سلمان ساوجی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۶
جان زندگی از چشمه پرنوش تو دارد نشاط اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۳۶
بیا بصاحب ما بین که تاعیان نگری سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۲۳
خزان ببین که چمن را چگونه جان داده ست ابوالفضل بیهقی : مجلد هشتم
بخش ۳۶ - رفتن امیر سوی هرات
و درین هفته نامهها رسید از سپاه سالار علی عبد اللّه و صاحب برید بلخ بو القاسم حاتمک که: پسران علی تگین چون شنودند که سالار بگتغدی و لشکر ما بناکام از نسا بازگشتند، دیگر باره قصد چغانیان و ترمذ خواستند که کنند، و دو سه منزل از سمرقند برفته بودند، خبر رسید ایشان را که والی چغانیان امیر بوالقاسم مردم بسیار فراآورده است از کنجینه و کمیجیان و سپاه سالار علی ببلخ رسید با لشکری گران و قصد آب جیحون گذشتن دارد، بازگشتند و آن تدبیر باطل کردند. جواب رفت که کار ترکمانان سلجوقی که بنسا بودند قرار یافت و بندگی نمودند و بدانستند که آنچه رفت از باز- گشتن حاجب بگتغدی نه از هنر ایشان بود؛ و از حسن رای ما خلعت و ولایت یافتند و بیارامیدند و مقدّمی بخدمت درگاه خواهد آمد، و ما بنشابور چندان ماندهایم تا رسول ما بازرسد. و مهرگان نزدیک است، پس از مهرگان از راه هرات سوی بلخ آییم تا زمستان آنجا بباشیم و پاسخ این تهوّر دادهآید بأذن اللّه عزّ و جلّ . واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۴۷۸
چو رنگ خویش، هردم انقلاب ساکنی دارم سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۳۸۳
چشم خویشان را حسد از بس به دولت شور کرد امام خمینی : رباعیات
جوینده تو
ای یاد تو روحبخش جان درویش صغیر اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۸۵
به تغافل همه روزان و شبان میگذرد صفای اصفهانی : قصاید
شمارهٔ ۱۸ - من مکنونات سره و فواتح افکاره و نعت حضرت ثامن الحجج ارواحنا فداه
ای چرخ گرد گرد مکش زارم ادیب صابر : غزلیات
شمارهٔ ۴۹
به روی توام دل گشاید همی امیر پازواری : دوبیتیها
شمارهٔ ۷۶
رُخصتْ هاده که من ته قربونْ بَئوئمْ حافظ : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸
لب باز مگیر یک زمان از لب جام حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۵
خواب آن نرگس فتان تو بی چیزی نیست مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۶۹
میدان و مگو تا نشود رسوائی رشیدالدین میبدی : ۵۸- سورة المجادلة- مدنیة
۲ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجالِسِ الآیة، مقاتل گفت: سبب نزول این آیه آن بود که اصحاب رسول در مجلسها که رسول (ص) حاضر بودى هر یکى از ایشان مىشتافتند تا نشست وى برسول نزدیکتر بودى، و باین معنى منافست میان ایشان رفتى. وقتى رسول خدا در صفّه نشسته بود و جایگه بس تنگ بود و جمعى مهاجر و انصار، که نه بدریان بودند، حاضر آمده و بقرب رسول جاى گرفته. پس قومى بدریان بآخر رسیدند و جاى نشست نیافتند، برابر رسول ایستاده منتظران که تا ایشان را جاى دهند. کس ایشان را جاى نداد. رودکی : قصاید و قطعات
شمارهٔ ۸۰
کسان که تلخی زهر طلب نمیدانند جهان ملک خاتون : غزلیات
شمارهٔ ۵
تو سر بر من گران داری نگارا نصرالله منشی : باب البوم و الغراب
بخش ۱۶ - سرانجام بومان
ملک بومان را چنانکه رسم بی دولتان است این نصایح ندانست شنود و عواقب آن را نتوانست دید. وزاغ هر روزی برای ایشان حکایت دل گشای و مثل غریب و افسانه عجیب میآوردی، و بنوعی در محرمیت خویش میافزود تا بر غوامض اسرار اخبار ایشان وقوف یافت. ناگاه فرومولید و نزدیک زاغان رفت. چون ملک زاغان او را بدید پرسید: ما وراءک یا عصام؟ گفت: صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۶۲۴
چشم مارا صبح پیری شد شکر خواب دگر جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۷۰
