حافظ : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۸
آن جام طرب شکار بر دستم نه صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۱۲۳
دل پر آرزو خالی زشور و شر نمی باشد قدسی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۸
خوشدل کند خیال تو هجرانکشیده را مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۱۷۰
ای که تو از عالم ما میروی اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۴
در هستی اگر به عمر نوحی برسی صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۸۲۶
سوختی در عرق شرم و حیا ای ساقی وفایی مهابادی : غزلیات
شمارهٔ ۲۱
ای آن که خطت سبز، لبت آب حیات است کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۷۴۸
شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ام رشیدالدین میبدی : ۲- سورة البقره
۳۹ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ الآیة... مال باختن در راه شریعت نیکوست، لکن نه چون جان باختن در میدان حقیقت، بوقت مشاهدت از غیر جدا شدن، و بشرط وفا بودن نیکوست، لکن نه چنان که از خویشتن جدا شدن و قدم بر بساط صفا نهادن. نظامی گنجوی : خسرو و شیرین
بخش ۲۴ - گریختن شیرین از نزد مهین بانو به مداین
چو برزد بامدادان خازن چین صائب تبریزی : گزیدهٔ غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۰
طی شد زمان پیری و دل داغدار ماند اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه
شمارهٔ ۲۰
بر اهل هنر کار پریشان بهتر امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۴۳
منم و خیال بازی شب و روز با جوانان عطار نیشابوری : تذکرة الأولیاء
ذکر شیخ ابوبکر واسطی رحمةالله علیه
آن معظم مسند و آیت آن موحد مقصد عنایت آن خضر کنز حقایق آن بحر رموز دقایق آن ورای صفت قابضی و باسطی قطب جهان ابوبکر واسطی رحمةالله علیه کاملترین مشایخ عهد بود و شیخ الشیوخ عهد و وقت و عالیترین اصحاب و بزرگ همتتر ازو کس نشان نداد در حقایق ومعارف هیچکس قدم از پیش او ننهاد و درتوحید و تجرید و تفویض بر همه سابق بود و از قدماء اصحاب جنید و گویند از فرغانه بود وبواسطهٔ نشستی و بهمهٔ انواع محمود بوده و بر همهٔ دلها مقبول و تا صاحب نفسی نبود بعداوت او بیرون نیامد عباراتی غامض داشت و اشاراتی مشکل و معانی بدیع و عجیب و کلماتی بلند تا هر کسی را مجال نبودی گرد آن گشتن و در فنون علوم به کمال بود وریاضت و مجاهدت که او کشید در وسع کس نیاید و توجهی که به خدا داشت در جمله امور کسی را آن نبود و سخن توحید ازو زیباتر کس بیان نکرد. عطار نیشابوری : تذکرة الأولیاء
ذکر شیخ ابوالحسن الصایغ رحمةالله علیه
آن مشرف خواطر و اسرار آن مقبل اکابر و ابرار آن سفینه بحر عشق آن سکینه کوه صدق آن ازکون فارغ شیخ ابوالحسن الصایغ رحمةالله علیه در مصر مقیم بود و از بزرگان اهل تصوف و یگانه وقت بود وبوعثمان مغربی گفتی هیچکس را نورانیتر از بویعقوب نهرجوری ندیدم و بزرگ همت ترا از ابوالحسن الصایغ. مولوی : دفتر دوم
بخش ۵۵ - عذر گفتن دلقک با سید اجل کی چرا فاحشه را نکاح کرد
گفت با دلقک شبی سید اجل بابافغانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۸۶
امروز صفای دلم از سیمتنی بود عطار نیشابوری : تذکرة الأولیاء
ذکر شیخ ابوعمر و نجید رحمةالله علیه
آن عامل جد وجهد آن کامل نذر و عهد آن فرد فردانیت آن مرد وحدانیت آن مطلق عالم قید شیخ ابوعمرونجید رحمةالله علیه از کبار مشایخ وقت بود و از بزرگان اصحاب تصوف و درورع و معرفت و ریاضت و کرامت شانی عظیم داشت و از نشابور بود و جنید را دیده و آخر کسی از شاگردان بوعثمان که وفات کرد او بود و او را نظری دقیق است چنانکه نقل کردهاند که شیخ ابوالقاسم نصرآبادی با او بهم در سماع بود بوعمرو گفت: این سماع چرا میشنوی گفت: سماع شنویم بهتر از آنکه بنشینیم و غیبت کنیم و شنویم بوعمرو گفت: اگر در سماع یک حرکت کرده آید که توانی که نکنی صدساله غیبت از آن به. خاقانی : قصاید
شمارهٔ ۵۸ - این قصیدهٔ را در جواب امام مجد الدین سروده و به مدح شاه اخستان پایان داده است
الصبوح ای دل که جان خواهم فشاند مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۸۸
