عبارات مورد جستجو در ۱۳۷۸ گوهر پیدا شد:
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ١٣
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٢۶
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ١٨۴
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٢٠٨
ایدل ایام مستیت بگذشت
بعد از اینت بهوش باید بود
از کدورات شیطنت رستی
با صفای سروش باید بود
سوی شیبت چو روی تاختن است
خیر را سخت کوش باید بود
سرفکنده چو نرگس اندر پیش
همچو سوسن خموش باید بود
بر سر آتش بلا چون دیگ
با دلی پر ز جوش باید بود
سینه گر گنج درهمی خواهی
چون صدف جمله گوش باید بود
اندرین دور تن زن ابن یمین
ورنه زو با خروش باید بود
که گرت باید این نه آن دوریست
کاندرو زهر نوش باید بود
گر نگوئی خوش آمد همه کس
نا خوش آمد نیوش باید بود
بعد از اینت بهوش باید بود
از کدورات شیطنت رستی
با صفای سروش باید بود
سوی شیبت چو روی تاختن است
خیر را سخت کوش باید بود
سرفکنده چو نرگس اندر پیش
همچو سوسن خموش باید بود
بر سر آتش بلا چون دیگ
با دلی پر ز جوش باید بود
سینه گر گنج درهمی خواهی
چون صدف جمله گوش باید بود
اندرین دور تن زن ابن یمین
ورنه زو با خروش باید بود
که گرت باید این نه آن دوریست
کاندرو زهر نوش باید بود
گر نگوئی خوش آمد همه کس
نا خوش آمد نیوش باید بود
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٢٢٨
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٢٣۵
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٢٩٣
روزگاری که ز کس هیچ گزندت نرسد
و اندرو وجه معاشی بنظامت باشد
دیو را طبع تو مزدوری بیمزد کند
گر زیادت طلبی زانچه تمامت باشد
صحت و وجه معاشی و ز کس بیمی نه
اینسعادت بس اگر زانکه مدامت باشد
زهد راهی بود و شیوه رندی راهی
زین دو بنگر که بدل میل کدامت باشد
مرسان غم بدل هیچکس و شاد بزی
عقل باید که همه جای امامت باشد
آب انگور نکو خور که مباحست و حلال
آب زمزم نخوری بد که حرامت باشد
اگرت سیرت از اینسان بود ای ابن یمین
چشمه آب خضر جرعه جامت باشد
و اندرو وجه معاشی بنظامت باشد
دیو را طبع تو مزدوری بیمزد کند
گر زیادت طلبی زانچه تمامت باشد
صحت و وجه معاشی و ز کس بیمی نه
اینسعادت بس اگر زانکه مدامت باشد
زهد راهی بود و شیوه رندی راهی
زین دو بنگر که بدل میل کدامت باشد
مرسان غم بدل هیچکس و شاد بزی
عقل باید که همه جای امامت باشد
آب انگور نکو خور که مباحست و حلال
آب زمزم نخوری بد که حرامت باشد
اگرت سیرت از اینسان بود ای ابن یمین
چشمه آب خضر جرعه جامت باشد
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٣٠٧
شهریارا بدان خدای که او
از جهانت گزید و شاهی داد
روز و شب را زخم نیل فلک
هم سفیدی و هم سیاهی داد
ز بر آسمان و زیر زمین
گاه قسمت بماه و ماهی داد
که مرا مر کبیست کز سستی
تن بیکباره در تباهی داد
کرده بر خویشتن خری ثابت
هر که بر اسبیش گواهی داد
باز ماند رهی ز راه گرش
باره باد پا نخواهی داد
نظری کن که بنده ابن یمین
شرح احوال خود کماهی داد
از جهانت گزید و شاهی داد
روز و شب را زخم نیل فلک
هم سفیدی و هم سیاهی داد
ز بر آسمان و زیر زمین
گاه قسمت بماه و ماهی داد
که مرا مر کبیست کز سستی
تن بیکباره در تباهی داد
کرده بر خویشتن خری ثابت
هر که بر اسبیش گواهی داد
باز ماند رهی ز راه گرش
باره باد پا نخواهی داد
نظری کن که بنده ابن یمین
شرح احوال خود کماهی داد
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٣٣۶
