عبارات مورد جستجو در ۵۴ گوهر پیدا شد:
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۱
بودند جهاندار بسی خسرو و گرد
رفتند و بدیگرانش ناچار سپرد
اکنون که تو داری چه در او دل بندی
میدان که نخواهیش تو هم با خود برد
محیط قمی : هفت شهر عشق
شمارهٔ ۱۱۴ - در مدح امیر دوست محمد خان معیّر الممالک دام مَجده
خجسته طلعت والای ناصرالدین شاه
خجسته باد به بالای میر کیوان جاه
امیر دوست محمد سرآمد امرا
ستوده خازن و داماد ناصرالدین شاه
بر غم دشمنش از بهر حرز جان بخشید
زمهر خلعت تن پوش شاه مهر کلاه
بزرگوار امیری که از کمال و جلال
فلک ندید نظیر و نبیندش اشتباه
سپهر صورت و معنی جهان مجد و شرف
که آستان جلالش زمانه راست پناه
زعدل او نه به جز بر درخت بارگران
به عهد او نه به جز شب کسی برور سیاه
زسروری و بزرگی بر آستانه ی او
سران ملک بسایند از انکسار جباه
زهی به مرتبه داماد خاص شاهنشاه
خهی زنام نکو دوست با رسول الله
به پای اسب جلالش تو پیل گردون مور
به جنب فر و شکوه تو کوه آهن کاه
به راه جاه تو دشمن فکند چاه و به عکس
زلطف دوست اثر بر حلاف شد ناگاه
چو آفتاب فلک ای عزیز مصر شرف
برآمد اختر بختت چو یوسف از تک چاه
ببین که دور فلک کرده خسته و پیرم
نهاده بر دلم از بس که محنت جانکاه
غم زمانه چنانم زپا درآورده
که نیست قوت آن کز جگر برآرم آه
تو شاه کشور جودی و من گدای درت
یکی به جانب فرزین بکن زمهر نگاه
به بار بر سر من ای سحاب جود و کرم
نسوخته مرا تا زبرق فاقه گیاه
به بخش نان رهی سال و مه به استمرار
که در پناه تو باشم چو بندگان به رفاه
اشاره ای است کفایت کنون به دولت تو
دعا کنم که شود دشمنت ذلیل و تباه
همیشه تا که بود رستگاری مؤمن
به ذکر طیّبه ی لا اله الّا الله
به کامرانی و عشرت بمان به کوری خصم
در آفتاب جهان تاب ظلّ ظلّ الله
ملا احمد نراقی : باب چهارم
پاسخ ظالم در روز قیامت
روز قیامت را به یاد آور و زمان مواخذه را در نظر بگیر و خود را در حضور پروردگار خود ایستاده بین و مستعد جواب ظلم و ستم بر بیچارگان شو و جواب آنها را مهیا کن.
پس ای کسانی که زمام اختیار بندگان خدا را در دست دارید و خلعت مهتری و سروری در بر کرده اید یاد آورید روزی را که در دیوان اکبر ملوک، و سلاطین عدالت گستر، به خلعت زیبای آمرزش ارجمند، و به تاج و هاج کرامت سربلند گردند، مبادا شما لباس یأس در بر، و خاک مصیبت بر سر، اشک حسرت از دیده ببارید و دست ندامت بر سر زنید.
خطابین که بر دست ظالم برفت
جهان ماند و او با مظالم برفت
و چون از فکر آخرت، و روز حسرت و ندامت بپردازید احوال دنیای خود را ملاحظه نمائید و مفاسد دنیویه ظلم و ستم را متذکر گردید، و بدانید که عاقبت آن نیست مگر اینکه قوت و شوکتی که حضرت رب العزه داده به شئامت آن باز می گردد چنان که والی مملکت عدالت، و سر بر آرای کشور ولایت فرمود که «هیچ سلطانی نیست که خدای تعالی او را قوت و نعمتی داده باشد و او به دستیاری آن قوت و نعمت بر بندگان خدا ظلم کند، مگر اینکه بر خدای لازم است که آن قوت و نعمت را بازگیرد نمی بینی که خدای تعالی می فرماید: «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» یعنی «به درستی که خدای تعالی تغییر نمی دهد آنچه با طایفه ای هست از شادی و دولت، یا رنج و محنت، تا آنکه ایشان نیات و اعمال خود را تغییر بدهند» و هم از سخنان هدایت بنیان آن حضرت است که «بالظلم تزول النعم» یعنی: به سبب ظلم، نعمتها زایل می گردد، و به نکبت مبدل می شود و به شومی آن، احوال ملک و مملکت زبون، و تخت و دولت سرنگون می گردد و پادشاهی به واسطه عدالت، با کفر پاینده می شود و با وجود ایمان، با ظلم و ستم نمی ماند.
خانه هر ملک ستمکاری است
دولت باقی به کم آزاری است
پایداری به عدل و داد بود
ظلم و شاهی چراغ باد بود
آری، بسا باشد که ستمکار ظالم، بیدادی بر بیچاره کند که در چاره جوئیش از هر کجا بسته و دست امیدش از همه جا گسسته می شود ناچار شکوه و داد خواهی به درگاه پادشاهی برد که ساحت رحمتش گریزگاه بی پناهان، و غمخواری مرحمتش فریادرس داد خواهان است میر دیوان عدلش به دادخواهی گدای بی سروپائی خسرو تاجداری را دست اقتدار در زیر تیغ انتقام می نشاند و سرهنگ سیاستش برای خاطر پریشانی، سلطان والا شأنی را پالهنگ عجز در گردن افکنده و به پای دار مکافات می داوند مظلومی از ضرب چوب ظلمی بر خود بپیچد که شحنه غضبش با وی در نپیچد، و ستم کیشی، اشکی از دیده درویشی فرو نریزد، که سیلاب عقوبتش بنیان دولت وی از هم بریزد.
نخفته است مظلوم، زاهش بترس
ز دود دل صبحگاهش بترس
نترسی که پاک اندرونی شبی
برآرد ز سوز جگر یا ربی
چراغی که بیوه زنی برفروخت
بسی دیده باشی که شهری بسوخت
پریشانی خاطر دادخواه
براندازد از مملکت پادشاه
ستاننده داد آن کس، خداست
که نتواند از پادشه داد خواست
از حضرت صادق علیه السلام مروی است که «بترسید از ظلم کردن، به درستی که دعای مظلوم به آسمان بالا می رود و به محل استجابت می رسد».
گویند یکی از پادشاهان با هوش که از تیر دعای خسته دلان با حذر بودی، فرموده بود که «این دو بیت بر بساط وی نقش کرده بودند که روز و شب در نظر وی باشد:
لا تظلمن اذا ما کنت مقتدرا
فالظلم مقدره تفضی إلی الندم
تنام عیناک و المظلوم منتبه
یدعو علیک و عین الله لم تنم
یعنی: زنهار، ظلم مکن در وقت توانائی، که آخر آن ندامت و پشیمانی است، زیرا که در دل شبها چشم تو در خواب استراحت، و مظلوم با دیده بی خواب لب او به نفرین تو باز است و ذات پاک خداوند عادل از خوابیدن مبرا، و ناله مظلومان را شنواست».
زود باشد که شحنه عدلش به جانبداری آن مظلوم تیغ قهر کشیده سزای آن در کنارت نهد.
