عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۳۲
نوبر سبزه شادی نکند تا به ابد
سرزمینی که به آنجا نرسد پای غمت
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۳۶
به سان مهره شطرنج، از متاع جهان
به غیر خویش، متاعی به خانه نتوان داشت
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۴۱
پایش ز حنابندی شب چون پر زاغ است
تاریک شدن، لازمه پای چراغ است
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۴۵
جز تیغ او که برسرم آمد، ز پا گذشت
هرگز به جوی راست نرفته ست آب کج
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۴۹
دمیده دانه ما از زمین تلخ
نگردد از چه دست خوشه چین تلخ
ز تلخی لطف دارد دختر رز
نگوید از چه رو آن نازنین تلخ
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۵۲
روز و شب، دربچه مشرق و مغرب باز است
ورنه از تنگی این خانه، نفس می گیرد
چه امید از خم گردون، که ز پیمانه مهر
آنچه در ساغر مه ریخته، پس می گیرد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۵۵
خضر اگر در دشت قسمت، همنشین با من شود
جوی آب زندگی، سرچشمه مردن شود
گر به گلشن می روی، با خویش همراهم مبر
ورنه از بخت سیاهم، یاسمین سوسن شود
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۵۹
دل برون آرم ازان سینه که غم نشناسد
دست بردارم ازان تن که الم نشناسد
سالک پاکرو آن است که چون ریگ روان
دشت پیما شود و نقش قدم نشناسد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۶۹
ز مردی گر به نامردان شوی غالب، مشو غره
چو طالع کرد سستی، مرد را نامرد می گیرد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۷۰
جانا ز بی حجابی آیینه باک نیست
آیینه را نگاه تو محجوب می کند
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۷۵
شادی بی غم مجوی، زان که طرب ساز دهر
خنده به ساغر چو داد، گریه به مینا دهد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۸۵
ساز و برگ زندگی، غیر از شراب ناب نیست
عمر چون کم شد، قدح بسیار می باید کشید
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۹۵
گر ز دنیا بکشی پای، چنان دور بکش
که اگر سعی کنی، دست به دنیا نرسد
من کجا، دسترس قیمت وصل تو کجا
ترسم از مفلسی ام کار به سودا نرسد
خنده گر بر در و دیوار جهان ریخته است
غیر دندان تاسف به لب ما نرسد
گر به طغرا نظری می کنی، امروز بکن
بلکه از درد فراق تو به فردا نرسد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۹۹
ثبات خانه تن را حباب می داند
بنای جلوه گری را سراب می داند
قدح که هیچ نمی داند از مراتب بزم
شراب را ز غم او کباب می داند
به نیم جو نخرد ذوق آرمیدن را
دلی که چاشنی اضطراب می داند
تو سیل اشک روان کن، که خود ره جو را
اگر چپ است وگر راست، آب می داند
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۰۰
چو خیزد گردباد از خاک ما در دشت محرومی
به رنگ ابر نیسان، گریه اش در آستین باشد
مگو طغرا چه سان باشم چنین، کاول چنان بودم
که اوضاع جهان، گاهی چنان، گاهی چنین باشد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۰۶
نیم آیینه وش از پشت و روی کار خود آگه
نمی دانم چه سان با آن دو رویم کار یکسو شد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۱۲
آمد بهار و موسم گلگشت باغ شد
گلبن برای اهل طرب چلچراغ شد
سر از دریچه کرد برون آن بهار حسن
هر کوچه از نسیم رخش کوچه باغ شد
گفتا چه رنگ می شوم از خوردن شراب
گفتم به رنگ لاله تر، بی دماغ شد!
از بس تنش چو صفحه آیینه صاف بود
بر هر کجا که دست نهادیم، داغ شد
طغرا چه سود وصل، زمانی که اصل عمر
در راه آن پری، همه صرف سراغ شد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۲۷
به پنجه مژه از باغ، ژاله باید چید
به جای گل ز چمن داغ لاله باید چید
خراب تا نشود خانه، زود بر لب طاق
قرابه های می دیرساله باید چید
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۳۳
هر کار مشکل کآمد به پیشم
مشکل چو گفتم، مشکلتر افتاد
گردون نترسید، از خفت خود
با آن بزرگی، با ما در افتاد!
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۴۱
چه غم گر گنج بادآورد گل فصل خزان گم شد
امانت وار در فصل بهارش باد می آرد