عبارات مورد جستجو در ۹۰۱ گوهر پیدا شد:
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۸
صد پرده شبی فلک ز من بردارد
تا روز چو شب زپرده بیرون آرد
ار دست شب و روز به شب بگریزد
هر کس که چو روز من شبی بگذارد
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۷
با آنکه زمانه جز بدی نسگالد
وز جور توام زمان زمان می‌نالد
از خوردن آن زهر نمی‌نالد دل
ازمنت تریاک خسان می‌نالد
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۱
یاران به جهان چشم چو گل بگشادند
هر یک دو سه روز رنگ و بویی دادند
چون راست که بر بهار دل بنهادند
ازبار یگان یگان فرو افتادند
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۷۹
منزل دوردست و روز بی‌گاه ای دل
زین رو مکش انتظار همراه ای دل
بشتاب که منقطع فراوان هستند
زین راه دراز و روز کوتاه ای دل
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۹۷
روزی که به حیلت به شب تیره برم
می‌گویم شکر و باز پس می‌نگرم
بنگر که ز عمر در چه خون جگرم
تا روز گذشته را غنیمت شمرم
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۳۴
سبحان‌الله غمی به پایان نبریم
الا که ازو در دگری می‌نگریم
آن شد که ستاره می‌شمردیم به روز
اکنون همه روز و شب نفس می‌شمریم
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۳۳
ای گل گهر ژاله چو در گوش کنی
وز سایهٔ ابر ترک شب‌پوش کنی
آن کت ز چمن پار برون کرد اینجاست
امسال چه خویشتن فراموش کنی
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۳
آن جاه و جمالی که جهان‌افروز است
وان صورت پنهان که طرب را روز است
امروز چو با ما است درو آویزیم
دی رفت و پریر رفت که روز امروز است
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۹
العین لفقدکم کثیرالعبرات
والقلب لذکرکم کثیرالحسرات
هل یرجع من زماننا ما قدفات
هیهات و هل فات زمان هیهات
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۴۷
ایام وصال یار گوئی که نبود
وان دولت بیشمار گوئی که نبود
از یار به جز فراق بر جای نماند
رفت آن همه روزگار گوئی که نبود
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۰۴
سیلاب گرفت گرد ویرانهٔ عمر
آغاز پری نهاد پیمانهٔ عمر
خوش باش که تا چشم زنی خود بکشد
حمال زمانه رخت از خانهٔ عمر
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۸۷
بیگاه شد وز بیگهی من شادم
امشب قنق است یار فرخ‌زادم
روز و شب دیگر است در عشق مرا
من زین شب و زین روز برون افتادم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۷۵
یک چند به کودکی به استاد شدیم
یک چند بروی دوستان شاد شدیم
پایژان حدیث ما شنو که چه شد
چون ابر درآمدیم و بر باد شدیم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۱۷
بیگاه شد و دل نرهید از ناله
روزی نتوان گفت غم صد ساله
ای جان جهان غصهٔ بیگاه شدن
آنکس داند که گم شدش گوساله
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۸۰
دی بود چنان دولت و جان افروزی
و امروز چنین آتش عالم سوزی
افسوس که در دفتر ما دست خدا
آن را روزی نبشت این را روزی
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۷۶
هر سر موی تو از غفلت به راهی می‌رود
جمع کن پیش از گذشتن کاروان خویش را
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۱۱۷
ز زندگانی خود، چرخ سیر کرد مرا
دم فسردهٔ این پیر، پیر کرد مرا
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۱۴۳
پیری مرا به گوشهٔ عزلت دلیل شد
بال شکسته شد به قفس راهبر مرا
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۱۴۷
عمر شد در گوشمالم صرف، گویا روزگار
می‌کند ساز از برای محفل دیگر مرا
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۳۳۱
از بهار نوجوانی آنچه برجا مانده است
در بساط من، همین خواب گران غفلت است