بویت آمد گریز را روی نماند
رباعی شمارهٔ ۳۸
آن جام طرب شکار بر دستم نه صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۱۲۳
دل پر آرزو خالی زشور و شر نمی باشد قدسی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۸
خوشدل کند خیال تو هجرانکشیده را مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۱۷۰
ای که تو از عالم ما میروی اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۴
در هستی اگر به عمر نوحی برسی صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۸۲۶
سوختی در عرق شرم و حیا ای ساقی وفایی مهابادی : غزلیات
شمارهٔ ۲۱
ای آن که خطت سبز، لبت آب حیات است کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۷۴۸
شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ام رشیدالدین میبدی : ۲- سورة البقره
۳۹ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ الآیة... مال باختن در راه شریعت نیکوست، لکن نه چون جان باختن در میدان حقیقت، بوقت مشاهدت از غیر جدا شدن، و بشرط وفا بودن نیکوست، لکن نه چنان که از خویشتن جدا شدن و قدم بر بساط صفا نهادن. نظامی گنجوی : خسرو و شیرین
بخش ۲۴ - گریختن شیرین از نزد مهین بانو به مداین
چو برزد بامدادان خازن چین صائب تبریزی : گزیدهٔ غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۰
طی شد زمان پیری و دل داغدار ماند اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه
شمارهٔ ۲۰
بر اهل هنر کار پریشان بهتر امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۴۳
منم و خیال بازی شب و روز با جوانان عطار نیشابوری : تذکرة الأولیاء
ذکر شیخ ابوبکر واسطی رحمةالله علیه
آن معظم مسند و آیت آن موحد مقصد عنایت آن خضر کنز حقایق آن بحر رموز دقایق آن ورای صفت قابضی و باسطی قطب جهان ابوبکر واسطی رحمةالله علیه کاملترین مشایخ عهد بود و شیخ الشیوخ عهد و وقت و عالیترین اصحاب و بزرگ همتتر ازو کس نشان نداد در حقایق ومعارف هیچکس قدم از پیش او ننهاد و درتوحید و تجرید و تفویض بر همه سابق بود و از قدماء اصحاب جنید و گویند از فرغانه بود وبواسطهٔ نشستی و بهمهٔ انواع محمود بوده و بر همهٔ دلها مقبول و تا صاحب نفسی نبود بعداوت او بیرون نیامد عباراتی غامض داشت و اشاراتی مشکل و معانی بدیع و عجیب و کلماتی بلند تا هر کسی را مجال نبودی گرد آن گشتن و در فنون علوم به کمال بود وریاضت و مجاهدت که او کشید در وسع کس نیاید و توجهی که به خدا داشت در جمله امور کسی را آن نبود و سخن توحید ازو زیباتر کس بیان نکرد. عطار نیشابوری : تذکرة الأولیاء
ذکر شیخ ابوالحسن الصایغ رحمةالله علیه
آن مشرف خواطر و اسرار آن مقبل اکابر و ابرار آن سفینه بحر عشق آن سکینه کوه صدق آن ازکون فارغ شیخ ابوالحسن الصایغ رحمةالله علیه در مصر مقیم بود و از بزرگان اهل تصوف و یگانه وقت بود وبوعثمان مغربی گفتی هیچکس را نورانیتر از بویعقوب نهرجوری ندیدم و بزرگ همت ترا از ابوالحسن الصایغ. مولوی : دفتر دوم
بخش ۵۵ - عذر گفتن دلقک با سید اجل کی چرا فاحشه را نکاح کرد
گفت با دلقک شبی سید اجل بابافغانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۸۶
امروز صفای دلم از سیمتنی بود عطار نیشابوری : تذکرة الأولیاء
ذکر شیخ ابوعمر و نجید رحمةالله علیه
آن عامل جد وجهد آن کامل نذر و عهد آن فرد فردانیت آن مرد وحدانیت آن مطلق عالم قید شیخ ابوعمرونجید رحمةالله علیه از کبار مشایخ وقت بود و از بزرگان اصحاب تصوف و درورع و معرفت و ریاضت و کرامت شانی عظیم داشت و از نشابور بود و جنید را دیده و آخر کسی از شاگردان بوعثمان که وفات کرد او بود و او را نظری دقیق است چنانکه نقل کردهاند که شیخ ابوالقاسم نصرآبادی با او بهم در سماع بود بوعمرو گفت: این سماع چرا میشنوی گفت: سماع شنویم بهتر از آنکه بنشینیم و غیبت کنیم و شنویم بوعمرو گفت: اگر در سماع یک حرکت کرده آید که توانی که نکنی صدساله غیبت از آن به. خاقانی : قصاید
شمارهٔ ۵۸ - این قصیدهٔ را در جواب امام مجد الدین سروده و به مدح شاه اخستان پایان داده است
الصبوح ای دل که جان خواهم فشاند مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۸۸
بویت آمد گریز را روی نماند