳ - قصه قاصد فرستادن قیصر روم به نوشیروان تا معلوم کند که با وی در چه مقام است درصدد صلح است یا در معرض جنگ و انتقام است
جامی : دفتر سوم
بخش ۴ - پایه دعاگویی جناب خداوندگاری چنان بلند است که مادام که قلم بلند بالا پای بر قبه قصر قصه قیصر و کنگر ایوان داستان نوشیروان ننهاد سر او به آن نرسید لاجرم سر کرده و سر بر آن درآورده همواره این رقم می زند که سایه دولتش پاینده باد و آفتاب معدلتش تابنده
جامی : دفتر سوم
بخش ۵ - ظلم پادشاه چون سیلی حبیب است که هر چند سخت آید سست نماید و ظلم دیگران چون مشت پراکنده رقیب که هر چند سست نماید سخت آید
جامی : دفتر سوم
بخش ۷ - عادل که از حرف عین چشم عالمی بر وی است و از دال و لام دل جهانیش در پی آن به که در همه چشم ها خود را نغز نماید و به همه دل ها نیکو درآید در نغز کاری پیشوایی باشد و در نیکوکرداری راهنمایی
جامی : دفتر سوم
بخش ۸ - حکایت آن پادشاه صاحب شکوه که با سپاه انبوه به پای دیوار بستانی که شاهد نار پستان درخت انار سر از دیوار برکرده بود گذشت نه هیچ کس به وی چشم خیانت باز کرد و نه دست تصرف دراز
جامی : دفتر سوم
بخش ۱۰ - در کلمه عدل، عین که چون چشم بر سر آمده است مفتوح است و دال که چون دل در درون قرار گرفته ساکن یعنی باید که صاحب عدل را علی الدوام چشم بصر و بصیرت به حال رعایا مفتوح بود و اغماض از آن جایز نه و دل او از تظلم مظلومان در مرکز عدل آرمیده و جنبش و اضطراب در آن ممکن نه
جامی : دفتر سوم
بخش ۱۲ - چون حرف نخست از ظالم برود جز سه حرف الم نماند این اشارت به آن است که چون سر به گریبان عدم در خواهد کشید جز الم چیزی نخواهد دید و لفظ سیاست که متضمن سه حرف یاس است مبنی از آن معنی است که می باید که سیاست ظالم متضمن یاس کلی وی بود از ارتکاب مظالم
جامی : دفتر سوم
بخش ۱۳ - حکایت پیر زالی که راه بر سنجر گرفت و از بیراهی یک دو ظالم دادخواهی کرد و ظلم ایشان را از راه برداشت