عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٣۴٩
مرا دو یار جهاندیده و دو همزادند
که یکزمان نتوانم گزیر ازایشان کرد
دو طفل کز پی ایشان بلطف دایه صنع
دو مهد ساخت ز جزع و بنازشان پرورد
دو توأمند که هرگز بیکدگر نرسند
بخانه کرده وطن هر یکی مجرد و فرد
دو نرگس اندتر و تازه وقت صحت نفس
شوند گاه مرض هر دو چون شکوفه ورد
دو خادم اند نه از روی قطع آلتشان
از آنجهت که نه خنثی و نه زن اندو نه مرد
باختیار ز من لحظه ئی جدا نشوند
نه گاه شیون و سور و نه وقت صلح و نبرد
بهیچوجه ز من جامه ئی طلب نکند
هوا اگر چه بود گرم یا که باشد سرد
ز خانه پای برون نا نهاده می پویند
بگرد جمله آفاق بی مشقت و درد
هزار میل مساحت بلحظه ئی بروند
نیاورند تعلل بهیچ حر و ببرد
معرف ار نشوند این دو یار نشناسم
سیاهرا ز کبود و کبود را از زرد
شود بسان شب تیره روز من روشن
اگر بدامن آن هر دو برنشیند گرد
گذشت مدت یک هفته تا همی بینم
که کند رو شده اند این دو پیک راهنورد
اگر چه روشنئی آورند در کارم
بسا غما که ازین تیرگی بباید خورد
مگر بر ابن یمین رحمتی کند ایزد
که کاهلی برود زین دو پیک عالم گرد
که یکزمان نتوانم گزیر ازایشان کرد
دو طفل کز پی ایشان بلطف دایه صنع
دو مهد ساخت ز جزع و بنازشان پرورد
دو توأمند که هرگز بیکدگر نرسند
بخانه کرده وطن هر یکی مجرد و فرد
دو نرگس اندتر و تازه وقت صحت نفس
شوند گاه مرض هر دو چون شکوفه ورد
دو خادم اند نه از روی قطع آلتشان
از آنجهت که نه خنثی و نه زن اندو نه مرد
باختیار ز من لحظه ئی جدا نشوند
نه گاه شیون و سور و نه وقت صلح و نبرد
بهیچوجه ز من جامه ئی طلب نکند
هوا اگر چه بود گرم یا که باشد سرد
ز خانه پای برون نا نهاده می پویند
بگرد جمله آفاق بی مشقت و درد
هزار میل مساحت بلحظه ئی بروند
نیاورند تعلل بهیچ حر و ببرد
معرف ار نشوند این دو یار نشناسم
سیاهرا ز کبود و کبود را از زرد
شود بسان شب تیره روز من روشن
اگر بدامن آن هر دو برنشیند گرد
گذشت مدت یک هفته تا همی بینم
که کند رو شده اند این دو پیک راهنورد
اگر چه روشنئی آورند در کارم
بسا غما که ازین تیرگی بباید خورد
مگر بر ابن یمین رحمتی کند ایزد
که کاهلی برود زین دو پیک عالم گرد
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٣۵٢
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٣۵۵
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٣۵٨
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٣۶٠
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٣۶٨
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٣۶٩
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٣٧١
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٣٧۶
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٣٧٧
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٣٧٩
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٣٨٢
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٣٨٣
یا رب چه موجبست که روزی نگفت شاه
کابن یمین بیدل شیدا چه میخورد
چون هر چه داشت رفت بتاراج حادثات
اکنون بغیر حسرت و سرما چه میخورد
باشد ملازم در ما همچو آستان
جز خاک این جناب معلا چه میخورد
دانم که نوکری دو سه و اسبکیش هست
ور نیز نیست اینهمه تنها چه میخورد
چون خود نداشت ثروت و از هیچکس نیافت
دانم که بینوا بود اما چه میخورد
کابن یمین بیدل شیدا چه میخورد
چون هر چه داشت رفت بتاراج حادثات
اکنون بغیر حسرت و سرما چه میخورد
باشد ملازم در ما همچو آستان
جز خاک این جناب معلا چه میخورد
دانم که نوکری دو سه و اسبکیش هست