اگر زیر دستی برآید ز پای
حذر کن ز نالیدنش بر خدای
گرفتم ز تو ناتوانتر بسی است
تواناتر از تو هم آخر کسی است
سلطان محمود غزنوی می گفته که «من از نیزه شیر مردان این قدر نمی ترسم که از دوک پیره زنان و با وجود همه اینها، خود ظلم و ستم باعث پریشانی رعیت، و موجب ویرانی مملکت می گردد».
چنانچه حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرموده اند که «آفت العمران من جور السلطان» یعنی «خرابی معموره ها، از جور و ستم پادشاه است» و دیگر می فرماید: «من ظلم رعیته نصر اعدائه» یعنی «هر که بر رعیت خود ظلم کند یاری دشمنان خود کرده».
فراخی در آن مرز و کشور مخواه
که دلتنک بینی رعیت ز شاه
دگر کشور آباد بیند به خواب
که بیند دل اهل کشور خراب
علاوه بر آنچه مذکور شد، نام آن ستمکار در اطراف و اقطار، به ظلم و ستم اشتهار می یابد و دل نزدیک و دور از او نفور می گیرد و سالهای سال و قرنهای بی شمار بدنامی و رسوائی در دودمان او می ماند و در روزگاران، بدی او را یاد می کنند، و چه زیانکاری از این بدتر و بالاتر است.
خرابی و بدنامی آید ز جور
بزرگان رسند این سخن را غور
تفو بر چنان ملک و دولت بود
که لعنت بر او تا قیامت بود
نماند ستمکار بد روزگار
بماند بر او لعنت پایدار
واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۹۹
اوراق روز و شب همه طی شد به صد شتاب
حرفی نخواهد چشم شعورت ازین کتاب
برعارضت نه موی سفید است هر طرف
سیلاب عمر کف بلب آورده از شتاب
از دست رفت عمر و، نشد فکر توشه یی
دردا که بار خویش نبستی به این طناب
دیگر درین مقام، مجال درنگ نیست
کز پشت حلقه عمر تو شد پای در رکاب
زان گشته پای سست، که در خانه جهان
چندان نشسته ایم که رفته است پا به خواب
نزدیک گشته است ترا روز مرگ از آن
جسم ترا ز رعشه پیری است اضطراب
دور شباب رفت و، نسودی رخی به خاک
واعظ نماز کن که فرو رفت آفتاب
غزالی : رکن اول - در عبادات
بخش ۷۳ - فضیلت تهلیل و تسبیح و تحمید و صلوات و استغفار
رسول (ص) می گوید، «هر نیکویی که بنده کند در ترازو نهند روز قیامت مگر کلمه لااله الالله، اگر ورا در ترازو نهند برابر هفت آسمان و هفت زمین و آنچه در وی است زیادت آید و گفت«گوینده لا اله الا الله اگر صادق بود در آن و بسیاری خاک زمین گناه دارد، از وی درگذارند»، و گفت، «هرکه لااله الالله به اخلاص گفت، در بهشت شود»و گفت، «هرکه بگوید لااله الالله وحده لا شریک له: له الملک و له الحمد و هو علی کل شی قدیر هر روز صد بار برابر ده بنده باشد که آزاد کرده بود، صد نیکی در دیوان وی بنویسند و صد بدی پاک کنند. حرزی بود این کلمه وی را از شیطان تا شبانگاه».
و در صحیح است که هرکه این کلمه بگوید، چنان بود که چهار بنده از فرزندان اسمعیل آزاد کرده بود از بندگی و رسول می گوید (ص) که هرکه در روزی صد بار بگوید سبحان الله و بحمده، همه گناهان وی عفو کنند، اگرچه بسیاری کف دریا بود و گفت، «هرکه پس هر نمازی سی و سه بار بگوید که سبحان الله و سی و سه بار الحمدلله و سی و سه بار الله اکبر، و ختم کند صد بار تمام بدین کلمه، «لااله الاالله وحده لا شریک له: له الملک و له الحمد و هو علی کل شی قدیر» همه گناهان وی بیامرزند و اگر به بسیاری کف دریا بود.»
روایت کنند که مردی به نزدیک رسول (ص) آمد و گفت، «دنیا مرا فرو گذاشت، تنگدست و درویش شدم و درماندم، تدبیر من چیست؟» گفت، «کجایی تو از صلوات ملایکه و تسبیح خلق که روزی بدان یابند؟» گفت، «آن چیست یا رسول الله؟» گفت، «سبحان الله العظیم، سبحان الله و بحمده استغفرالله، هر روزی صد بار بگوی پیش از نماز بامداد و پس از صبح تا دنیا روی به تو نهد اگر خواهی و اگر نه، حق تعالی از هر کلمه ای فرشته آفریند که تسبیح می کنند تا قیامت و ثواب آن تو را باشد.» و رسول گفت (ص)، «من این کلمات بگویم دوست تر دارم از هرچه در زیر گردش آفتاب است»، و گفت، «دوست ترین کلمات نزدیک خدای تعالی این چهار کلمه است» و گفت، «دو کلمه است که آن سبک است بر زبان و گران است در میزان، و محبوب است نزد رحمان: «سبحان و بحمده سبحان الله العظیم و بحمده.»
و فقرا رسول (ص) را گفتند، «توانگران ثواب آخرت همه بردند، هر عبادتی که ما می کنیم ایشان نیز می کنند و ایشان صدقه می دهند و ما نمی توانیم.» گفت، «شما را به سبب درویشی، هر تسبیحی و تهلیلی و تکبیری صدقه است و هر امر به معروفی و نهی از منکری صدقه است و اگر یکی از شما لقمه ای در دهان اهل خویش نهد صدقه است.» و بدان که فضیلت تسبیح و تحمید در حق درویشان، زیادت بدان است که دل درویش به ظلمت دنیا تاریک نباشد و صافی تر بود. یک کلمه که وی بگوید همچون تخمی باشد که در زمین پاک افکنند، اثر بسیار کند و ثمره بسیار دهد و ذکر در دلی که به شهوت دنیا آگنده بود، همچون تخمی باشد که در شورستان اثر کمتر کند.
صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۴۰۵ - مسالک جوامع الاثنیه
مسالک از جوامع اثنیه چیست
ثنای ذات بالاسماءء ذاتیست
بذات آن اسمها اصلیه باشد
بجز وصفه و فعلیه باشد
بود خود ذکر این اسم مسالک
جوامع اثنیه در نزد سالک
بود با معرفت هم با شهودی
نه آن ذکری که باشد از جمودی
چو ذات مطلق اصل جمله اسماست
بجا از بهر تعظیمش ثناهاست
ز هر تعظیم اعظم بهر مطلق
ثنا باشد بهر وصفش محقق
ثنای او بوصف علم و قدرت
بآن قید است خود تعظیم حضرت
وگر بر اسم قدوس و سلامش
بخوانی کرده‌ئی ذکر تمامش
همه اسماء ذاتی اینچنین است
نه تنها این دو نام دلنشین است
ترکی شیرازی : فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها
شمارهٔ ۳۸ - مجال مکث و درنگ
ای که آسوده خفته ای شب و روز
زیر این طاق لاجوردی رنگ
چشم خود باز کن، که اینجا نیست
هیچ کس را مجال مکث و درنگ
بایدت رفت و زین سرای فراخ
عاقبت در میان قبری تنگ
بهاءالدین ولد : جزو اول
فصل ۱۲
به مسجد رفتم، سرم درد می‌کرد. گفتم ذکر اللّه چنان می‌باید که بگویم که اللّه مرا فراغتی دهد از درد سر و از همه دردها و از همه اندیشه‌ها. گفتم چو اللّه را یاد کنم باید که به هر وجهی که رقّت و خوشی آیدم آن را بگیرم و اللّه را بدان وجه یاد کنم و از وجوه دیگر که رقّتم نیاید آن را نفی می‌کنم از ذکر، و دیگر از آن هیچ نیندیشم، یعنی از حور و قصور و لرزیدن پیش وی از بیم دوزخ وی، در وقت ذکر اللّه هیچ ازین‌ها نیندیشم.
