عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۷
روی تو و ماه آسمان هر دو یکیست
قد تو و سرو بوستان هر دو یکیست
دل برده و جان میبری ایدوست مگر
بازار تو را قلب و روان هر دو یکیست
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۸
عشق لب و دندان چو لعل و گهرت
کر دست مرا معتکف خاک درت
من شهره بشیرین سخنی چون نشوم
کاندر دهنم بود لب چون شکرت
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷۰
چون چشم خوشت نرگس اگر رنجورست
داند همه کس که این ازان بس دورست
بیماری چشم تو و نرگس هیهات
نرگس یرقان دارد و او مخمورست
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷۱
لعلت صدفی پر گهر مخزونست
زلفین تو زنجیر دل محزونست
گر عکس خم ابروی تو نیست هلال
خوبی وی از بهر چه روز افزونست
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷۲
در باغ جمالت ای بت عشوه پرست
سیب ز نخ ساده و شفتالو هست
گر زانک بسیب زنخت دست بریم
میدان که نهاده ایم جان بر کف دست
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۸۴
چون از نظرم سرو سمنبر بگذشت
این مردم دیده اشکش از سر بگذشت
در چشمه آفتاب میجست رخش
نا دیده تمام آبش از سر بگذشت
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۸۵
جانا رخ تو ماه زر افشان منست
میگون لب تو لعل درخشان منست
عمریست که تا خون دلم لعل تو دید
شکرانه آن هنوز بر جان منست
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۸۶
چشم تو بساحری ز هاروت بهست
وز هرچه بود پسند ماروت بهست
عشق تو کنار من ز یاقوت روان
پر کرد و کنار پر ز یاقوت بهست
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۸۷
در عشق تو کر سر بنهم باکی نیست
با مهر تو گر جان بدهم باکی نیست
جز عشق رخت هیچ گنه نیست مرا
ور هست چنین صد گنهم باکی نیست
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۸۸
زلفت صنما مایه ده مشک خطاست
با چین دو زلفت سخن از مشک خطاست
پیرامن شکرت نبات خود روی
چون بر لب آب زندگی مهر گیاست
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۸۹
من رفتم و یادگار جانم بر تست
پیدا ز تو دورم و نهانم بر تست
دلشادم از انکه گر روانم زبرت
هر جا که همی روم روانم بر تست
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۹۰
هستم صنما ز مهر روی چو مهت
سرگشته و آشفته چو زلف سیهت
چون ذره دلم میل هوا کرد چو یافت
خورشید رخ از سایه طرف کلهت
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۹۱
جان برخی آن پسته شکر شکنت
وان قامت چون سرو و رخ چون شمنت
در وصف دهانت نتوان گفت سخن
زیراک نگنجد سخن اندر دهنت
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۹۲
وصف قدوخد گر طلبد کس ز منت
تشبیه کنم زود بسر و وسمنت
لیک از دهنت دم نتوانم زد از انک
تنگست مجال سخن اندر دهنت
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۹۳
دل بسته آن طره عنبر شکنست
جان فتنه آن پسته شکر شکنست
دل چون نشود شکسته در طره او
کین خم ز بر خم و شکن بر شکنست
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۹۶
دی خسرو سیاره چو با شام نشست
از جیش حبش فتاد بر روم شکست
آمد بر من آنصنم باده پرست
چون نرگس پر خمار خود کردم مست
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۹۷
گفتم صنما گر چه رخت همچو مهست
لیکن رقم سیاه بروی نه بهست
گفتا که چنین مگوی من لاله رخم
آخر نه که پاره ئی ز لاله سیهست
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۹۹
قدت ز صنوبری که برخاست بهست
وز سرو که دهقانش بپیراست بهست
دائم سخن از قد چو سروت گویم
آری سخن راست بهر وقت بهست
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۰۰
خطی که ز رویت ای پریوش برخاست
دودیست کز آتش ترت خوش برخاست
چون عارض خوبت آتشی سیرابست
نشگفت اگر دود ز اتش برخاست
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۰۲
زلف تو که بس تعبیه ساز افتادست
هندوست و لیک ترکتاز افتادست
تا بر دل دیوانه من بند نهاد
آسوده و خوش نیست بآز افتادست