به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین باشی
غزل شمارهٔ ۱۲۶
جان زندگی از چشمه پرنوش تو دارد نشاط اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۳۶
بیا بصاحب ما بین که تاعیان نگری سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۲۳
خزان ببین که چمن را چگونه جان داده ست ابوالفضل بیهقی : مجلد هشتم
بخش ۳۶ - رفتن امیر سوی هرات
و درین هفته نامهها رسید از سپاه سالار علی عبد اللّه و صاحب برید بلخ بو القاسم حاتمک که: پسران علی تگین چون شنودند که سالار بگتغدی و لشکر ما بناکام از نسا بازگشتند، دیگر باره قصد چغانیان و ترمذ خواستند که کنند، و دو سه منزل از سمرقند برفته بودند، خبر رسید ایشان را که والی چغانیان امیر بوالقاسم مردم بسیار فراآورده است از کنجینه و کمیجیان و سپاه سالار علی ببلخ رسید با لشکری گران و قصد آب جیحون گذشتن دارد، بازگشتند و آن تدبیر باطل کردند. جواب رفت که کار ترکمانان سلجوقی که بنسا بودند قرار یافت و بندگی نمودند و بدانستند که آنچه رفت از باز- گشتن حاجب بگتغدی نه از هنر ایشان بود؛ و از حسن رای ما خلعت و ولایت یافتند و بیارامیدند و مقدّمی بخدمت درگاه خواهد آمد، و ما بنشابور چندان ماندهایم تا رسول ما بازرسد. و مهرگان نزدیک است، پس از مهرگان از راه هرات سوی بلخ آییم تا زمستان آنجا بباشیم و پاسخ این تهوّر دادهآید بأذن اللّه عزّ و جلّ . واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۴۷۸
چو رنگ خویش، هردم انقلاب ساکنی دارم سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۳۸۳
چشم خویشان را حسد از بس به دولت شور کرد امام خمینی : رباعیات
جوینده تو
ای یاد تو روحبخش جان درویش صغیر اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۸۵
به تغافل همه روزان و شبان میگذرد صفای اصفهانی : قصاید
شمارهٔ ۱۸ - من مکنونات سره و فواتح افکاره و نعت حضرت ثامن الحجج ارواحنا فداه
ای چرخ گرد گرد مکش زارم ادیب صابر : غزلیات
شمارهٔ ۴۹
به روی توام دل گشاید همی امیر پازواری : دوبیتیها
شمارهٔ ۷۶
رُخصتْ هاده که من ته قربونْ بَئوئمْ حافظ : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸
لب باز مگیر یک زمان از لب جام حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۵
خواب آن نرگس فتان تو بی چیزی نیست مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۶۹
میدان و مگو تا نشود رسوائی رشیدالدین میبدی : ۵۸- سورة المجادلة- مدنیة
۲ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجالِسِ الآیة، مقاتل گفت: سبب نزول این آیه آن بود که اصحاب رسول در مجلسها که رسول (ص) حاضر بودى هر یکى از ایشان مىشتافتند تا نشست وى برسول نزدیکتر بودى، و باین معنى منافست میان ایشان رفتى. وقتى رسول خدا در صفّه نشسته بود و جایگه بس تنگ بود و جمعى مهاجر و انصار، که نه بدریان بودند، حاضر آمده و بقرب رسول جاى گرفته. پس قومى بدریان بآخر رسیدند و جاى نشست نیافتند، برابر رسول ایستاده منتظران که تا ایشان را جاى دهند. کس ایشان را جاى نداد. رودکی : قصاید و قطعات
شمارهٔ ۸۰
کسان که تلخی زهر طلب نمیدانند جهان ملک خاتون : غزلیات
شمارهٔ ۵
تو سر بر من گران داری نگارا نصرالله منشی : باب البوم و الغراب
بخش ۱۶ - سرانجام بومان
ملک بومان را چنانکه رسم بی دولتان است این نصایح ندانست شنود و عواقب آن را نتوانست دید. وزاغ هر روزی برای ایشان حکایت دل گشای و مثل غریب و افسانه عجیب میآوردی، و بنوعی در محرمیت خویش میافزود تا بر غوامض اسرار اخبار ایشان وقوف یافت. ناگاه فرومولید و نزدیک زاغان رفت. چون ملک زاغان او را بدید پرسید: ما وراءک یا عصام؟ گفت: صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۶۲۴
چشم مارا صبح پیری شد شکر خواب دگر جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۷۰
به دنیا پشت پا زن تا شه روی زمین باشی