دیدم که تصرف اللّه مرا در کنار گرفته است، تا «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» در ذکر اللّه یادم آمد بر وجه مخاطبه، یعنی که اللّه را می‌بینم و می‌زارم در پیش او، تا از کیفیت و جهات و تصور او هیچ نه اندیشم.
و نظر کردن به اللّه صراط مستقیم آمد، زیرا که رنج به آسایش بدل می‌شود؛ تا همچنین مست می‌شوم و در عجایب‌ها که اللّه در ذکر می‌نماید فرومی‌روم.
اکنون اگر فروشوم و اگر بالا روم و اگر زیر شوم کجا روم؟ اگر دریاست، کیسهٔ‌ اللّه است، و اگر آسمان است، صندوق اللّه است و اگر زمین است، خزینهٔ اللّه است.
باز چون ذکر آغاز می‌کنم، نخست بر وجه مغایبه می‌کنم؛ آنگاه زان پس بر وجه مخاطبه می‌کنم، از آنکه غایب بوده باشم که به الله آیم.
و ذکر اللّه به مخاطبه گویم که ای اللّه و ای خداوند! این گوشت من و کالبد من آستانهٔ درِ توست و من در آنجا خفته‌ام و نشسته‌ام و در پیش توام و از پیش تو جای دیگر می‌نروم. و این کالبد من ای اللّه، کارگاه توست و حواس من منقش توست. در پیش تو نهاده‌ام تا هر چه نقش می‌کنی، می‌کن. ای اللّه، من پیش تو آمده‌ام که خداوند من تویی، جز تو که را دارم اگر ازین‌جا بروم ای اللّه، کجا روم و چه جا دارم تا من آنجا فرود آیم و قرار گیرم، چو خداوند من تویی، جز تو خداوند دیگر نمی‌دانم که باشد
و اللّه اعلم.
بهاءالدین ولد : جزو اول
فصل ۱۹
اللّه می‌گفتم بر این معنی که همه اختیار و ارادت و قدرت و فعل اللّه راست، و همه خوشی‌ها در اختیار و قدرت و فعل است. مجبور خود نام با خود دارد؛ یعنی بی‌مراد و بیچاره و عاجز و بی‌مزه. هرکه جبری شد، او را زندگی نماند. چو من ذکر اللّه می‌کنم، در اللّه نظر می‌کنم که ای اللّه! مرا اختیاری ده و فعلی بخش و ارادتی بخش. اگر فعل و اختیار بخشید اللّه مرا، خود در آن شکرِ نعمت می‌گزارم و می‌باشم؛ و اگر اختیارم ندهد، در اللّه نظر می‌کنم که ای اللّه! مختار و مرید و فعّال مطلق تویی!
اکنون به وقت ذکر و تفکر هر خیالی را نمانم که بیرون آید، که خیال همچون سخن است. و باز خوشی‌ها در فعل و اختیار است، دلیل بر آنکه لفظ جبر در بی‌مرادی مستعمل بود. باز گفتم که به هر کس سخن نمی‌باید گفتن که فروماند. پس گفتم در دهان نگرم که چندین پرده است اندیشه سخن را تا از گزافه بیرون نیارم از این پرده‌ها. آری زبان راه باریک است مر عمل دل را، چون این راه را گره زدم بیرون نیاید، بازرود. سخن مغز دل است که از راه زبان بیرون می‌آید، و هرگاه که سخن راست بُوَد، دل راست بوده باشد.
مگر سخن چون پل صراط است باریک و تیز، تیزه او صدق است که اگر بر کوه نهی بگدازد. و باریک که هرکسی بدان راه نیابد. به چه قدر که در این راه سخن بروی بر همان اندازه بر صراط بگذری. از عزیزیِ چیزی باشد راهش را باریک کردن. یعنی به خزینه رسیدن دشوار بود، که خزینه را پاسبانان و نگاهبانان باشد، و هم موضع استوار است. اما چو ویرانه باشد، آسان توان رفتن.
عجب! چگونه خزینه است بهشت و عالم غیب که همه پر از کیمیاست که یک ذره از آن کیمیا بر دُرُستِ آفتاب و ماه و ستارگان مالیدند، مس وجودشان چون دُرُست‌های مغربی بر نطع آبگون آسمان تابان شد. وقتی که اللّه آن کیمیا را از ایشان بازگیرد، همه چون تابه سیاه بیرون آیند.
من در شب چون از خواب بیدار شوم، در جمله اجزا و حالت خوش و ناخوش و فکر و ادراک و دل و غیر وی بیرون و اندرون خود و سَرمجموع این‌ها نظر می‌کنم، می‌بینم که این همه موجود به اللّه‌اند و از اللّه هست شده است. و در وقت خواب اللّه مرا استراحت می‌دهد و در وقت بیداری آگاهی می‌دهد و از بهر آن می‌دهد تا او را شناسم و دوست او را دارم و آرزو از او خواهم. اکنون هر جزوی از اجزای من می‌گوید که اعوذ باللّه، یعنی همه راحت از اللّه می‌خواهم و همه گشاد از روی دید اللّه می‌خواهم و همه امید من و خوشی‌های من به اللّه است.
چون مرا از اللّه یاد آید، می‌دانم که اللّه مرا به خود می‌کشد و به دوستی و اکرام مرا به خود می‌خواند. در آن دم روح خود را می‌بینم که سجده‌کنان و خاضع‌وار به حضرت اللّه می‌آید و همه کسوت های غفلت و صور را بر خود می‌دراند و ضرب می‌کند عاشق‌وار و همه کارها و جدّها و جهدها و تعظیم و طاعت و رحم و شفقت خلقان می‌ورزد.
باز نظر می‌کنم که این همه مشیّت‌ها و فعل‌های من همه به مشیّت و فعل اللّه است، نه چنانکه همچو جبری مرده و گستاخ باشم. باز با خود می‌اندیشیدم: بدان‌که روح من معظّم اللّه است و متفکر کار اللّه است، و می‌ورزد تا دوستیِ اللّه زیاده شود. به هیچ‌وجهی نمی‌نمود که این احوال مرضیّ اللّه باشد یا نی. اللّه الهام داد که هرگز دوستی از یک جانب نباشد. دوم تقدیر گیر که روح کسی دیگر دربند دوستی تو باشد و دربند آن باشد که تا دوستی تو او را حاصل شود؛ آنگاه دوستی قائم شود. پس دانستم این کوشش من در محبت اللّه همه مرضیّ اللّه باشد
و اللّه اعلم.