ور نیز نیست اینهمه تنها چه میخورد
چون خود نداشت ثروت و از هیچکس نیافت
دانم که بینوا بود اما چه میخورد
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٣٩٧
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ۴٠٣
با خرد در حجره دل دوش صحبت داشتم
شکوه ها میکردم از دوران این نیلی حصار
گه زحل و عقد او با هم سخن میراندیم
گاه میکردیم سر نحس و سعدش آشکار
گفتم آخر چیست موجب کاین سپهر دون نواز
با هنرمندان ندارد غیر خصمی هیچکار
داشت قصد آن که از پایم در آرد بیگناه
گر نمیشد دستگیر من مسیح روزگار
عالم عادل علاءالدین که از انفاس او
بر سپهر چارمین گردد مسیحا شرمسار
آنکه در قلب طبایع آن تصرف باشدش
کآرد اندر طبع دی پیدا مزاج نو بهار
و آندگر فرزند وی مولی شهاب الدین که نیست
در جهان امروز مثل او حکیمی هوشیار
آنکه لطف جانفزای او ز روی خاصیت
نوشدارو سازد از آب بن دندان مار
جان من بخشیده احسان ایشان هر دو شد
باد جان هر دو تا روز قیامت پایدار
شکوه ها میکردم از دوران این نیلی حصار
گه زحل و عقد او با هم سخن میراندیم
گاه میکردیم سر نحس و سعدش آشکار
گفتم آخر چیست موجب کاین سپهر دون نواز
با هنرمندان ندارد غیر خصمی هیچکار
داشت قصد آن که از پایم در آرد بیگناه
گر نمیشد دستگیر من مسیح روزگار
عالم عادل علاءالدین که از انفاس او
بر سپهر چارمین گردد مسیحا شرمسار
آنکه در قلب طبایع آن تصرف باشدش
کآرد اندر طبع دی پیدا مزاج نو بهار
و آندگر فرزند وی مولی شهاب الدین که نیست
در جهان امروز مثل او حکیمی هوشیار
آنکه لطف جانفزای او ز روی خاصیت
نوشدارو سازد از آب بن دندان مار
جان من بخشیده احسان ایشان هر دو شد
باد جان هر دو تا روز قیامت پایدار
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ۴٠٩
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ۴١١
چهار رکن جهانرا بساط نرد انگار
خلایقش چو حریفان مشتغل بقمار
شمار خانه که در چار سوی او بینی
دوره دوازده ساعات لیل دان و نهار
شمار مهره او سی عدد بسان مه است
که سی عدد بود ایام مه بوقت شمار
بیا و زیر و زبر نقش کعبتین ببین
که هست صورت اینهفت کوکب سیار
روان بطاس درون کعبتین غلطانش
چو اختران که بر افلاک میکنند دوار
باحتیاط رو ایدل که دست خونست این
که روح در گرو است و حریف بس طرار
چو با حریف درافتاده ئی به بهبازی
خصال نیک بدست آر در مبادی کار
براستی پس از این در زمانه فارد باش
که تا زیاد کنی داو رتبت و مقدار
اگر فره بهنر زین سه تا موالیدی
ز ده هزار حریف شگرف باک مدار
بکوی صبر درون خانه گیر و شدر کن
امل طویل مدار وره طمع مسپار
بگفت ابن یمین کار اگر کنی نبود
ترا گشادن منصوبه فلک دشوار
خلایقش چو حریفان مشتغل بقمار
شمار خانه که در چار سوی او بینی
دوره دوازده ساعات لیل دان و نهار
شمار مهره او سی عدد بسان مه است
که سی عدد بود ایام مه بوقت شمار
بیا و زیر و زبر نقش کعبتین ببین
که هست صورت اینهفت کوکب سیار
روان بطاس درون کعبتین غلطانش
چو اختران که بر افلاک میکنند دوار
باحتیاط رو ایدل که دست خونست این
که روح در گرو است و حریف بس طرار
چو با حریف درافتاده ئی به بهبازی
خصال نیک بدست آر در مبادی کار
براستی پس از این در زمانه فارد باش
که تا زیاد کنی داو رتبت و مقدار
اگر فره بهنر زین سه تا موالیدی
ز ده هزار حریف شگرف باک مدار
بکوی صبر درون خانه گیر و شدر کن
امل طویل مدار وره طمع مسپار
بگفت ابن یمین کار اگر کنی نبود
ترا گشادن منصوبه فلک دشوار
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ۴١۵
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ۴١۶
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ۴١٧