عبارات مورد جستجو در ۱۵۷۴ گوهر پیدا شد:
حزین لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۹۰۵
خاصان تمام مستند، ساقی صلای عامی
ته جرعه ای کرم کن، مِن راوقِ الکرامی
خامیم و اوفتاده، می ده که باده بخشد
اجساد را قیامی، ارواح را، قوامی
آواره ام به فرقت، از منزل سلامت
یا جار دار سلمی، بلغ لها سلامی
مطربِ بهل طریقت، سرکن رهِ حقیقت
سنجی اگر مقامی، داری اگر پیامی
خواهی حَرَج نباشد، سرکن حدیث دربا
اهلا لما روبنا، عن سیدالانامی
دل در شکسته حالی، صد ناله در گره داشت
انی رجوت دهراً، اشکو عن السقامی
یار آمدم به بالین، شد رنجها فراموش
عاد الکرام شکراً، فی اوفر السهامی
یا جارتی بوجد، قولی حدیث نجد
ذا اجمل الهدایا، ها اکمل الکلامی
گوش حزین خاموش، مطرب به نالهٔ توست
سرکن رهی خدا را، ساقی بیار جامی
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۵۳
ساقی، رگ ابر آبداری برخاست
گویا که ز چشم می گساری برخاست
تا آینهٔ جام گرفتی در دست
زآیینهٔ خاطرم غباری برخاست
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۷۴
بلبل سر کرد ناله هنگام صبوح
پیمانه گرفت لاله هنگام صبوح
احوال خمار شب به ساقی گفتم
پر کرد مرا پیاله هنگام صبوح
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۰
ابر آمد و سینه را به کهسار نهاد
گلگون بهار، پا به گلزار نهاد
یکبار بکش رطل گرانی، زاهد
از توبه نمی توان به دل، بار نهاد
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۵۲
بر لب قدحی بعد هلاکم بگذار
سر در قدم طارم تاکم بگذار
لب تشنه مبادا گذرد مخموری
از باده خمی بر سر خاکم بگذار
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۵۹
ساقی قدحی از می گلفام بیار
هنگام صبوح مگذران، جام بیار
آن ناصیه سوز خرد خام بیار
وان چهره طراز کفر و اسلام بیار
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷۳
صوفی برخیز، باده صافیست بکش
خم گر نبود پیاله کافیست، بکش
بستان و بنوش هر چه ساقی دهدت
در ساغر اگر وعده خلافیست، بکش
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۹
آشفتهٔ دور روزگارم ساقی
درماندهٔ محنت خمارم ساقی
شرمندهٔ دست رعشه دارم ساقی
جامی به لب تشنه بدارم ساقی
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۰
رفتند ز بزم، میگساران ساقی
من مانده ام از گران خماران ساقی
چون لاله در انتظارِ ابرِ کف توست
داغ جگر سینه فگاران ساقی
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۱
بشکن قدح سپهر دون ای ساقی
می نیست درین جام نگون ای ساقی
مُردم ز خمار، بادهٔ ناب کجاست؟
تا چند توان کشید خون ای ساقی؟
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۲
صحراست ز سبزه، سبزفام ای ساقی
کار از گل و مل شود تمام ای ساقی
گو چرخ نگردد به مراد دل ما
کافیست به ما، گردش جام ای ساقی
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۵
از می، لب غنچه گشت گلگون ساقی
چون لاله نشسته ایم در خون ساقی
اقبال تو می دهد ز ادبار نجات
تنگ آمدم از نکبت افیون ساقی
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۸۱
به این شوخی اگر ریزد، سخن مستانه زان لبها
فرو ریزد، شکست توبه، از آغوش مشربها
چو ابر از فیض ریزش، گرمی حرص و هوا بشکن
علاجی از عرق کردن ندارد بهتر، این تبها
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۱۹۵
شور مستی از دل دیوانهٔ ما شد بلند
بانگ نوشانوش از میخانه ما شد بلند
سیل عشق آغاز ویرانی، نخست از ما نهاد
اول این گرد از دل دیوانه ما شد بلند
گشت کیفیت دو بالا از دل ما درد را
نشئه این باده از پیمانه ما شد بلند
نوحه کردن در جهان بر زندگی عادت نبود
اول این شیون ز محنت خانه ما شد بلند
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۲۷
ساغر ای عشق به اندازهٔ مخمور بیار
خون به جوش آمده ما را، می منصور بیار
داغ گرمی که کند بر سر خورشید خراج
به قیامتکدهٔ سینهٔ پرشور بیار
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۵۹
صبوحی می کند تکلیف، کز می کام بردارم
چو گردون سبحه را از کف گذارم، جام بردارم
زمینگیرم چنان بر خاک کوی او که پهلو را
نشد چون نقش پا، از بستر آرام بردارم
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۹۸
افسرده ایم، جام می خوشگوار کو؟
تنها نشسته ایم به گلشن، هزار کو؟
چون غنچه، تا فشردهٔ دل در قدح کند
خونین دلیم، ساقی گلگون عذار کو؟
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۳۱۰
صبح است و عزم کوی خرابات کردهای
ای پیر خانقاه، کرامات کرده ای
گر، دیده ات به ساقی و رویت به ساغر است
ایمن نشین، که پشت به آفات کرده ای
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۳۱۹
مطرب سرود شوق به مستان چه می بری؟
شوریده ایم، نام بیابان چه می بری؟
شعر ترم، به بزم خراباتیان خوش است
این باده را به صومعه داران چه می بری؟
ای دل خیال غمزه ی خون ریزِ یار کن
رشک این قدر، به زخم نمایان چه می بری؟
دست مرا به سینهٔ چاک، آشنا مکن
عریان تنیم، نام گریبان چه می بری؟
حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۳۳۷
تا کی از عشوه، فریب دل ناکام دهی
جان ستانی گرو بوسه و دشنام دهی
رنجه کن دست، چو با تیغ و کفن آمده ام
گفته بودی که مراد دل ناکام دهی
ساغری نذر من دلشده، بر خاک فشان
ساقیا، می چو به رندان می آشام دهی