قرآن کریم : با ترجمه مهدی الهی قمشه‌ای
سورة المنافقون
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ﴿۱﴾
اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ ۚ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴿۲﴾
ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا فَطُبِعَ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَفْقَهُونَ﴿۳﴾
وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ ۖ وَإِن يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ ۖ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُّسَنَّدَةٌ ۖ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ ۚ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ ۚ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ ۖ أَنَّىٰ يُؤْفَكُونَ﴿۴﴾
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُءُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ﴿۵﴾
سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ﴿۶﴾
هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لَا تُنفِقُوا عَلَىٰ مَنْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّىٰ يَنفَضُّوا ۗ وَلِلَّهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَـٰكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَفْقَهُونَ﴿۷﴾
يَقُولُونَ لَئِن رَّجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ ۚ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَـٰكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ﴿۸﴾
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ ۚ وَمَن يَفْعَلْ ذَٰلِكَ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴿۹﴾
وَأَنفِقُوا مِن مَّا رَزَقْنَاكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِي إِلَىٰ أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَكُن مِّنَ الصَّالِحِينَ﴿۱۰﴾
وَلَن يُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَاءَ أَجَلُهَا ۚ وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ﴿۱۱﴾
قرآن کریم : با ترجمه مهدی الهی قمشه‌ای
سورة القيامة
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
لَا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَامَةِ﴿۱﴾
وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ﴿۲﴾
أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَّجْمَعَ عِظَامَهُ﴿۳﴾
بَلَىٰ قَادِرِينَ عَلَىٰ أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُ﴿۴﴾
بَلْ يُرِيدُ الْإِنسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ﴿۵﴾
يَسْأَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ﴿۶﴾
فَإِذَا بَرِقَ الْبَصَرُ﴿۷﴾
وَخَسَفَ الْقَمَرُ﴿۸﴾
وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ﴿۹﴾
يَقُولُ الْإِنسَانُ يَوْمَئِذٍ أَيْنَ الْمَفَرُّ﴿۱۰﴾
كَلَّا لَا وَزَرَ﴿۱۱﴾
إِلَىٰ رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ﴿۱۲﴾
يُنَبَّأُ الْإِنسَانُ يَوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ﴿۱۳﴾
بَلِ الْإِنسَانُ عَلَىٰ نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ﴿۱۴﴾
وَلَوْ أَلْقَىٰ مَعَاذِيرَهُ﴿۱۵﴾
لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ﴿۱۶﴾
إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ﴿۱۷﴾
فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ﴿۱۸﴾
ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ﴿۱۹﴾
كَلَّا بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ﴿۲۰﴾
وَتَذَرُونَ الْآخِرَةَ﴿۲۱﴾
وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ﴿۲۲﴾
إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٌ﴿۲۳﴾
وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ بَاسِرَةٌ﴿۲۴﴾
تَظُنُّ أَن يُفْعَلَ بِهَا فَاقِرَةٌ﴿۲۵﴾
كَلَّا إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِيَ﴿۲۶﴾
وَقِيلَ مَنْ ۜ رَاقٍ﴿۲۷﴾
وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ﴿۲۸﴾
وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ﴿۲۹﴾
إِلَىٰ رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ﴿۳۰﴾
فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّىٰ﴿۳۱﴾
وَلَـٰكِن كَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ﴿۳۲﴾
ثُمَّ ذَهَبَ إِلَىٰ أَهْلِهِ يَتَمَطَّىٰ﴿۳۳﴾
أَوْلَىٰ لَكَ فَأَوْلَىٰ﴿۳۴﴾
ثُمَّ أَوْلَىٰ لَكَ فَأَوْلَىٰ﴿۳۵﴾
أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن يُتْرَكَ سُدًى﴿۳۶﴾
أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِّن مَّنِيٍّ يُمْنَىٰ﴿۳۷﴾
ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّىٰ﴿۳۸﴾
فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنثَىٰ﴿۳۹﴾
أَلَيْسَ ذَٰلِكَ بِقَادِرٍ عَلَىٰ أَن يُحْيِيَ الْمَوْتَىٰ﴿۴۰﴾
قرآن کریم : با ترجمه مهدی الهی قمشه‌ای
سورة الإنفطار
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
إِذَا السَّمَاءُ انفَطَرَتْ﴿۱﴾
وَإِذَا الْكَوَاكِبُ انتَثَرَتْ﴿۲﴾
وَإِذَا الْبِحَارُ فُجِّرَتْ﴿۳﴾
وَإِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ﴿۴﴾
عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ وَأَخَّرَتْ﴿۵﴾
يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ﴿۶﴾
الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ﴿۷﴾
فِي أَيِّ صُورَةٍ مَّا شَاءَ رَكَّبَكَ﴿۸﴾
كَلَّا بَلْ تُكَذِّبُونَ بِالدِّينِ﴿۹﴾
وَإِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ﴿۱۰﴾
كِرَامًا كَاتِبِينَ﴿۱۱﴾
يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ﴿۱۲﴾
إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ﴿۱۳﴾
وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ﴿۱۴﴾
يَصْلَوْنَهَا يَوْمَ الدِّينِ﴿۱۵﴾
وَمَا هُمْ عَنْهَا بِغَائِبِينَ﴿۱۶﴾
وَمَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الدِّينِ﴿۱۷﴾
ثُمَّ مَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الدِّينِ﴿۱۸﴾
يَوْمَ لَا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِّنَفْسٍ شَيْئًا ۖ وَالْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِّلَّهِ﴿۱۹﴾
قرآن کریم : با ترجمه مهدی الهی قمشه‌ای
سورة العلق
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ﴿۱﴾
خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ﴿۲﴾
اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ﴿۳﴾
الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ﴿۴﴾
عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ﴿۵﴾
كَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَىٰ﴿۶﴾
أَن رَّآهُ اسْتَغْنَىٰ﴿۷﴾
إِنَّ إِلَىٰ رَبِّكَ الرُّجْعَىٰ﴿۸﴾
أَرَأَيْتَ الَّذِي يَنْهَىٰ﴿۹﴾
عَبْدًا إِذَا صَلَّىٰ﴿۱۰﴾
أَرَأَيْتَ إِن كَانَ عَلَى الْهُدَىٰ﴿۱۱﴾
أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوَىٰ﴿۱۲﴾
أَرَأَيْتَ إِن كَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ﴿۱۳﴾
أَلَمْ يَعْلَم بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ﴿۱۴﴾
كَلَّا لَئِن لَّمْ يَنتَهِ لَنَسْفَعًا بِالنَّاصِيَةِ﴿۱۵﴾
نَاصِيَةٍ كَاذِبَةٍ خَاطِئَةٍ﴿۱۶﴾
فَلْيَدْعُ نَادِيَهُ﴿۱۷﴾
سَنَدْعُ الزَّبَانِيَةَ﴿۱۸﴾
كَلَّا لَا تُطِعْهُ وَاسْجُدْ وَاقْتَرِب ۩﴿۱۹﴾
قرآن کریم : با ترجمه مهدی الهی قمشه‌ای
سورة العاديات
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
وَالْعَادِيَاتِ ضَبْحًا﴿۱﴾
فَالْمُورِيَاتِ قَدْحًا﴿۲﴾
فَالْمُغِيرَاتِ صُبْحًا﴿۳﴾
فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعًا﴿۴﴾
فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعًا﴿۵﴾
إِنَّ الْإِنسَانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ﴿۶﴾
وَإِنَّهُ عَلَىٰ ذَٰلِكَ لَشَهِيدٌ﴿۷﴾
وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ﴿۸﴾
أَفَلَا يَعْلَمُ إِذَا بُعْثِرَ مَا فِي الْقُبُورِ﴿۹﴾
وَحُصِّلَ مَا فِي الصُّدُورِ﴿۱۰﴾
إِنَّ رَبَّهُم بِهِمْ يَوْمَئِذٍ لَّخَبِيرٌ﴿۱۱﴾
قرآن کریم : با ترجمه مهدی الهی قمشه‌ای
سورة التكاثر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ﴿۱﴾
حَتَّىٰ زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ﴿۲﴾
كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ﴿۳﴾
ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ﴿۴﴾
كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ﴿۵﴾
لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ﴿۶﴾
ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ﴿۷﴾
ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ﴿۸﴾
نهج البلاغه : خطبه ها
خطبه غرا
و من خطبة له عليه‌السلام و هي الخطبة العجيبة و تسمى الغراء
و فيها نعوت اللّه جل شأنه
ثم الوصية بتقواه
ثم التنفير من الدنيا
ثم ما يلحق من دخول القيامة
ثم تنبيه الخلق إلى ما هم فيه من الأعراض
ثم فضله عليه‌السلام في التذكير
صفته جل شأنه اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي عَلاَ بِحَوْلِهِ
وَ دَنَا بِطَوْلِهِ
مَانِحِ كُلِّ غَنِيمَةٍ وَ فَضْلٍ
