عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۹
کمتر به وصال، قرعهٔ کار افتد
هجر است که در میانه بسیار افتد
یکبار تو را دیدم و از خویش شدم
تا کی دگر اتفاق دیدار افتد
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۰
گلگون سرشک، گرم جولانی کرد
خار مژه را لالهٔ نعمانی کرد
جان من از آتش فراق تو گداخت
این خارهٔ سخت، سست پیمانی کرد
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۵۵
با سرمه چو شد نرگس عیّار تو یار
شد چون دل شب، روز گرفتار تو تار
شوریده سر از طلعت مشهور تو هور
خونین جگر از گونهٔ گلنار تو نار
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۵۷
با داغ تو سال و ماه بردیم به سر
چون شمع به اشک و آه بردیم به سر
چون آینه از پرتو حیرانیها
با یار، به یک نگاه بردیم به سر
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۰
مطرب مگذار دم، نی و چنگ بیار
از یار، پیامی به دل تنگ بیار
سوی قفس ای باد سحرگه، خبری
از حلقهٔ مرغان شباهنگ بیار
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۱
ای سوخته جان سپند، یاد تو به خیر
وی دردکش نژند، یاد تو به خیر
آوارهٔ کیستی؟ کجایی؟ چونی؟
آه ای دل مستمند، یاد تو به خیر
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۵
خونم به کرشمه، ای جفاکیش مریز
الماس به زخم جگر ریش مریز
در ساغر خون دل که نذر لب توست
ترسم که شود شور، نمک بیش مریز
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷۲
تا چند به چنگ غم پنهانی خویش
روزی به شب آرم از گرانجانی خویش؟
یک شب خواهم به کام دل شرح دهم
با زلف تو، احوال پریشانی خویش
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷۸
آسوده تویی چو سرو و سوسن در باغ
من سوخته ام به هجرت ای چشم و چراغ
داری دلی از فکر اسیران فارغ
دارم ز غم تو داغ دل بر سر داغ
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۹۷
زیبا صنما ز بی قراران توایم
ما دلشدگان سینه فگاران توایم
نبود ز چه رو گوشه ی چشمیت به ما؟
ای ساقی بزم، میگساران توایم
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۹۹
عشق تو کلیم طور سینای دلم
داغت حشم سینهٔ صحرای دلم
دردت که طبیب جان بی درد مباد
درمان غمم، مقصد اقصای دلم
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۰۷
زهرم به قدح دهی که می نوش مکن
در آتشم افکنی که هان جوش مکن
باری چو ز خون عاشقان می نوشی
این لخت کباب را فراموش مکن
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۰
آن راحت جان و دل شیدایی من
گویا ز خدا خواست جگر خایی من
شب های غمت نگفت چون می گذرد
یک روز نکرد یاد تنهایی من
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۱
ای دیدهٔ زار من چه خواهی کردن؟
جز اشک نثار من چه خواهی کردن؟
با گریه نمانده است لخت جگری
در جیب و کنار من چه خواهی کردن؟
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۵
آمد سحر آن نگار خونین جگران
پرسید ز احوال منِ دل نگران
کردم ز فراق شکوه، خندان شد و گفت
من در دل و بی نصیب، کوته نظران
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۷
ای بخت نژند در سیاهی بی تو
تن زار و نزار، چهره کاهی بی تو
با تو، سر و پا برهنه در کنج خراب
خوشتر که به تخت پادشاهی بی تو
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۸
ای خاک وفا رفته به باد از دل تو
یک دل به جهان نگشته شاد از دل تو
یکبار نمی رسی به داد دل من
داد از دل تو، هزار داد از دل تو
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۹
ای در دل هر قطره تمنّا از تو
وی در سر هر حباب سودا از تو
ممنون دل و دیدهٔ خونبار نیم
جام از تو و باده از تو، مینا از تو
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۱
ای عاشق محزون، دل ناشاد تو کو؟
وی کوه گرانِ درد، فرهاد تو کو؟
وحشی تری از خود به کمین داشته ای
ای صید به خون تپیده، صیاد تو کو؟
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۷
جانا چه بود که خاطری شاد کنی
وز لطف، دل خرابی آباد کنی
مرگی نبود غیر فراموشی تو
در خاک شوم زنده، گرم یاد کنی