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٣٣٨
گفتند که صحبت بزرگان
از رنج نیاز وا رهاند
روزی دو بخدمت ایستادن
عمری بمراد دل رساند
سرمایه عمر میدهد نقد
پس وعده نسیه میستاند
اول همه زحمتست باری
تا چون بود آخرش که داند
چون نیک و بد سپهر گردان
پیوسته بیک صفت نماند
به زان نبود که مرد عاقل
چون ابن یمین اگر تواند
گرد هوس جهان فانی
از دامن دل فرو نشاند
پیوسته ز مصحف ارادت
جز آیت عافیت نخواند
تا هست بهوش می کند نوش
جامی که قضاش میچشاند
از رنج نیاز وا رهاند
روزی دو بخدمت ایستادن
عمری بمراد دل رساند
سرمایه عمر میدهد نقد
پس وعده نسیه میستاند
اول همه زحمتست باری
تا چون بود آخرش که داند
چون نیک و بد سپهر گردان
پیوسته بیک صفت نماند
به زان نبود که مرد عاقل
چون ابن یمین اگر تواند
گرد هوس جهان فانی
از دامن دل فرو نشاند
پیوسته ز مصحف ارادت
جز آیت عافیت نخواند
تا هست بهوش می کند نوش
جامی که قضاش میچشاند
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٣٣٩
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٣۵٣
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٣٨١
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٣٩١
اهل خرد که دنیی فانی طلب کنند
جز بر سه چیز نیست در آن حالشان نظر
یا بر کمال عزت و یا اکتساب مال
یا بر حصول راحت این نفس خیره سر
خواهی که دسترس بودت بر مراد دل
بشنو بگوش هوش ز من پند معتبر
گر آرزوی عزت جاوید بایدت
بر کن دل از جهان که متاعیست مختصر
وز بهر سیم و زر پی دنیا همی دوی
باری بکوش تا بودت عقل راهبر
پایت مگر بگنج قناعت فرو شود
یا در کفت چو خاک شود بیعیار زر
ور میل خاطرت سوی آسایش دل است
پس جان خود مکن سپر ناوک خطر
زحمت مکش که روزی خلقان مقدرست
آنرا بجهد می نتوان کرد بیشتر
جز بر سه چیز نیست در آن حالشان نظر
یا بر کمال عزت و یا اکتساب مال
یا بر حصول راحت این نفس خیره سر
خواهی که دسترس بودت بر مراد دل
بشنو بگوش هوش ز من پند معتبر
گر آرزوی عزت جاوید بایدت
بر کن دل از جهان که متاعیست مختصر
وز بهر سیم و زر پی دنیا همی دوی
باری بکوش تا بودت عقل راهبر
پایت مگر بگنج قناعت فرو شود
یا در کفت چو خاک شود بیعیار زر
ور میل خاطرت سوی آسایش دل است
پس جان خود مکن سپر ناوک خطر
زحمت مکش که روزی خلقان مقدرست
آنرا بجهد می نتوان کرد بیشتر
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ۴٠۵
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ۴٢۴
روزی که فتوحی رسد از عالم غیبت
آن روز مبارک شمر و فال نکو گیر
ور به طلبی عمر گرانمایه مفرسای
از کهنه گرت کار بر آید کم نو گیر
در مسکن خویش ار نه بکامست معاشت
بار سفر آنجا که دلت خواست فرو گیر
ز آنکس که دل غمزده ات شاد نگردد
گر خود بمثل جان تو باشد کم او گیر
و از ابن یمین اینسخن از لطف معانی
بر لوح دلت ثبت کن و عادت و خو گیر
آن روز مبارک شمر و فال نکو گیر
ور به طلبی عمر گرانمایه مفرسای
از کهنه گرت کار بر آید کم نو گیر
در مسکن خویش ار نه بکامست معاشت
بار سفر آنجا که دلت خواست فرو گیر
ز آنکس که دل غمزده ات شاد نگردد
گر خود بمثل جان تو باشد کم او گیر
و از ابن یمین اینسخن از لطف معانی
بر لوح دلت ثبت کن و عادت و خو گیر
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ۴٧٣
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ۵٠٩
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ۵٢۶
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ۵٣٨