عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۳
یکباره بترک دار دنیاگفتم
بیرون خود از غبار هستی رفتم
از بسکه درون سینه شبهای فراق
در خدمت سلطان خیالت خفتم
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۵
آکنده به آتش دل بی حاصل من
گوئی که ز آتش است آب و گل من
عصیان نکند کس ار بود دوزخ حشر
چون آتش دوزخ درون دل من
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۷
ای زلف سیه کرده بلای دل من
وی خون جگر داده غذای دل من
خود خون فسرده دلم پاک بریز
کس نطلبد از تو خونبهای دلم من
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۹
ای وصل تو اختر مراد دل من
در راه غم تو شعله زاد دل من
جان دامن زلف تو ز کف نگذارد
از هجر تو ناگرفته داد دل من
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۲
ای یاد تو سرمایه بیهوشی من
هیچت نشد از یاد فراموشی من
آخر نه ز عشق تست بر بستر غم
با خار و خس بلا هم آغوشی من
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۷
ای گلخن غم کرده سرای دل من
خون داده بجای می سزای دل من
بر ساقی بزم تو جه تهمت بندم
می خون جگر کند هوای دل من
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۸
ای عشق تو فرخنده همای دل من
با جور تو زندگی بلای دل من
خود خون فسرده دلم پاک بریز
کس نطلبد از تو خونبهای دل من
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۹
ای زلف تو جزیه گیر عود دل من
از آتش همچو تست دود دل من
گو پرتو روی تو که تابد خورشید
از خط شعاع تار و پود دل من
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۱
ای ز آتش غم نهفته چاک دل من
بر باد فنا فشانده خاک دل من
بنمای تو چهره تا دهد دختر رز
خون دل خود خراج تاک دل من
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۲
ای عشق تو نور خانه سوز دل من
سودای رخت خانه فروز دل من
روزی ز درم در آمدی روز جهان
ز آن روز کند شبی به روز دل من
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۳
ای آتش تو مرهم داغ دل من
می خون شده از تو در ایاغ دل من
از بوم و بر هستی ام آتش روید
تا گلشن روی تست باغ دل من
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۵
ای دیده عقل کلبه نقاشی کن
در جلوه شد آن نگار جانپاشی کن
دلدار من از دوگونه خورشیدی کرد
خورشید فلک کنون تو خفاشی کن
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۶
ای مرهم زخم اندرون دل من
کونین ز عشق تو زبون دل من
من روی ترا وجه دیت می بینم
از بسکه گرانبهاست خون دل من
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۸
تا یافت شود مگر برای دل من
یاری که بسربرد هوای دل من
در کوچه روزگار پر آبله شد
از پویه بیفایده پای دل من
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۹
تا دور شدی ز چشم غمدیده من
افعی بلا شد مژه در دیده من
خود سوختم و همی نمی دارد دست
آتش ز گیاه جان تفتیده من
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۲
چندانکه نمود بیش کوشش دل من
از عشق بجز بلا نشد حاصل من
این شعله که بهر من دل افروخته است
روید چو گیاه بعد مرگ از گل من
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۳۰۴
یاد آور روی دوست را گل می دان
وان زلف پریش را تو سنبل می دان
آوای حبیب را تو بلبل می دان
نی نی همه خار پیش آن گل می دان
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۳۰۷
ای راحت سینه سینه رنجور از تو
وی قبله دیده دیده مهجور از تو
با دشمن من ساخته ای دوراز من
وزدروی تو سوخته ام دور از تو
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۳۰۸
ای صبح خجل ز روی فرخنده تو
خورشید به بزم حسن شرمنده تو
تا دامن دیده شکرستان گردد
زین شهد که ریزد از شکر خنده تو
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۰
در بزم محبت امشب از دولت تو
از باده درد و ساغر محنت تو
آن جام که میخواستم از دست تو من
دست قدرم بداد بی منت تو