عبارات مورد جستجو در ۲۱۵۹ گوهر پیدا شد:
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۳۴
قانع به جرعه نیست لب میگسار ما
میخانه را به آب رساند خمار ما
ای جلوه نسیم ترحم چه کوتهی است
در غنچه زنگ بست گل اعتبار ما
از نخل موم صد گل رنگین شکفت و ریخت
یک برگ سبز سر نزد از شاخسار ما
امشب که آمده است به کف سیب آن ذقن
خالی است جای شیشه می در کنار ما
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۷۹
از خمار خواب خوش یوسف به زندان آمده است
بد نبیند هر که خواب او پریشان آمده است
ز آشنایانی که بر گرد تواند ایمن مباش
بارها بر سنگ، پای من ز دامان آمده است
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۸۵
بس که بر رویم غبار کلفت از هر سو نشست
گرد از تمثال من آیینه را بر رو نشست
تیر آه خاکساران را نمی باشد خطا
برحذر باش از کمانداری که بر زانو نشست
از تپیدن دور کرد از خود دل بی تاب من
غیر تیر او مرا هر کس که در پهلو نشست
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۱۰۸
اشک خالی کن دلهای غم اندوخته است
سخن سرد نسیم جگر سوخته است
در بیابان تمنا اثر از منزل نیست
می کند آنچه سیاهی، نفس سوخته است
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۱۴۱
زهرست بی تبسم شیرین شراب تلخ
با بخت شور چند توان خورد آب تلخ
بی می نیم شکفته، همانا بریده اند
همچون پیاله ناف مرا با شراب تلخ
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۱۹۲
من کیم تا دست امیدم به آن دامن رسد؟
این مرا بس کز رهش گردی به چشم من رسد
نیست هر گوشی حریف ناله جانسوز من
آتشی کو تا به فریاد سپند من رسد؟
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۲۲۴
کسی تا کی برای رزق دل بر آسمان بندد؟
به جاب آب، آب رو به جوی کهکشان بندد
ز بس تلخ است کامم از حدیث تلخ، حیرانم
که چون با راستی نی را شکر در استخوان بندد
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۲۷۰
به درویش از تهیدستی گوارا مرگ می گردد
خزان فصل بهار مردم بی برگ می گردد
چراغی را که روغن می کشد دودی نمی باشد
ندارد آه حسرت هر که شادی مرگ می گردد
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۲۸۱
بدآموز قفس در آشیان مسکن نمی سازد
ز چشم افتاده دام تو با گلشن نمی سازد
ز عنوان بیاض دیده یعقوب شد روشن
که دورافتادگان را دیده روشن نمی سازد
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۳۳۱
مرغ من در بغل بیضه هم آزاد نبود
آشیان هیچ کم از خانه صیاد نبود
دل بی درد من از خواب فراموشی جست
نامه دوست کم از سیلی استاد نبود
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۳۴۳
چو دست خود به دعا می پرست بردارد
به باغ گریه کنان تاک دست بردارد
دعای صبح بناگوش بی اثر شده است
دگر کسی به چه امید دست بردارد؟
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۳۵۹
کجا به سیر چمن با رخ گشاده نشد
که گل ز شاخ به تعظیم او پیاده نشد
هزار ناخن الماس ریشه کرد و هنوز
ز زلف طالع ما یک گره گشاده نشد
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۳۸۲
دل به خال تو عبث چشم طمع دوخته بود
مشک این نافه سراسر جگر سوخته بود
چون صبا بیهده بر گرد چمن گردیدم
رزق من غنچه صفت در دلم اندوخته بود
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۴۰۵
عاشق عنان به چرخ مقوس نمی دهد
صید رمیده دست به هر کس نمی دهد
بی حاصلی است حاصل نیکی به بدگهر
آبی که خورد ریگ روان پس نمی دهد
چون طفل خام، آرزوی بی تمیز ما
فرصت به هیچ میوه نارس نمی دهد
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۴۵۸
نوازش می کند بی حاصلان را آسمان کمتر
به نخل بی ثمر دارد توجه باغبان کمتر
ز آه گرم من دل سخت تر گردید گردون را
چه حرف است این که از آتش شود زور کمان کمتر
ندارد در درازی کوتهی دست دراز من
به پا گر می دهم دردسر آن آستان کمتر
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۴۵۹
با بخت تیره کوکب ما را چه اعتبار؟
در روز ابر، بال هما را چه اعتبار؟
در کوی دوست نرخ دل از خاک کمترست
در صحن کعبه قبله نما را چه اعتبار؟
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۵۶۴
دستی که ریزشی نکند زیر خشت به
از کعبه ای که فیض نبخشد کنشت به
هر سطر، روزنامه آشفته خاطری است
گیسوی ماتمی ز خط سرنوشت به
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۶۳۴
دستی که ریزشی نکند زیر خشت به
از کعبه ای که فیض نبخشد کنشت به
هر سطر، روزنامه آشفته خاطری است
گیسوی ماتمی ز خط سرنوشت به
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۵
از دست کار رفته بود پیش، کار ما
در برگریز جوش زند نوبهار ما
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۹۹
ز پیچ و تاب در دل به ما فراز نشد
چه حلقه ها که بر این در زدیم و باز نشد