عبارات مورد جستجو در ۴۹۶ گوهر پیدا شد:
رودکی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۰
چو گرد آرند کردارت به محشر
فرو مانی چو خر به میان شلکا
رودکی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۵۳
بدان مرغک مانم که همی دوش
بزار از بر شاخک همی فنود
رودکی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۱۵
به آتش درون بر مثال سمندر
به آب اندرون بر مثال نهنگان
رودکی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۲۲
به سرو ماند، گر سو لاله دار بود
به مورد ماند، گر مورد روید از نسرین
رودکی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۵۰
بزرگان جهان چون بند گردن
تو چون یاقوت سرخ اندر میانه
سنایی غزنوی : قصاید و قطعات
شمارهٔ ۱۱۸
طلوع مهر سعادت به ساحت اقبال
ظهور ماه معالی بر آسمان جلال
نتیجهٔ کرم و مردمی و فضل و هنر
طلیعهٔ اثر لطف ایزد متعال
خجسته باد و همایون مبارک و میمون
به سعد طالع و بخت جوان و نیکوفال
خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۱۹
ای در آبدار توانی ز پیچ و خم
در آب شد ز شرمم صد راه زیر آب
تو چون کتان کاهی و من چون کتان کاه
دل گاه زیر آتش و تن گاه زیر آب
حال من و تو از تو و من دور نیست از آنک
تو آب زیر کاهی و من کاه زیر آب
خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۲۴۰
به مجلس کو نزیل جود خویش است
کجا یارم که نزل دون فرستم
اگرچه ماهی از یونس شرف یافت
به یونس فلس ماهی چون فرستم
چه مرغم کز پی شهباز شیبت
قبا اطلس، کلاه اکسون فرستم
کلاه از زرکش خورشید سازم
قبا از ازرق گردون فرستم
خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۳۲۰
گفتی که سپاس کس مبر بیش
کز دهر به بخت نیک زادی
آری منم از دعای پیران
خورده بر کشت‌زار شادی
باقی شدم از هدایت عم
کاموخت مرا ملک نهادی
عم کرد مرا دعا گه نزغ
گفت افضل شرق و غرب بادی
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۹۶ - سکنجبین از کسی به طرز لغز خواسته
بفرستم ای امیر به تعجیل شربتی
زان کز قوام و نفع چو لفظ بدیع اوست
شیرین و ترش گشته دو جوهر به هم رفیق
این چون حدیث دشمن و آن چون عتاب دوست
آورده زیر کان ز پی فایده برون
رز را یکی ز سینه و نی را یکی ز پوست
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۱۳۶ - در مدح صاحب ناصرالدین طاهر
صاحبا رای رفیعت که به معیار خرد
هست پیوسته چو میزان فلک حادثه‌سنج
پیش شطرنجی تدبیر چو بر نطع امور
از پی نظم جهان کرد بساط شطرنج
چرخ را اسب و رخی طرح کند در تدبیر
فتنه را بر در شه مات نشاند بی‌رنج
باز چون دست به شطرنج تفرج یازی
ای ز دست تو طمع رقص‌کنان بر سر گنج
شاه شطرنج که در وقت ضرورت ستده است
بارها خانهٔ فرزین و پیاده به سپنج
چون ببیند که ترا دست بود بر سر او
هم در آن معرکه با پیل کند نوبت پنج
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۲۳۶ - در نکوهش روزگار
یک چند روزگار نه از راه مکرمت
بر ما دری ز نعمت گیتی گشاده بود
چون چیز اندکی به هم افتاد باز برد
گفتی که نزد ما به امانت نهاده بود
وامروز هرکه گویدم آن نیم ثروتی
کز مادر زمانه به تدریج زاده بود
چون با تو نیست گویمش آن بازخواست زود
گویی دهنده از سر جودی نداده بود
گردون چو سگ به فضلهٔ خود بازگشت کرد
بیچاره او که کارش با این فتاده بود
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۴
هم ابر به دست درفشانت ماند
هم برق به تیغ جان ستانت ماند
هم رعد به کوس قهرمانت ماند
هم ژاله به باران کمانت ماند
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰
قدش به درخت سرو می‌ماند راست
زلفش به رسن، که پای بند دل ماست
دل میل گنه دارد از آن روز که دید
کو را رسن از زلف و درخت از بالاست
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۷
بس شب که به روز بردم، ای شمع طراز
باشد که شبی روز کنم با تو به راز
شد بی‌شب زلف و روز رخسار تو باز
روزم چو شب زلف تو تاریک و دراز
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۶
بر برگ گل آن سه خال کانداخته‌ای
هندو بچگانند و تو نشناخته‌ای
دیدی که به بوی مردمی آمده‌اند
بر گوشهٔ چشم جایشان ساخته‌ای
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۲
با عشق کلاه بر کمر دوز خوش است
با نالهٔ سرنای جگرسوز خوش است
ای مطرب چنگ و نای را تا بسحر
بنواز بر این صفت که تا روز خوش است
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸۵
چنگی صنمی که ساز چنگش بنواست
بر چنگ ترانه‌ای همی زد شبها است
کیم بر تو غزلسرایان روزی
وان قول مخالفش نمی‌آید راست
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۴۰
چون زیر افکند در عراق آمیزد
دل عقل کند رها ز تن بگریزد
من آتشم و چو درد می برخیزم
هر آتش را که درد می‌برخیزد
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۸۹
دست تو به جود طعنه بر میغ زند
در معرکه تیغ گوهر آمیغ زند
از کار تو آفتاب را شرمی باد
کو تیغ تو دیده صبحدم تیغ زند