عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۱
دیشب که دلم ز تاب هجران میسوخت
اشکم همه در دیدهٔ گریان میسوخت
میسوختم آنچنانکه غیر از دل تو
بر من دل کافر و مسلمان میسوخت
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۳
شیرین دهنی که از لبش جان میریخت
کفرش ز سر زلف پریشان میریخت
گر شیخ به کفر زلف او ره می‌برد
خاک ره او بر سر ایمان می‌ریخت
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۵
می رفتم و خون دل به راهم می ریخت
دوزخ دوزخ شرر ز آهم می ریخت
می‌آمدم از شوق تو بر گلشن کون
دامن دامن گل از گناهم می ریخت
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۶
از کفر سر زلف وی ایمان می ریخت
وز نوش لبش چشمهٔ حیوان می ریخت
چون کبک خرامنده به صد رعنایی
می رفت و ز خاک قدمش جان می ریخت
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۸
ای دل چو فراقش رگ جان بگشودت
منمای به کس خرقهٔ خون آلودت
می‌نال چنانکه نشنوند آوازت
می‌سوز چنانکه برنیاید دودت
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۹
آن یار که عهد دوستداری بشکست
می رفت و منش گرفته دامن در دست
می‌گفت دگر باره به خوابم بینی
پنداشت که بعد از او مرا خوابی هست!
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۲
تیری ز کمانخانه ی ابروی تو جست
دل پرتو وصل را خیالی بربست
خوش خوش زدلم گذشت و می گفت به ناز
ما پهلوی چون تویی نخواهیم نشست
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۱
غم عاشق سینه ی بلاپرور ماست
خون در دل آرزو ز چشم تر ماست
هان غیر، اگر حریف مایی پیش آی
کالماس بجای باده در ساغر ماست
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۴
یاد تو شب و روز قرین دل ماست
سودای دلت گوشه نشین دل ماست
از حلقهٔ بندگیت بیرون نرود
تا نقش حیات در نگین دل ماست
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۲
پیوسته ز من کشیده دامن دل تست
فارغ ز من سوخته خرمن دل توست
گر عمر وفا کند من از تو دل خویش
فارغ‌تر از آن کنم که از من دل توست
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۳
دل کیست که گویم از برای غم توست
یا آنکه حریم تن سرای غم توست
لطفیست که می کند غمت با دل من
ورنه دل تنگ من چه جای غم توست
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۹
نقاش رخت ز طعنها آسودست
کز هر چه تمام‌تر بود بنمودست
رخسار و لبت چنانکه باید بودست
گویی که کسی برزو فرمودست
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۰
گفتی که فلان ز یاد ما خاموشست
از بادهٔ عشق دیگری مدهوشست
شرمت بادا هنوز خاک در تو
از گرمی خون دل من در جوشست
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۱
راه تو بهر روش که پویند خوشست
وصل تو بهر جهت که جویند خوشست
روی تو بهر دیده که بینند نکوست
نام تو بهر زبان که گویند خوشست
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۵
گریم زغم تو زار و گویی زرقست
چون زرق بود که دیده در خون غرقست
تو پنداری که هر دلی چون دل تست
نی‌نی صنما میان دلها فرقست
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۶
گنجم چو گهر در دل گنجینه شکست
رازم همه در سینهٔ بی کینه شکست
هر شعلهٔ آرزو که از جان برخاست
چون پارهٔ آبگینه در سینه شکست
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۷
آن شب که مرا ز وصلت ای مه رنگست
بالای شبم کوته و پهنا تنگست
وآن شب که تو را با من مسکین جنگست
شب کور و خروس گنک و پروین لنگست
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۸
دور از تو فضای دهر بر من تنگست
دارم دلکی که زیر صد من سنگست
عمریست که مدتش زمانرا عارست
جانیست که بردنش اجلرا ننگست
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۱
آواز در آمد بنگر یار منست
من خود دانم کرا غم کار منست
سیصد گل سرخ بر رخ یار منست
خیزم بچنم که گل چدن کار منست
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۲
تا مهر ابوتراب دمساز منست
حیدر به جهان همدم و همراز منست
این هر دو جگر گوشه دو بالند مرا
مشکن بالم که وقت پرواز منست