عبارات مورد جستجو در ۵۸۵ گوهر پیدا شد:
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۱۹۴
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۲۲۹
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۴۲
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۴۸۵
شهریار (سید محمدحسین بهجت تبریزی) : گزیدهٔ غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۷ - شاهد گمراه
راه گم کرده و با رویی چو ماه آمده ای
مگر ای شاهد گمراه به راه آمده ای
باری این موی سپیدم نگر ای چشم سیاه
گر بپرسیدن این بخت سیاه آمده ای
کشته ی چاه غمت را نفسی هست هنوز
حذر ای آینه در معرض آه آمده ای
از در کاخ ستم تا به سر کوی وفا
خاکپای تو شوم کاین همه راه آمده ای
چه کنی با من و با کلبه درویشی من
تو که مهمان سراپرده ی شاه آمده ای
می تپد دل به برم با همه ی شیر دلی
که چو آهوی حرم شیرنگاه آمده ای
آسمان را ز سر افتاد کلاه خورشید
به سلام تو که خورشید کلاه آمده ای
شهریارا حرم عشق مبارک بادت
که در این سایه ی دولت به پناه آمده ای
مگر ای شاهد گمراه به راه آمده ای
باری این موی سپیدم نگر ای چشم سیاه
گر بپرسیدن این بخت سیاه آمده ای
کشته ی چاه غمت را نفسی هست هنوز
حذر ای آینه در معرض آه آمده ای
از در کاخ ستم تا به سر کوی وفا
خاکپای تو شوم کاین همه راه آمده ای
چه کنی با من و با کلبه درویشی من
تو که مهمان سراپرده ی شاه آمده ای
می تپد دل به برم با همه ی شیر دلی
که چو آهوی حرم شیرنگاه آمده ای
آسمان را ز سر افتاد کلاه خورشید
به سلام تو که خورشید کلاه آمده ای
شهریارا حرم عشق مبارک بادت
که در این سایه ی دولت به پناه آمده ای
سنایی غزنوی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۴ - در مدح بهرامشاه پسر مسعود غزنوی
گر هیچ نگارینم بر خلق عیانستی
ای شاد که خلقستی ای خوش که جهانستی
از خلق نهان زان شد تا جمله ترا باشد
گر هیچ پدیدستی زان همگانستی
جان دید جمالش را ور نه به همه دانش
دربان و غلامش را زو باز که دانستی
دل قهر و دو زلفش دید انگشت گزان زان شد
گر لطف لبش دیدی انگشت زنانستی
زیر و زبر عالم بهر طلبست ارنی
تنگا که زمینستی لنگا که زمانستی
گر نور پذیرفتی زو شش جهت عالم
پستی همه باغستی بالا همه کانستی
گر گل نپذیرفتی زو نور تجلی کی
گل کعبهٔ چرخستی دل گشن جانستی
گفت ست که یک روزی جانت ببرم چون دل
من بندهٔ آن روزم ایکاش چنانستی
جانیست سنایی را در دیده سنان او
پس گر چنینستی بیجان چو جنانستی
او گر نه چنینستی چون نیزهٔ سلطان کی
بر رفته و برجسته بر بسته میانستی
بهرامشه مسعود آن شه که گه عشرت
ساقیش سپهرستی گر هیچ جوانستی
ور هیچ کرا کردی در درگه چون خلدش
هم رایت رایستی هم خانهٔ خانستی
چرخ ار چو ملک بودی شاگرد سنانش را
پریدن مرغانش تا حشر ستانستی
ای شاد که خلقستی ای خوش که جهانستی
از خلق نهان زان شد تا جمله ترا باشد
گر هیچ پدیدستی زان همگانستی
جان دید جمالش را ور نه به همه دانش
دربان و غلامش را زو باز که دانستی
دل قهر و دو زلفش دید انگشت گزان زان شد
گر لطف لبش دیدی انگشت زنانستی
زیر و زبر عالم بهر طلبست ارنی
تنگا که زمینستی لنگا که زمانستی
گر نور پذیرفتی زو شش جهت عالم
پستی همه باغستی بالا همه کانستی
گر گل نپذیرفتی زو نور تجلی کی
گل کعبهٔ چرخستی دل گشن جانستی
گفت ست که یک روزی جانت ببرم چون دل
من بندهٔ آن روزم ایکاش چنانستی
جانیست سنایی را در دیده سنان او
پس گر چنینستی بیجان چو جنانستی
او گر نه چنینستی چون نیزهٔ سلطان کی
بر رفته و برجسته بر بسته میانستی
بهرامشه مسعود آن شه که گه عشرت
ساقیش سپهرستی گر هیچ جوانستی
ور هیچ کرا کردی در درگه چون خلدش
هم رایت رایستی هم خانهٔ خانستی
چرخ ار چو ملک بودی شاگرد سنانش را
پریدن مرغانش تا حشر ستانستی
اوحدی مراغهای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۱
اوحدی مراغهای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۷
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۸
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۹۵
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۵۱
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۵۴
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۲۳
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۴۷
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۱۵
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۰۹
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۳۹
عطار نیشابوری : باب بیست و پنجم: در مراثی رفتگان
شمارهٔ ۲۲
عطار نیشابوری : باب سی و هشتم: در صفت لب و دهان معشوق
شمارهٔ ۵
عطار نیشابوری : باب سی و هشتم: در صفت لب و دهان معشوق
شمارهٔ ۲۲