وفایی مهابادی : غزلیات
شمارهٔ ۲۴
ای به یادت عاشقان را هر نفس
سوزنی سمرقندی : قصاید
شمارهٔ ۳۳ - در هجاء خمخانه گوید
ز بار هجو من خر خمخانه گشت لنگ
حزین لاهیجی : قطعات
شمارهٔ ۴۸ - صحبت ناجنس
دارم آزرده دلی، تنگ تر از دیدهٔ میم
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۹۳
گه خسته دل و سوخته خرمن باشم
صغیر اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۳
در جهان امری که بیرونست از تقدیر چیست
سوزنی سمرقندی : قصاید
شمارهٔ ۳۲ - در هجاء احمد شباک
بجان پاک تو ای خواجه احمد شباک
عطار نیشابوری : باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع
شمارهٔ ۵۶
شمع آمد و گفت: یارِ من خواهد بود
امیرخسرو دهلوی : مجنون و لیلی
بخش ۱۶ - دراز شدن ظلم گیسوی لیلی بر مجنون، و زنده داشتن مجنون شبهای فراق را به خیال لیلی، و روشن شدن مهر نوفل در آفاق بر تیرگی روز مجنون، و لرزیدن پدر پیر مجنون از دمهای سرد پسر، و سوی گرم مهری نوفل گریختن، و گرم رویی کردن، آن مهربان، و گرماگرم، شمسهٔ نسبت خود را که در پرده حیا آفتابی بود سایه پرورد، با مجنون تاریک اختر قران دادن و محترق شدن ستارهٔ مجنون، و پیش از استقامت رجعت کردن
توقیع کش مثال این حرف
محتشم کاشانی : غزلیات از رسالهٔ جلالیه
شمارهٔ ۵۵
چون نیست دلت با من از وصل تو هجران به
سعدی : غزلیات
غزل ۶۱۳
ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی
سوزنی سمرقندی : قصاید
شمارهٔ ۳۰ - در هجاء خمخانه گوید
خر سر خمخانه ای بریش ترا تیز
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۷۱
چندانک نگاه می کنم از چپ و راست
سوزنی سمرقندی : قصاید
شمارهٔ ۲۸ - در هجو دلداری
ای ز جان عزیز بنده اعز
سیدای نسفی : غزلیات
شمارهٔ ۳۰۱
آمد خزان نسیم گل و یاسمن نماند
امیر پازواری : دوبیتی‌ها
شمارهٔ ۹۵
نماشونه سر ویشهْ بَئیهْ روشِنْ
اثیر اخسیکتی : غزلیات
شمارهٔ ۱۴۲
ای در دل و جان سواری تو
سوزنی سمرقندی : قصاید
شمارهٔ ۲۷ - در هجو خواجگی ادیب
کیست آن ستوده برده برون از فسار سر
یغمای جندقی : بخش اول
شمارهٔ ۳۸ - پاسخ نامه ای است که بدوستی نگاشته
برخی تن و جانت گردم، نامه روان پرور که آورده جان و دل است نه پرورده آب و گل، تارک بختیاری را کلاه کیانی شکست و کام امیدواری را چشمه زندگانی گشود. چندان دیده بر آن سودم که از دوده سیاهی نماند و رخنه از کاوش مژگان سر در تباهی نهاد. سپاس تندرستی و آرامش سرکاری را بوسه اندیش آستان نیاز و به رامش و درنگی در خور دلخواه دمساز آمدم. پاک یزدان کارهای یزد را به دستی که خواهش دوستان است و کاهش دشمنان بی آنکه درنگ خداوندی دراز افتد و کمند تاب و نیروی بندگان به کوتاهی انباز ساخته و پرداخته باز آیند و در آن کنج دنج که دام و دد را بار و نیک و بد را راه گفت و گزاری نیست، پیوند و آمیز درویشانه ساز گردد. امروز به یاد بوی گل از گلاب جستن شادی اندوز خجسته دیدار سرور مهربان مولازاده شدم تا مگر گرد گسستگی بدین بستگی پرداخته و کار رستن بدین پیوستن ساخته آید.
اثیر اخسیکتی : قطعات
شمارهٔ ۵۵
از تو ننالم به هیچکس که به دشمن
حزین لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۸۹۳
راه دل و دین را زدی ای طرفه صنم، های