عبارات مورد جستجو در ۳۲۷۸ گوهر پیدا شد:
میرزا قلی میلی مشهدی : قصاید
شمارهٔ ۲۲ - ممدوح شناخته نیست
غمکدهٔ چشم را، دیدهٔ گریان شکست
سست‌بنا‌خانه‌ام، از نم توفان شکست
در دم افغان مرا، خوی تو آمد به یاد
در دل آزرده‌ام، ناوک افغان شکست
سینهٔآزرده‌ام، بس که ز افغان پر است
نخل خدنگ ترا، غنچهٔ پیکان شکست
شد به ره آرزو، پای سلامت فگار
بس که ز سنگ بتان، شیشهٔ ایمان شکست
آنکه به باغ کرم، کی به دل خصم هم
خار تمنّا ازان گلبن احسان شکست
ژاله‌فشان ، ابر زد با کف تو لاف جود
برق زدش بر دهان، کش همه دندان شکست
کوه وقارش فکند سایه چو بر آسمان
گشت دو تا پشت قوس، کفّهٔ میزان شکست
ابر وقار ترا، سایه چو لنگر فکند
دُرج گهر چون حباب، در دل عمّان شکست
کاسته گردد چو بدر، بی‌سر و پا چون سپهر
هرکه به خوانت نمک خورد و نمکدان شکست
میرزا قلی میلی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۶
امروز منم ز زندگی در آزار
هم کار ز دست رفته، هم دست از کار
لب خشک و جگر پر آتش و سینه کباب
جان خسته و دل شکسته و تن بیمار
میرزا قلی میلی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۹
پیکان نگار را دل ما هدف است
صد گوهر عافیت مرا در صدف است
الحق به کسی که دایمش بینی شاد
گر رحم نیاوری، حقت بر طرف است
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴
فردوس را نمونه ساغر دهد به ما
آن ساقی ای که باده ز کوثر دهد به ما
آزادگان چو سرو به دست تهی خوشند
بهر چه آن بهار کرم،زر دهد به ما؟
ما را ز اهتمام توکل پسند نیست
روزی رسان چو رزق مقرر دهد به ما
طغرا امید هست که بحرآفرین شعر
جوش سخن ازین نمکین تر دهد به ما
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۲
باران سنگ فتنه اگر دیرتررسد
از خود چو لاله رخنه برآرد ایاغ ما
نخل از چه ره بلند شود، گل کجا دمد
چون باغ کاغذین، دو وجب نیست باغ ما
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۸
از باده پس نیامد، رنگ پریده ما
برگشتگی ندارد، صید رمیده ما
دیشب به ما درآویخت، امشب ز ما عنان تافت
گویی ندیده ما را، آن شوخ دیده ما
کندیم دل ز شمشاد، از بهر آن سهی قد
پیوند سرو گردید، شاخ بریده ما
در عاشقی نداریم رنگی ز سرخ رویی
ماند به شبنم گل، در خون تپیده ما
بر کشتزار امید، یک جو نمی نشیند
صد کوه اگر بغلتد،از آب دیده ما
طغرا ز ما بیاموز، طرز غریب گویی
هم در غزل نگه کن، هم در قصیده ما
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۵
کمان طالع ما تیر برنمی تابد
مگر ز غیب خورد تیر بر نشانه ما
درین قفس، من و طغرا و بلبلیم اسیر
که مانده در عدم آباد، آب و دانه ما
قابل سبز شدن نیست، میفشان برخاک
ترسم از شرم زمین، آب شود دانه ما
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۹۶
چون تنور لاله از دودی نشد قسمت پذیر
کاش می افتاد آتش در اجاق بخت ما
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۱۵
رنگ بیدار شدن، گل نکند از بختم
که پدید آمده چون صورت دیبا در خواب
بر نیاید چون ز گل صد آرزوی عندلیب؟
کز وفا، یک ساله راه آمد به کوی عندلیب
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۴۲
لب تر نکنم ز آب خضر تا می ناب است
چون شیشه، مرا خانه تن وقف شراب است
بی گل، نفسی بلبل ما زنده نماند
در فصل خزان، زنده به امید گلاب است
آیینه که هرگز نگذارد مژه برهم
بی دیدن رخسار تو سرچشمه خواب است
ما را ز جفای ره امید برآورد
خضری که درین بادیه دیدیم، سراب است
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۸۷
چین پیشانی ارباب غم از شادی ماست
صد گره در دل زنجیر ز آزادی ماست
ما چو گل، دست در آغوش خرابی داریم
خارخار عبثی در دل آبادی ماست
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۳۴
همچو نرگس، مدت عمرم به بیماری گذشت
روزگارم همچو گل، در سینه افگاری گذشت
تخم امیدم چو قارون در طلسم خاک ماند
آب را در مزرعم کار از هواداری گذشت
ترک عادت از محالات است نزد اهل هوش
آسمان کی می تواند از ستمکاری گذشت
نام طغرا ماند از طرح سخن، در شش جهت
گرچه عمرش چون نگین در چاردیواری گذشت
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۵۲
روز و شب، دربچه مشرق و مغرب باز است
ورنه از تنگی این خانه، نفس می گیرد
چه امید از خم گردون، که ز پیمانه مهر
آنچه در ساغر مه ریخته، پس می گیرد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۸۷
کارم ز نارسیدن کشتی به جان رسید
تا ناخدا رسد، به خدا می توان رسید
دلسرد این چمن نشود از چه تیره بخت؟
تا داغ لاله گرم کند جا، خزان رسید
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۹۰
ز نهال قسمت ما، گل عیش چون زند سر؟
که خزان رسید و بویی ز بهار ما نیامد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۴۰
پیغام نگار ما نیامد
بویی ز بهار ما نیامد
رقصی که پسند شعله گردد
از دست شرار ما نیامد
شب هاله صفت میان گشودیم
آن مه به کنار ما نیامد
در کارگه زمانه، کردیم
کاری که به کار ما نیامد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۴۷
بس که از چشم تر ما آستین نمناک شد
دست ما در آستین همرنگ برگ تاک شد
آستین برداشتم یک دم ز پیش آب چشم
شام غم تا دامن صبح از کدورت پاک شد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۶۷
مرا به نسبت آدم، زمانه خوار کند
خطا ز دست پدر شد، پسر چه کار کند
صبا کجاست که از غنچه لبت، حرفی
زند به گوش خزان، کار صد بهار کند
نگه ذخیره نماید همیشه مردم چشم
که روز وعده او صرف انتظار کند
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۷۲
به امیدی که چو طفل نگهم بازآیی
تا دم صبح، در خانه چشمم وا بود
طرفه راهی ست ره مرگ که با اینهمه خوف
هرکه دیدیم، درو بی خبر و تنها بود
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۷۴
در ساز فغانم ره آواز غلط شد
از زمزمه ام نغمه دمساز غلط شد
پیچید صدا در چمن از نغمه بلبل
چندان که رگ گل به رگ ساز غلط شد
در باغ تمنا چو گشودیم پرو بال
از هر طرف اندازه پرواز غلط شد
درمانده اصلاح غلط زار سلوکم
هرجا پی اصلاح شدم، باز غلط شد