اثیر اخسیکتی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲
دردا، که ز عمر مایه ی سود نماند سعدی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۸
ای بیرخ تو چو لالهزارم دیده صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۳۳
تا ز می چهره گلرنگ تو افروخته است حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۲۰
از دیده خون دل همه بر روی ما رود مولوی : دفتر پنجم
بخش ۸۷ - در بیان کسی کی سخنی گوید کی حال او مناسب آن سخن و آن دعوی نباشد چنان که کفره و لن سالتهم من خلق السموات والارض لیقولن الله خدمت بت سنگین کردن و جان و زر فدای او کردن چه مناسب باشد با جانی کی داند کی خالق سموات و ارض و خلایق الهیست سمیعی بصیری حاضری مراقبی مستولی غیوری الی آخره
زاهدی را یک زنی بد بس غیور صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۸۰۰
مبادا کافر از طاق دل پیر مغان افتد! صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۷۰
رتبه عشق و هوس پیش بتان هر دو یکی است سعدی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - موعظه و نصیحت
هران نصیبه که پیش از وجود ننهادست طغرای مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۳۰
به شاخ گل تواند بلبل ما آشیان بستن مولوی : فیه ما فیه
فصل دوم - گفت که شب و روز دل و جانم بخدمتست
گفت که شب و روز دل و جانم بخدمتست و ازمشغولیها و کارهای مغول بخدمت نمي توانم رسیدن، فرمود که این کارها هم کار حق است زیرا سبب امن و امان مسلمانیست خود را فدا کردهاید بمال و تن تا دل ایشان را عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۷۸
چشم از پی آن دارم تا روی تو میبینم سعدی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۷
ای کاش نکردمی نگاه از دیده ادیب الممالک : مقطعات
شمارهٔ ۲۳۷
گه گشاید حجاب و گه بندد بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۱۵
کلاه هرکه فلک بر سماک میفکند مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۸۹
گر نگریزی ز ما بنازی چه شود جامی : سبحةالابرار
بخش ۸ - حکایت مناظرهٔ کلیم با ابلیس سیه گلیم
پور عمران به دلی غرقهٔ نور عطار نیشابوری : باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد
شمارهٔ ۵
ای جان! چو تو از عالم بیچون آیی سعدی : غزلیات
غزل ۶۰۱
ای دریغا گر شبی در بر خرابت دیدمی صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۶
از بهشت افتاد بیرون آدم و خندان نشد رشیدالدین میبدی : ۸- سورة الانفال- مدنیة
۲ - النوبة الاولى
قوله تعالى: إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ آن هنگام که فریاد میخواستید بخداوند خویش، فَاسْتَجابَ لَکُمْ پاسخ نیکو کرد شما را، أَنِّی مُمِدُّکُمْ شما را مدد مىپیوندم، بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ بهزار تن از فریشتگان، مُرْدِفِینَ ۹ پس خود فراکردگان.
شمارهٔ ۲۲
دردا، که ز عمر مایه ی سود نماند سعدی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۸
ای بیرخ تو چو لالهزارم دیده صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۳۳
تا ز می چهره گلرنگ تو افروخته است حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۲۰
از دیده خون دل همه بر روی ما رود مولوی : دفتر پنجم
بخش ۸۷ - در بیان کسی کی سخنی گوید کی حال او مناسب آن سخن و آن دعوی نباشد چنان که کفره و لن سالتهم من خلق السموات والارض لیقولن الله خدمت بت سنگین کردن و جان و زر فدای او کردن چه مناسب باشد با جانی کی داند کی خالق سموات و ارض و خلایق الهیست سمیعی بصیری حاضری مراقبی مستولی غیوری الی آخره
زاهدی را یک زنی بد بس غیور صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۸۰۰
مبادا کافر از طاق دل پیر مغان افتد! صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۷۰
رتبه عشق و هوس پیش بتان هر دو یکی است سعدی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - موعظه و نصیحت
هران نصیبه که پیش از وجود ننهادست طغرای مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۳۰
به شاخ گل تواند بلبل ما آشیان بستن مولوی : فیه ما فیه
فصل دوم - گفت که شب و روز دل و جانم بخدمتست
گفت که شب و روز دل و جانم بخدمتست و ازمشغولیها و کارهای مغول بخدمت نمي توانم رسیدن، فرمود که این کارها هم کار حق است زیرا سبب امن و امان مسلمانیست خود را فدا کردهاید بمال و تن تا دل ایشان را عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۷۸
چشم از پی آن دارم تا روی تو میبینم سعدی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۷
ای کاش نکردمی نگاه از دیده ادیب الممالک : مقطعات
شمارهٔ ۲۳۷
گه گشاید حجاب و گه بندد بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۱۵
کلاه هرکه فلک بر سماک میفکند مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۸۹
گر نگریزی ز ما بنازی چه شود جامی : سبحةالابرار
بخش ۸ - حکایت مناظرهٔ کلیم با ابلیس سیه گلیم
پور عمران به دلی غرقهٔ نور عطار نیشابوری : باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد
شمارهٔ ۵
ای جان! چو تو از عالم بیچون آیی سعدی : غزلیات
غزل ۶۰۱
ای دریغا گر شبی در بر خرابت دیدمی صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۶
از بهشت افتاد بیرون آدم و خندان نشد رشیدالدین میبدی : ۸- سورة الانفال- مدنیة
۲ - النوبة الاولى
قوله تعالى: إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ آن هنگام که فریاد میخواستید بخداوند خویش، فَاسْتَجابَ لَکُمْ پاسخ نیکو کرد شما را، أَنِّی مُمِدُّکُمْ شما را مدد مىپیوندم، بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ بهزار تن از فریشتگان، مُرْدِفِینَ ۹ پس خود فراکردگان.