عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
سلمان ساوجی : قطعات
قطعه شمارهٔ ۱۰۹
سلمان ساوجی : قطعات
قطعه شمارهٔ ۱۱۲
سلمان ساوجی : قطعات
قطعه شمارهٔ ۱۲۴
شاها از میان جان و دل بیگاه و گاه
من دعایت با دعای قدسیان پیوستهام
با وجود ابر احسانت که بر من فایض است
راستی از منت دور فلک وارستهام
ای خداوندی که رنگ و بوی بزمت چون بدید
گفت گل بر خود چه میخندی که اینجا دستهام
درد چشمی ناگهانم خاست و اندر خانهای
تنگ و تاری همچو چشم خویشتن بنشستهام
کردهام عادت به چشم و سر به درگاه آمدن
زان نمیآیم که چشمم بسته و من خستهام
چشمهای بنده از نادیدنت دیوانهام
هر دو را زان روی چون دیوانگان بر بستهام
دولتت بادا ابد پیوند و خود باشد چنین
بارها عقل این سخن در گوش گفت آهستهام
من دعایت با دعای قدسیان پیوستهام
با وجود ابر احسانت که بر من فایض است
راستی از منت دور فلک وارستهام
ای خداوندی که رنگ و بوی بزمت چون بدید
گفت گل بر خود چه میخندی که اینجا دستهام
درد چشمی ناگهانم خاست و اندر خانهای
تنگ و تاری همچو چشم خویشتن بنشستهام
کردهام عادت به چشم و سر به درگاه آمدن
زان نمیآیم که چشمم بسته و من خستهام
چشمهای بنده از نادیدنت دیوانهام
هر دو را زان روی چون دیوانگان بر بستهام
دولتت بادا ابد پیوند و خود باشد چنین
بارها عقل این سخن در گوش گفت آهستهام
سلمان ساوجی : قطعات
قطعه شمارهٔ ۱۲۷
ای کریمی که چون نسیم سحر
باغ خلق تو را هوا دارم
چون گل و بلبل از عنایت تو
کار با برگ و با نوا دارم
گر به درگه نیامدم دو سه روز
من درین باب عذرها دارم
درد پایی فتاد بر سر من
من سر درد پا کجا دارم
بود در خاطرم که گر روزی
نبود چارپا دو پا دارم
پای نیزم ز دست رفت و کنون
نه دو پای و نه چارپا دارم
اگرم پا نمیدهد یاری
که حق نعمتت ادا دارم
بر دعا دارم از برای تو دست
چه کنم دست بر دعا دارم
تو بمان از برای من به جهان
که من اندر جهان تو را دارم
باغ خلق تو را هوا دارم
چون گل و بلبل از عنایت تو
کار با برگ و با نوا دارم
گر به درگه نیامدم دو سه روز
من درین باب عذرها دارم
درد پایی فتاد بر سر من
من سر درد پا کجا دارم
بود در خاطرم که گر روزی
نبود چارپا دو پا دارم
پای نیزم ز دست رفت و کنون
نه دو پای و نه چارپا دارم
اگرم پا نمیدهد یاری
که حق نعمتت ادا دارم
بر دعا دارم از برای تو دست
چه کنم دست بر دعا دارم
تو بمان از برای من به جهان
که من اندر جهان تو را دارم
سلمان ساوجی : قطعات
قطعه شمارهٔ ۱۴۶
سلمان ساوجی : قطعات
قطعه شمارهٔ ۱۶۱
مرحبا ای آصف جم قدر کیوان رفعتم
کز سم اسب به مژگان گرد ره بزدودمی
بر جگر نگذاشت چرخم آب گونه دیده را
تا زدی آب رهت سقاییش فرمودمی
آفتابی سوی مغرب رفته و باز آمده
کاشکی من سایه وار اندر رکابت بودمی
من سر و پایی ندارم گر سرم بودی و پا
زین بشارت پای کوبان بر فلک سر سودمی
عزم استقبال کردم گشت مانع درد پا
گر سرم کردی مدد کی درد پا بستودمی
هست درد پا و در سر نیست سامانی مرا
گر سرم بودی به ره این ره به سر پیمودمی
ملک میگوید که ظلت کاش بودی جاودان
بر سر من تا منت در سایه میآسود می
کز سم اسب به مژگان گرد ره بزدودمی
بر جگر نگذاشت چرخم آب گونه دیده را
تا زدی آب رهت سقاییش فرمودمی
آفتابی سوی مغرب رفته و باز آمده
کاشکی من سایه وار اندر رکابت بودمی
من سر و پایی ندارم گر سرم بودی و پا
زین بشارت پای کوبان بر فلک سر سودمی
عزم استقبال کردم گشت مانع درد پا
گر سرم کردی مدد کی درد پا بستودمی
هست درد پا و در سر نیست سامانی مرا
گر سرم بودی به ره این ره به سر پیمودمی
ملک میگوید که ظلت کاش بودی جاودان
بر سر من تا منت در سایه میآسود می
سلمان ساوجی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳
سلمان ساوجی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵
سلمان ساوجی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹
سلمان ساوجی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷
سلمان ساوجی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰
سلمان ساوجی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳
سلمان ساوجی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴
سلمان ساوجی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸
سلمان ساوجی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۱
سلمان ساوجی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۶
سلمان ساوجی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۷
سلمان ساوجی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۹
سلمان ساوجی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۱
سلمان ساوجی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۲