عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۰۸
جان من رفتی، چه سان خواهم ز هجران زیستن
چون مسافر گشت جان، یک لحظه نتوان زیستن
در(سه) فصل عمر باید سر به جیب غم کشید
تا توانی همچو گل یک فصل خندان زیستن
همزبان ناموافق، کم ز عزرائیل نیست
مرگ دانایان بود با جمع نادان زیستن
جام را از کف مده، گر زندگی داری هوس
بی قدح، یک دم درین غمخانه نتوان زیستن
تا نماید چون وطن، اقلیم عقبی دلنشین
در جهان پیوسته باید چون غریبان زیستن
با خرد گفتم که مشکلتر ز مردن چیست، گفت
صحبت جمعی که نتوان همچو ایشان زیستن
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۰۹
ناکامی ما بین، که به عشرتگه گیتی
از ساغر ما چرخ دهد کام شکستن
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۱۴
سر تنها روی چون جاده باید داشتن طغرا
که چون نقش قدم نتوان به پای دیگران رفتن
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۱۷
می رود از گردش گردون، چه زیبا و چه زشت
چون بغلتد شیشه، از وی درد و صاف آید برون
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۲۵
ما عشقباز گریه چه دانیم خنده چیست
در نوشداروی دل ما زعفران مکن
شیرین و تلخ، هر دو پسند طبیعت است
چون شیشه، گر شراب خوری، امتحان مکن
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۲۶
بیهوده گشتیم، مهمان گردون
رزقی ندیدیم، بر خوان گردون
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۳۹
بی برکت است چیزی، کان در شماره آید
یارب مباد هرگز، بوس ترا شماره!
پاکان این چمن را، پیرایه ساز قسمت
چون سرو داده یک دلق، آن نیز پاره پاره
بهر شکست توبه، صد آیه رهنمون شد
هرجا به مصحف گل، کردیم استخاره
ریشت سفید گردید، دندان چه سان بماند
چون صبح گشت پیدا، پنهان شود ستاره
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۴۲
چرخ نامرد است، اگر مردی ازو یاری مخواه
خویش را در زیر بار یک جهان خواری مخواه
تا توان از تلخ و شیرین جهان پرهیز کرد
همچو چشم خوبرویان، غیر بیماری مخواه
در لباس خرمی صد عقده می روید ز دل
سرو قامت باش، لیکن رخت زنگاری مخواه
در شب زلفش مده چون شانه هرگز تن به خواب
گر سراپا چشم گردی، غیر بیداری مخواه
زورق از یمن سبکباری به ساحل می رسد
جان اگر خواهی، درین دریا گرانباری مخواه
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۴۵
گل قبا آرد بر ما، غنچه گردد افسر ما
واشود گر از سر ما، عقل چون دستار کهنه
چون به تن پیری درآید، زیب و زینت را نشاید
نقش نو کی خوش نماید، بر در و دیوار کهنه
عمر شاعر چون فزاید، بیتش از خامی برآید
زان که طرح پخته آید، از کف معمار کهنه
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۶۱
طرح وارونی نشد در ساغرم اکنون پدید
چون حبابش کاسه گر، در اصل وارون ساخته
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۶۶
از کوه چون بزرگان، فیضی نمی تراود
صحرا عبث به پیشش، دامان خود گشاده
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۷۱
چه لذت وجود مرا از جوانی؟
که گشتم چو پیران بدین سست جانی
به گلزار گیتی چنان بی مکانم
که زیبد مرا دعوی لامکانی
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۷۹
صورت پذیر درد است، دیبای زندگانی
بی موجه الم نیست، خارای زندگانی
روزی که زندگانی، گردون نصیب ما کرد
ای کاش مرگ می بود، در جای زندگانی
ای ساکن عدم زار، کشتی مران در آبش
طوفانی ملال است، دریای زندگانی
در باب غم فروزی، یکسان فتاده ما را
با روزهای ماتم، شبهای زندگانی
آب حیات می بود در طالع سکندر
چون خضر اگر نمی گشت، جویای زندگانی
غیر از شراب کلفت، چیز دگر ندارد
گویا سبوی چرخ است، مینای زندگانی
ما و شهادت عشق، در کوچه خموشان
کآسودگی ز ما برد، غوغای زندگانی
طغرا اگر نمی کرد، شرح غبار خاطر
کی گردباد می داشت، صحرای زندگانی؟
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۸۰
چون نمدپوش شدی، خدمت قیصر نکنی
آب چون آینه بر دست سکندر نکنی
تا مغنی نشود نقشگر پرده راز
شیشه را رنگرز جامه ساغر نکنی
اعتبار تو به یک شعله آه است ای شمع
ترک این آتش سوزنده چو اخگر نکنی
راحت کنج وطن، دیده نشد در غربت
خویش را بیهده سرگشته چو گوهر نکنی
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۸۸
از غم دنیا نباشد هیچ کس جان بردنی
کس نمی آید به این غمخانه غیر از مردنی
تلخی ایام بنگر، کام دل از وی مجوی
بحر پرآب است، اما نیست آبش خوردنی
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۷۰۳
گر به مهر همه چون صبح برآرم نفسی
ندهد چرخ ازین فرقه به من همنفسی
شب گرفتم به برش، از من مسکین رخ تافت
شعله را کی بود آرام در آغوش خسی؟
آشیان و پر پرواز و گل و دانه و آب
همه را داد به ما چرخ، ولی در قفسی
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۷۰۶
در کار معنی پروری کافتاده ناحق بر سرم
بخت بدم می افکند، هر دم به فکر باطلی
ای مرد قابل، واژگون اظهار حال خویش کن
کز دهریابی عافبت، مانند هر ناقابلی
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۷۰۸
قسمت ما درد بسیار است و درمان اندکی
بی سرانجامی ز حد افزون و سامان اندکی
رو نمی داد این قدر محنت درین مهمانسرا
میزبان گر مهربان می شد به مهمان اندکی
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۷۱۶
از نیک و بد کشیدیم، آزار آشنایی
بهر چه ما نباشیم، بیزار آشنایی
ما آشنای خویشیم، لیکن ز بیم کلفت
با خویش هم نداریم، اقرار آشنایی
در وی رقم نگشته، حرفی که راست باشد
پیچیده دروغ است، طومار آشنایی
هر آشنا که دیدیم، نقصان فروش ما بود
یارب دکان مبیناد، بازار آشنایی
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۷۲۰
زندگی می آورد ای شمع، آب جوی صبح
چون تو از موج نسیمش در پی مردن شدی؟
ای دل از بیم گناهت دوزخی در عرصه نیست
می گریزد از تو آتش، بس که تردامن شدی