وَ كَاشِفِ كُلِّ عَظِيمَةٍ وَ أَزْلٍ
أَحْمَدُهُ عَلَى عَوَاطِفِ كَرَمِهِ
وَ سَوَابِغِ نِعَمِهِ
وَ أُومِنُ بِهِ أَوَّلاً بَادِياً
وَ أَسْتَهْدِيهِ قَرِيباً هَادِياً
وَ أَسْتَعِينُهُ قَاهِراً قَادِراً
وَ أَتَوَكَّلُ عَلَيْهِ كَافِياً نَاصِراً
وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً صلى‌الله‌عليه‌وآله عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ
أَرْسَلَهُ لِإِنْفَاذِ أَمْرِهِ
وَ إِنْهَاءِ عُذْرِهِ
وَ تَقْدِيمِ نُذُرِهِ
الوصية بالتقوى أُوصِيكُمْ عِبَادَ اَللَّهِ بِتَقْوَى اَللَّهِ اَلَّذِي ضَرَبَ اَلْأَمْثَالَ
وَ وَقَّتَ لَكُمُ اَلْآجَالَ
وَ أَلْبَسَكُمُ اَلرِّيَاشَ
وَ أَرْفَغَ لَكُمُ اَلْمَعَاشَ
وَ أَحَاطَ بِكُمُ اَلْإِحْصَاءَ
وَ أَرْصَدَ لَكُمُ اَلْجَزَاءَ
وَ آثَرَكُمْ بِالنِّعَمِ اَلسَّوَابِغِ
وَ اَلرِّفَدِ اَلرَّوَافِغِ
وَ أَنْذَرَكُمْ بِالْحُجَجِ اَلْبَوَالِغِ
فَأَحْصَاكُمْ عَدَداً
وَ وَظَّفَ لَكُمْ مُدَداً
فِي قَرَارِ خِبْرَةٍ
وَ دَارِ عِبْرَةٍ
أَنْتُمْ مُخْتَبَرُونَ فِيهَا
وَ مُحَاسَبُونَ عَلَيْهَا
التنفير من الدنيا فَإِنَّ اَلدُّنْيَا رَنِقٌ مَشْرَبُهَا
رَدِغٌ مَشْرَعُهَا
يُونِقُ مَنْظَرُهَا
وَ يُوبِقُ مَخْبَرُهَا
غُرُورٌ حَائِلٌ
وَ ضَوْءٌ آفِلٌ
وَ ظِلٌّ زَائِلٌ
وَ سِنَادٌ مَائِلٌ
حَتَّى إِذَا أَنِسَ نَافِرُهَا
وَ اِطْمَأَنَّ نَاكِرُهَا
قَمَصَتْ بِأَرْجُلِهَا
وَ قَنَصَتْ بِأَحْبُلِهَا
وَ أَقْصَدَتْ بِأَسْهُمِهَا
وَ أَعْلَقَتِ اَلْمَرْءَ أَوْهَاقَ اَلْمَنِيَّةِ
قَائِدَةً لَهُ إِلَى ضَنْكِ اَلْمَضْجَعِ
وَ وَحْشَةِ اَلْمَرْجِعِ
وَ مُعَايَنَةِ اَلْمَحَلِّ
وَ ثَوَابِ اَلْعَمَلِ
وَ كَذَلِكَ اَلْخَلَفُ بِعَقْبِ اَلسَّلَفِ
لاَ تُقْلِعُ اَلْمَنِيَّةُ اِخْتِرَاماً
وَ لاَ يَرْعَوِي اَلْبَاقُونَ اِجْتِرَاماً
يَحْتَذُونَ مِثَالاً
وَ يَمْضُونَ أَرْسَالاً
إِلَى غَايَةِ اَلاِنْتِهَاءِ وَ صَيُّورِ اَلْفَنَاءِ
بعد الموت البعث حَتَّى إِذَا تَصَرَّمَتِ اَلْأُمُورُ
وَ تَقَضَّتِ اَلدُّهُورُ
وَ أَزِفَ اَلنُّشُورُ
أَخْرَجَهُمْ مِنْ ضَرَائِحِ اَلْقُبُورِ
وَ أَوْكَارِ اَلطُّيُورِ
وَ أَوْجِرَةِ اَلسِّبَاعِ
وَ مَطَارِحِ اَلْمَهَالِكِ
سِرَاعاً إِلَى أَمْرِهِ
مُهْطِعِينَ إِلَى مَعَادِهِ
رَعِيلاً صُمُوتاً
قِيَاماً صُفُوفاً
يَنْفُذُهُمُ اَلْبَصَرُ
وَ يُسْمِعُهُمُ اَلدَّاعِي
عَلَيْهِمْ لَبُوسُ اَلاِسْتِكَانَةِ وَ ضَرَعُ اَلاِسْتِسْلاَمِ وَ اَلذِّلَّةِ
قَدْ ضَلَّتِ اَلْحِيَلُ وَ اِنْقَطَعَ اَلْأَمَلُ وَ هَوَتِ اَلْأَفْئِدَةُ كَاظِمَةً
وَ خَشَعَتِ اَلْأَصْوَاتُ مُهَيْنِمَةً
وَ أَلْجَمَ اَلْعَرَقُ
وَ عَظُمَ اَلشَّفَقُ
وَ أُرْعِدَتِ اَلْأَسْمَاعُ لِزَبْرَةِ اَلدَّاعِي
إِلَى فَصْلِ اَلْخِطَابِ
وَ مُقَايَضَةِ اَلْجَزَاءِ
وَ نَكَالِ اَلْعِقَابِ
وَ نَوَالِ اَلثَّوَابِ
تنبيه الخلق عِبَادٌ مَخْلُوقُونَ اِقْتِدَاراً
وَ مَرْبُوبُونَ اِقْتِسَاراً
وَ مَقْبُوضُونَ اِحْتِضَاراً
وَ مُضَمَّنُونَ أَجْدَاثاً
وَ كَائِنُونَ رُفَاتاً
وَ مَبْعُوثُونَ أَفْرَاداً
وَ مَدِينُونَ جَزَاءً
وَ مُمَيَّزُونَ حِسَاباً
قَدْ أُمْهِلُوا فِي طَلَبِ اَلْمَخْرَجِ وَ هُدُوا سَبِيلَ اَلْمَنْهَجِ
وَ عُمِّرُوا مَهَلَ اَلْمُسْتَعْتِبِ
وَ كُشِفَتْ عَنْهُمْ سُدَفُ اَلرِّيَبِ
وَ خُلُّوا لِمِضْمَارِ اَلْجِيَادِ
وَ رَوِيَّةِ اَلاِرْتِيَادِ
وَ أَنَاةِ اَلْمُقْتَبِسِ اَلْمُرْتَادِ فِي مُدَّةِ اَلْأَجَلِ وَ مُضْطَرَبِ اَلْمَهَلِ
فضل التذكير فَيَا لَهَا أَمْثَالاً صَائِبَةً
وَ مَوَاعِظَ شَافِيَةً
لَوْ صَادَفَتْ قُلُوباً زَاكِيَةً
وَ أَسْمَاعاً وَاعِيَةً
وَ آرَاءً عَازِمَةً
وَ أَلْبَاباً حَازِمَةً
فَاتَّقُوا اَللَّهَ تَقِيَّةَ مَنْ سَمِعَ فَخَشَعَ
وَ اِقْتَرَفَ فَاعْتَرَفَ
وَ وَجِلَ فَعَمِلَ
وَ حَاذَرَ فَبَادَرَ
وَ أَيْقَنَ فَأَحْسَنَ
وَ عُبِّرَ فَاعْتَبَرَ
وَ حُذِّرَ فَحَذِرَ
وَ زُجِرَ فَازْدَجَرَ
وَ أَجَابَ فَأَنَابَ
وَ رَاجَعَ فَتَابَ
وَ اِقْتَدَى فَاحْتَذَى
وَ أُرِيَ فَرَأَى
فَأَسْرَعَ طَالِباً
وَ نَجَا هَارِباً فَأَفَادَ ذَخِيرَةً
وَ أَطَابَ سَرِيرَةً
وَ عَمَّرَ مَعَاداً
وَ اِسْتَظْهَرَ زَاداً لِيَوْمِ رَحِيلِهِ وَ وَجْهِ سَبِيلِهِ
وَ حَالِ حَاجَتِهِ وَ مَوْطِنِ فَاقَتِهِ
وَ قَدَّمَ أَمَامَهُ لِدَارِ مُقَامِهِ
فَاتَّقُوا اَللَّهَ عِبَادَ اَللَّهِ جِهَةَ مَا خَلَقَكُمْ لَهُ
وَ اِحْذَرُوا مِنْهُ كُنْهَ مَا حَذَّرَكُمْ مِنْ نَفْسِهِ
وَ اِسْتَحِقُّوا مِنْهُ مَا أَعَدَّ لَكُمْ بِالتَّنَجُّزِ لِصِدْقِ مِيعَادِهِ
وَ اَلْحَذَرِ مِنْ هَوْلِ مَعَادِهِ
التذكير بضروب النعم و منها جَعَلَ لَكُمْ أَسْمَاعاً لِتَعِيَ مَا عَنَاهَا
