عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۴
هر چند که روی لاله بس دلگسلست
در هجر تو چشم من زر و بیش خجلست
سرتاسر عالم ار همه کام دلست
هر چ آن نه غم تو باشد از من بحلست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۶
بی روی تو شادی همه در درد دلست
و احوال زمانه سر بسر درد دلست
عالم بهر آن صفت که باشد گویاش
ما را ز میانه راه بر درد دلست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۸
دلدار مرا ز هر چه خوشتر چشمست
زان روی مرا همه نظر بر چشمست
شاید که جهان بروی او می بینم
کان ماه چو خورشید سراسر چشمست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۳
آن بت که سوی دهانش رهبر سخنست
نسرین بر و پسته لب و شکّر سخنست
بوسه ز دهان او کجا دارم چشم؟
چون با لب او مرا سخن در سخنست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۴
شیرین دهنت که تنگنای سخنست
باماش مضایقت برای سخنست
سیمرغ و وفا و کیمیا بتوان یافت
لیکن دهن تنگ تو جای سخنست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۶
درد تو دوای دل وارون منست
آسایش اندرون و بیرون منست
برخاک در تو خون دل ریختنست
کآن خاک بهر حال به از خون منست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۷
این خشک گیا که زرد چون روی منست
ریزنده و جای جای جون موی منست
و ایت طاق پل شکسته و آب روان
گویی که مثال چشم و ابروی منست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۸
گر شرح دهم که بی تو کارم چونست
یا حالت چشم اشک بارم چونست
کارم همه غم خوردن و بارم برجان
انصاف به بین که کار و بارم چونست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۲
می ده که دل ریش مرا مرهم اوست
سودازدگان عشق را همدم اوست
پیش دل من خاک یکی جرعه بهست
از چرخ که کاسۀ سر عالم اوست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۶
از چرخ کهن محنت و دردم تازه‌ست
وز ناله‌ی من همه جهان آوازه‌ست
وین غصه که من می‌کشم از هجرانت
چون آرزوی من به تو بی اندازه‌ست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۷
گفتند دل تو الز خرد بیگانه ست
دیوانگی او همه شهر افسانه ست
در سلسلۀ زلف تو بستیم او را
خود سلسله دیوانه تر از دیوانه ست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۹
دی گفت ندیدمت درین روزی بیست
خیرست، کم آمدن چرا؟ موجب چیست؟
پیش لب او همین زمان بتوان مرد
صد سال بلطف این سخن بتوان زیست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۲
بس که بشب مرا خروش و زاریست
در دیدۀ خفتگان ز من بیداریست
گر چشم ترا ز حال من نیست خبر
آن بی خبری او هم از بیماریست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۷
یک ذره هوای من مسکینت نیست
با ما نفسی ساختن آئینت نیست
در حسن سخن نمی رود آنت هست
دعوی وفا می کنی و اینت نیست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۸
با روی تو این دیدۀ پرنم بدنیست
با خط تو آن طرۀ پر خم بدنیست
در باب جمال زلفت اصلیست بزرگ
وان اندک موص عارضی هم بد نیست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۹
آن دل که بجز سوی غمت رهبر نیست
بی روی دلفروز توام در خور نیست
جان گرچه عزیزست ولی جانب او
از جانب رخسار تو نازک تر نیست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۰
بی روی تو غمگسار من جز غم نیست
یک لحظه دلم ز خویشتن خرّم نیست
گر نیست مرا دل طرب نیست عجب
کز بس غم دل مرا دل غم هم نیست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۱
امشب که نشان روز در عالم نیست
بالای شب از روز قیامت کم نیست
زلف تو نشاندست بدین روز مرا
ورنه شب من بدین درازی هم نیست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۳
امشب که فراق را گذر بر من نیست
جز دست و یم قلادۀ گردن نیست
ای صبح ز بهر دل من دم در کش
انگار که امشبیت جان در تن نیست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۴
ای دل چو ترا ذوق لب جانان نیست
کم گوی حکایتی که دل با آن نیست
چون نای بتقلید حدیث لب یار
آنکس گوید که در لب او جان نیست