درباره امیرخسرو دهلوی

ابوالحسن امیرخسرو دهلوی شاعر و عارف نامدار پارسی گوی هندوستان در سال ۶۳۲ خورشیدی (۶۵۱ قمری) در پتیالی هند زاده شد و به سال ۷۰۳ خورشیدی (۷۲۵ قمری) در دهلی درگذشت. او هزاره تبار و هندی‌زاد بود و کلمات ترکی و هندی در شعر او بسیار است .پدرش امیر سیف‌الدین محمود یکی از امرا، میرزاده و افسران اهالی لاچینِ هزاره در نواحی بلخ بود که هنگام یورش مغولان به هندوستان گریخت و در آن‌جا با زنی اهل دهلی ازدواج کرد و به دربار شمس‌الدین التتمش، پادشاه دهلی راه یافت. امیرخسرو مانند پدر که سمت امیرالامرایی داشت در دربار، بزرگی و سروری یافته بود و زمانی در درگاه جلال‌الدین فیروز شاه جایگاهی داشت و لقب امیری گرفت.
وی دوران کودکی و نوجوانی را با فراگرفتن زبان و ادب فارسی در دهلی گذراند و پس از چندی در محضر یکی از بزرگ‌ترین و مشهورترین مشایخ و عارفان دوران، یعنی شیخ نظام‌الدین محمد بن احمد دهلوی معروف به نظام الدین اولیا، شاگردی کرد. امیرخسرو برای پیر و مراد خود احترام فراوان قایل بود و با وجود این که دایم در خدمت پادشاهان و فرمانروایان بود، هیچ‌گاه از میزان ارادت و توجه او نسبت به شیخ کاسته نشد. امیر نیز مانند استاد خود پیرو سلسلهٔ عرفان چشتیه بود. شیخ نیز خسرو را گرامی می‌داشت. با حسن دهلوی شاعر نامدار پارسی‌زبان هند از طریق همین شیخ آشنا شد و بین آن دو دوستی عمیقی برقرار بود.
مدت کوتاهی پس از درگذشتِ نظام‌الدین اولیاء، امیر خسرو نیز در سال ۷۰۴ (۷۲۵ قمری) درگذشت و نزدیک آرامگاه شیخ به خاک سپرده شد. آرامگاه او در یکی از محله‌های شلوغ و پرتراکم دهلی که بنام نظام‌الدین اولیاء معروف است و نزدیک به ایستگاه قطار شهری بمبئی به نام ایستگاه قطار نظام‌الدین و در نزدیکی آرامگاه همایون واقع شده میزبان جمع کثیری از مردم و زیارتگاه مسلمانان و اهل تصوف است.

در ویکی پدیا بیشتر بخوانید

آثار ویدئویی و صوتی مرتبط با این منبع
بخش ۱ - سرآغاز بخش ۲ - در توحید بخش ۳ - مناجات بخش ۴ - وصف معراج نبی بخش ۵ - در فضیلت عشق بخش ۶ - آغاز داستان بخش ۷ - گریختن خسرو از مداین بخش ۸ - رسیدن خسرو به شیرین در شکارگاه بخش ۹ - اظهار عشق کردن خسرو به شیرین بخش ۱۰ - آگاه کردن خسرو شیرین را از قصد سفر خود به سوی قیصر روم بخش ۱۱ - یاری خواستن خسرو از قیصر و لشکر کشی او به مداین و شکست خوردن بهرام چوبینه بخش ۱۲ - وفات مریم بخش ۱۳ - عشرت کردن خسرو و شیرین بر لب شهر و دو افسانه گفتن آنان بخش ۱۴ - عقد بستن دختران با پسران به فرمان خسرو بخش ۱۵ - پاسخ شیرین به خسرو بخش ۱۶ - نصیحت کردن شاپور به خسرو و دلالت کردن او را به شکر بخش ۱۷ - رفتن خسرو به اصفهان به هوای شکر بخش ۱۸ - غزل سرائی شکر در مجلس خسرو بخش ۱۹ - بردن شکر خسرو را به خانهٔ خویش به مهمانی بخش ۲۰ - عقد کردن خسرو شکر را بخش ۲۱ - خبر یافتن شیرین از عقد کردن خسرو شکر را و به صحرا رفتن و ملاقاتش با فرهاد بخش ۲۲ - جوی کندن فرهاد به دستور شیرین در کوه بیستون بخش ۲۳ - آواره شدن فرهاد از عشق شیرین بخش ۲۴ - آگاهی خسرو از عشق فرهاد بخش ۲۵ - بیتی چند از عتاب نامهٔ خسرو به شیرین بخش ۲۶ - از جواب نامهٔ شیرین به خسرو بخش ۲۷ - بازگشت خسرو از اصفهان و خواب دیدن او بخش ۲۸ - رفتن خسرو پیش فرهاد و مناظرهٔ ایشان بخش ۲۹ - مردن فرهاد در عشق شیرین بخش ۳۰ - رسیدن خبر مرگ فرهاد به شیرین و زاری او بخش ۳۱ - مناجات شیرین در شب فراق بخش ۳۲ - رفتن خسرو به سوی قصر شیرین و در بستن شیرین به روی خسرو بخش ۳۳ - گفتگوی خسرو و شیرین بخش ۳۴ - پاسخ خسرو به شیرین بخش ۳۵ - غزل سرائی باربد از زبان خسرو بخش ۳۶ - شکر ریزی عروسی خسرو و شیرین و فرستادن خسرو انگشتری را به رسم پیمان بخش ۳۷ - عقد کردن خسرو شیرین را بخش ۳۸ - زفاف خسرو و شیرین بخش ۳۹ - مجلس ساختن خسرو پرویز با حکیمان