وَ أَبْصَاراً لِتَجْلُوَ عَنْ عَشَاهَا
وَ أَشْلاَءً جَامِعَةً لِأَعْضَائِهَا
مُلاَئِمَةً لِأَحْنَائِهَا فِي تَرْكِيبِ صُوَرِهَا وَ مُدَدِ عُمُرِهَا
بِأَبْدَانٍ قَائِمَةٍ بِأَرْفَاقِهَا
وَ قُلُوبٍ رَائِدَةٍ لِأَرْزَاقِهَا
فِي مُجَلِّلاَتِ نِعَمِهِ
وَ مُوجِبَاتِ مِنَنِهِ
وَ حَوَاجِزِ عَافِيَتِهِ
وَ قَدَّرَ لَكُمْ أَعْمَاراً سَتَرَهَا عَنْكُمْ
وَ خَلَّفَ لَكُمْ عِبَراً مِنْ آثَارِ اَلْمَاضِينَ قَبْلَكُمْ
مِنْ مُسْتَمْتَعِ خَلاَقِهِمْ
وَ مُسْتَفْسَحِ خَنَاقِهِمْ
أَرْهَقَتْهُمُ اَلْمَنَايَا دُونَ اَلْآمَالِ
وَ شَذَّ بِهِمْ عَنْهَا تَخَرُّمُ اَلْآجَالِ
لَمْ يَمْهَدُوا فِي سَلاَمَةِ اَلْأَبْدَانِ
وَ لَمْ يَعْتَبِرُوا فِي أُنُفِ اَلْأَوَانِ
فَهَلْ يَنْتَظِرُ أَهْلُ بَضَاضَةِ اَلشَّبَابِ إِلاَّ حَوَانِيَ اَلْهَرَمِ
وَ أَهْلُ غَضَارَةِ اَلصِّحَّةِ إِلاَّ نَوَازِلَ اَلسَّقَمِ
وَ أَهْلُ مُدَّةِ اَلْبَقَاءِ إِلاَّ آوِنَةَ اَلْفَنَاءِ
مَعَ قُرْبِ اَلزِّيَالِ
وَ أُزُوفِ اَلاِنْتِقَالِ
وَ عَلَزِ اَلْقَلَقِ
وَ أَلَمِ اَلْمَضَضِ
وَ غُصَصِ اَلْجَرَضِ
وَ تَلَفُّتِ اَلاِسْتِغَاثَةِ بِنُصْرَةِ اَلْحَفَدَةِ وَ اَلْأَقْرِبَاءِ وَ اَلْأَعِزَّةِ وَ اَلْقُرَنَاءِ
فَهَلْ دَفَعَتِ اَلْأَقَارِبُ
أَوْ نَفَعَتِ اَلنَّوَاحِبُ
وَ قَدْ غُودِرَ فِي مَحَلَّةِ اَلْأَمْوَاتِ رَهِيناً
وَ فِي ضِيقِ اَلْمَضْجَعِ وَحِيداً
قَدْ هَتَكَتِ اَلْهَوَامُّ جِلْدَتَهُ
وَ أَبْلَتِ اَلنَّوَاهِكُ جِدَّتَهُ
وَ عَفَتِ اَلْعَوَاصِفُ آثَارَهُ
وَ مَحَا اَلْحَدَثَانُ مَعَالِمَهُ
وَ صَارَتِ اَلْأَجْسَادُ شَحِبَةً بَعْدَ بَضَّتِهَا
وَ اَلْعِظَامُ نَخِرَةً بَعْدَ قُوَّتِهَا
وَ اَلْأَرْوَاحُ مُرْتَهَنَةً بِثِقَلِ أَعْبَائِهَا
مُوقِنَةً بِغَيْبِ أَنْبَائِهَا
لاَ تُسْتَزَادُ مِنْ صَالِحِ عَمَلِهَا
وَ لاَ تُسْتَعْتَبُ مِنْ سَيِّئِ زَلَلِهَا
أَ وَ لَسْتُمْ أَبْنَاءَ اَلْقَوْمِ وَ اَلْآبَاءَ وَ إِخْوَانَهُمْ وَ اَلْأَقْرِبَاءَ
تَحْتَذُونَ أَمْثِلَتَهُمْ
وَ تَرْكَبُونَ قِدَّتَهُمْ
وَ تَطَئُونَ جَادَّتَهُمْ
فَالْقُلُوبُ قَاسِيَةٌ عَنْ حَظِّهَا
لاَهِيَةٌ عَنْ رُشْدِهَا
سَالِكَةٌ فِي غَيْرِ مِضْمَارِهَا
كَأَنَّ اَلْمَعْنِيَّ سِوَاهَا
وَ كَأَنَّ اَلرُّشْدَ فِي إِحْرَازِ دُنْيَاهَا
التحذير من هول الصراط وَ اِعْلَمُوا أَنَّ مَجَازَكُمْ عَلَى اَلصِّرَاطِ وَ مَزَالِقِ دَحْضِهِ
وَ أَهَاوِيلِ زَلَلِهِ
وَ تَارَاتِ أَهْوَالِهِ
فَاتَّقُوا اَللَّهَ عِبَادَ اَللَّهِ تَقِيَّةَ ذِي لُبٍّ شَغَلَ اَلتَّفَكُّرُ قَلْبَهُ
وَ أَنْصَبَ اَلْخَوْفُ بَدَنَهُ
وَ أَسْهَرَ اَلتَّهَجُّدُ غِرَارَ نَوْمِهِ
وَ أَظْمَأَ اَلرَّجَاءُ هَوَاجِرَ يَوْمِهِ
وَ ظَلَفَ اَلزُّهْدُ شَهَوَاتِهِ
وَ أَوْجَفَ اَلذِّكْرُ بِلِسَانِهِ
وَ قَدَّمَ اَلْخَوْفَ لِأَمَانِهِ
وَ تَنَكَّبَ اَلْمَخَالِجَ عَنْ وَضَحِ اَلسَّبِيلِ
وَ سَلَكَ أَقْصَدَ اَلْمَسَالِكِ إِلَى اَلنَّهْجِ اَلْمَطْلُوبِ
وَ لَمْ تَفْتِلْهُ فَاتِلاَتُ اَلْغُرُورِ
وَ لَمْ تَعْمَ عَلَيْهِ مُشْتَبِهَاتُ اَلْأُمُورِ
ظَافِراً بِفَرْحَةِ اَلْبُشْرَى
وَ رَاحَةِ اَلنُّعْمَى
فِي أَنْعَمِ نَوْمِهِ
وَ آمَنِ يَوْمِهِ
وَ قَدْ عَبَرَ مَعْبَرَ اَلْعَاجِلَةِ حَمِيداً
وَ قَدَّمَ زَادَ اَلْآجِلَةِ سَعِيداً
وَ بَادَرَ مِنْ وَجَلٍ
وَ أَكْمَشَ فِي مَهَلٍ
وَ رَغِبَ فِي طَلَبٍ
وَ ذَهَبَ عَنْ هَرَبٍ
وَ رَاقَبَ فِي يَوْمِهِ غَدَهُ
وَ نَظَرَ قُدُماً أَمَامَهُ
فَكَفَى بِالْجَنَّةِ ثَوَاباً وَ نَوَالاً
وَ كَفَى بِالنَّارِ عِقَاباً وَ وَبَالاً
وَ كَفَى بِاللَّهِ مُنْتَقِماً وَ نَصِيراً
وَ كَفَى بِالْكِتَابِ حَجِيجاً وَ خَصِيماً
الوصية بالتقوى أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اَللَّهِ اَلَّذِي أَعْذَرَ بِمَا أَنْذَرَ
وَ اِحْتَجَّ بِمَا نَهَجَ
وَ حَذَّرَكُمْ عَدُوّاً نَفَذَ فِي اَلصُّدُورِ خَفِيّاً
وَ نَفَثَ فِي اَلْآذَانِ نَجِيّاً فَأَضَلَّ وَ أَرْدَى
وَ وَعَدَ فَمَنَّى
وَ زَيَّنَ سَيِّئَاتِ اَلْجَرَائِمِ
وَ هَوَّنَ مُوبِقَاتِ اَلْعَظَائِمِ
حَتَّى إِذَا اِسْتَدْرَجَ قَرِينَتَهُ
وَ اِسْتَغْلَقَ رَهِينَتَهُ
أَنْكَرَ مَا زَيَّنَ
وَ اِسْتَعْظَمَ مَا هَوَّنَ
وَ حَذَّرَ مَا أَمَّنَ
و منها في صفة خلق الإنسان أَمْ هَذَا اَلَّذِي أَنْشَأَهُ فِي ظُلُمَاتِ اَلْأَرْحَامِ
وَ شُغُفِ اَلْأَسْتَارِ
نُطْفَةً دِهَاقاً
وَ عَلَقَةً مِحَاقاً
وَ جَنِيناً وَ رَاضِعاً وَ وَلِيداً وَ يَافِعاً
ثُمَّ مَنَحَهُ قَلْباً حَافِظاً
وَ لِسَاناً لاَفِظاً
وَ بَصَراً لاَحِظاً
لِيَفْهَمَ مُعْتَبِراً
وَ يُقَصِّرَ مُزْدَجِراً
حَتَّى إِذَا قَامَ اِعْتِدَالُهُ
وَ اِسْتَوَى مِثَالُهُ
نَفَرَ مُسْتَكْبِراً
وَ خَبَطَ سَادِراً
مَاتِحاً فِي غَرْبِ هَوَاهُ
كَادِحاً سَعْياً لِدُنْيَاهُ فِي لَذَّاتِ طَرَبِهِ وَ بَدَوَاتِ أَرَبِهِ
ثُمَّ لاَ يَحْتَسِبُ رَزِيَّةً
وَ لاَ يَخْشَعُ تَقِيَّةً
فَمَاتَ فِي فِتْنَتِهِ غَرِيراً
وَ عَاشَ فِي هَفْوَتِهِ يَسِيراً
لَمْ يُفِدْ عِوَضاً
وَ لَمْ يَقْضِ مُفْتَرَضاً
دَهِمَتْهُ فَجَعَاتُ اَلْمَنِيَّةِ فِي غُبَّرِ جِمَاحِهِ
وَ سَنَنِ مِرَاحِهِ
فَظَلَّ سَادِراً
وَ بَاتَ سَاهِراً فِي غَمَرَاتِ اَلْآلاَمِ
وَ طَوَارِقِ اَلْأَوْجَاعِ وَ اَلْأَسْقَامِ
بَيْنَ أَخٍ شَقِيقٍ
وَ وَالِدٍ شَفِيقٍ
وَ دَاعِيَةٍ بِالْوَيْلِ جَزَعاً
وَ لاَدِمَةٍ لِلصَّدْرِ قَلَقاً
وَ اَلْمَرْءُ فِي سَكْرَةٍ مُلْهِثَةٍ وَ غَمْرَةٍ كَارِثَةٍ
وَ أَنَّةٍ مُوجِعَةٍ
وَ جَذْبَةٍ مُكْرِبَةٍ
وَ سَوْقَةٍ مُتْعِبَةٍ
ثُمَّ أُدْرِجَ فِي أَكْفَانِهِ مُبْلِساً
وَ جُذِبَ مُنْقَاداً سَلِساً
ثُمَّ أُلْقِيَ عَلَى اَلْأَعْوَادِ رَجِيعَ وَصَبٍ
وَ نِضْوَ سَقَمٍ
تَحْمِلُهُ حَفَدَةُ اَلْوِلْدَانِ
وَ حَشَدَةُ اَلْإِخْوَانِ إِلَى دَارِ غُرْبَتِهِ وَ مُنْقَطَعِ زَوْرَتِهِ وَ مُفْرَدِ وَحْشَتِهِ
حَتَّى إِذَا اِنْصَرَفَ اَلْمُشَيِّعُ
وَ رَجَعَ اَلْمُتَفَجِّعُ
أُقْعِدَ فِي حُفْرَتِهِ نَجِيّاً لِبَهْتَةِ اَلسُّؤَالِ
وَ عَثْرَةِ اَلاِمْتِحَانِ
وَ أَعْظَمُ مَا هُنَالِكَ بَلِيَّةً نُزُولُ اَلْحَمِيمِ
وَ تَصْلِيَةُ اَلْجَحِيمِ
وَ فَوْرَاتُ اَلسَّعِيرِ
وَ سَوْرَاتُ اَلزَّفِيرِ
لاَ فَتْرَةٌ مُرِيحَةٌ
وَ لاَ دَعَةٌ مُزِيحَةٌ
وَ لاَ قُوَّةٌ حَاجِزَةٌ
وَ لاَ مَوْتَةٌ نَاجِزَةٌ
وَ لاَ سِنَةٌ مُسَلِّيَةٌ
بَيْنَ أَطْوَارِ اَلْمَوْتَاتِ
وَ عَذَابِ اَلسَّاعَاتِ
إِنَّا بِاللَّهِ عَائِذُونَ
عِبَادَ اَللَّهِ أَيْنَ اَلَّذِينَ عُمِّرُوا فَنَعِمُوا
وَ عُلِّمُوا فَفَهِمُوا
وَ أُنْظِرُوا فَلَهَوْا
وَ سُلِّمُوا فَنَسُوا
أُمْهِلُوا طَوِيلاً
وَ مُنِحُوا جَمِيلاً
وَ حُذِّرُوا أَلِيماً
وَ وُعِدُوا جَسِيماً
اِحْذَرُوا اَلذُّنُوبَ اَلْمُوَرِّطَةَ
وَ اَلْعُيُوبَ اَلْمُسْخِطَةَ
أُولِي اَلْأَبْصَارِ وَ اَلْأَسْمَاعِ
وَ اَلْعَافِيَةِ وَ اَلْمَتَاعِ
هَلْ مِنْ مَنَاصٍ أَوْ خَلاَصٍ
أَوْ مَعَاذٍ أَوْ مَلاَذٍ
أَوْ فِرَارٍ أَوْ مَحَارٍ أَمْ لاَ
فَأَنّٰى تُؤْفَكُونَ
أَمْ أَيْنَ تُصْرَفُونَ
أَمْ بِمَا ذَا تَغْتَرُّونَ
وَ إِنَّمَا حَظُّ أَحَدِكُمْ مِنَ اَلْأَرْضِ ذَاتِ اَلطُّوْلِ وَ اَلْعَرْضِ قِيدُ قَدِّهِ
مُتَعَفِّراً عَلَى خَدِّهِ
اَلْآنَ عِبَادَ اَللَّهِ وَ اَلْخِنَاقُ مُهْمَلٌ
وَ اَلرُّوحُ مُرْسَلٌ فِي فَيْنَةِ اَلْإِرْشَادِ
وَ رَاحَةِ اَلْأَجْسَادِ
وَ بَاحَةِ اَلاِحْتِشَادِ
وَ مَهَلِ اَلْبَقِيَّةِ
وَ أُنُفِ اَلْمَشِيَّةِ
وَ إِنْظَارِ اَلتَّوْبَةِ
وَ اِنْفِسَاحِ اَلْحَوْبَةِ
قَبْلَ اَلضَّنْكِ وَ اَلْمَضِيقِ وَ اَلرَّوْعِ وَ اَلزُّهُوقِ
وَ قَبْلَ قُدُومِ اَلْغَائِبِ اَلْمُنْتَظَرِ
وَ إِخْذَةِ اَلْعَزِيزِ اَلْمُقْتَدِرِ
قال الشريف و في الخبر أنه عليه‌السلام لما خطب بهذه الخطبة اقشعرت لها الجلود
و بكت العيون و رجفت القلوب
و من الناس من يسمي هذه الخطبة الغراء
نهج البلاغه : نامه ها
نامه به مصقلة بن هبيره شيبانى در مورد تقسیم عادلانه بیت المال
و من كتاب له عليه‌السلام إلى مصقلة بن هبيرة الشيباني و هو عامله على أردشيرخرة
بَلَغَنِي عَنْكَ أَمْرٌ إِنْ كُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ إِلَهَكَ وَ عَصَيْتَ إِمَامَكَ أَنَّكَ تَقْسِمُ فَيْءَ اَلْمُسْلِمِينَ اَلَّذِي حَازَتْهُ رِمَاحُهُمْ وَ خُيُولُهُمْ وَ أُرِيقَتْ عَلَيْهِ دِمَاؤُهُمْ فِيمَنِ اِعْتَامَكَ مِنْ أَعْرَابِ قَوْمِكَ
فَوَالَّذِي فَلَقَ اَلْحَبَّةَ وَ بَرَأَ اَلنَّسَمَةَ لَئِنْ كَانَ ذَلِكَ حَقّاً لَتَجِدَنَّ لَكَ عَلَيَّ هَوَاناً وَ لَتَخِفَّنَّ عِنْدِي مِيزَاناً فَلاَ تَسْتَهِنْ بِحَقِّ رَبِّكَ وَ لاَ تُصْلِحْ دُنْيَاكَ بِمَحْقِ دِينِكَ فَتَكُونَ مِنَ اَلْأَخْسَرِينَ أَعْمَالاً
أَلاَ وَ إِنَّ حَقَّ مَنْ قِبَلَكَ وَ قِبَلَنَا مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ فِي قِسْمَةِ هَذَا اَلْفَيْءِ سَوَاءٌ يَرِدُونَ عِنْدِي عَلَيْهِ وَ يَصْدُرُونَ عَنْهُ
نهج البلاغه : حکمت ها
هشدار از دست ندادن نعمت ها
وَ قَالَ عليه‌السلام اِحْذَرُوا نِفَارَ اَلنِّعَمِ فَمَا كُلُّ شَارِدٍ بِمَرْدُودٍ
نهج البلاغه : حکمت ها
نهی از تکبر و فخرفروشی
وَ قَالَ عليه‌السلام ضَعْ فَخْرَكَ وَ اُحْطُطْ كِبْرَكَ وَ اُذْكُرْ قَبْرَكَ
نهج البلاغه : حکمت ها
زود گذر بودن لذت ها
وَ قَالَ عليه‌السلام اُذْكُرُوا اِنْقِطَاعَ اَللَّذَّاتِ وَ بَقَاءَ اَلتَّبِعَاتِ