عبارات مورد جستجو در ۴۶۰ گوهر پیدا شد:
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۱
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۶۲۳
ابن یمین فَرومَدی : اشعار عربی
شمارهٔ ۶۵ - ایضاً
جمالالدین عبدالرزاق : مقطعات
شمارهٔ ۱۶ - تقاضای رسم
ای کریمی که در جهان کرم
کس چو تو صدر بنده پرور نیست
مثل طبع تو هیچ دریا نی
همچو رای تو هیچ اختر نیست
بکرم یک دو لفظ من بشنو
ور چه وقت صداع چاکر نیست
پار تشریف بنده فرمودی
که ازان خلعتی نکو تر نیست
آنچنان جبه و دستاری
که نظیرش بمصر و ششتر نیست
خود نکوئی چرا نپوشیدست
خود نپرسی چراش بر سر نیست
بگرو کرده ام که بی برگم
وز تو پوشیده حال مضطر نیست
موسم رسم بنده رفت و هنوز
هیچ از رسم او میسر نیست
هست ماهی که مدحتت خواندم
که ازان به بکار دفتر نیست
هیچ ترویج هم نمی بینم
آه ترسم که بنده در خور نیست
گز ز بهر قصیده بود عطا
این هم از آن قصیده کمتر نیست
مکن ایصدر بنده را بنواز
که مرا راه جز بدین در نیست
زر بده گر نمیدهی دستار
جو و گندم بده اگر زر نیست
یا قضیم خری بفرمایش
گر چه در پایگاه تو خر نیست
هر چه شاید بده که در خوردست
کرنه گر هست مطلقا ور نیست
پس بترکش بگویم و بروم
که مرا هیچ وجه باور نیست
این سخن بین که چون رکیک آمد
زانکه کرنه بطبع من در نیست
آنچه گفتم برون ز طبع منست
تا نگوئی سخن مخمر نیست
کس چو تو صدر بنده پرور نیست
مثل طبع تو هیچ دریا نی
همچو رای تو هیچ اختر نیست
بکرم یک دو لفظ من بشنو
ور چه وقت صداع چاکر نیست
پار تشریف بنده فرمودی
که ازان خلعتی نکو تر نیست
آنچنان جبه و دستاری
که نظیرش بمصر و ششتر نیست
خود نکوئی چرا نپوشیدست
خود نپرسی چراش بر سر نیست
بگرو کرده ام که بی برگم
وز تو پوشیده حال مضطر نیست
موسم رسم بنده رفت و هنوز
هیچ از رسم او میسر نیست
هست ماهی که مدحتت خواندم
که ازان به بکار دفتر نیست
هیچ ترویج هم نمی بینم
آه ترسم که بنده در خور نیست
گز ز بهر قصیده بود عطا
این هم از آن قصیده کمتر نیست
مکن ایصدر بنده را بنواز
که مرا راه جز بدین در نیست
زر بده گر نمیدهی دستار
جو و گندم بده اگر زر نیست
یا قضیم خری بفرمایش
گر چه در پایگاه تو خر نیست
هر چه شاید بده که در خوردست
کرنه گر هست مطلقا ور نیست
پس بترکش بگویم و بروم
که مرا هیچ وجه باور نیست
این سخن بین که چون رکیک آمد
زانکه کرنه بطبع من در نیست
آنچه گفتم برون ز طبع منست
تا نگوئی سخن مخمر نیست
جمالالدین عبدالرزاق : مقطعات
شمارهٔ ۶۰ - برد نشابوری
جمالالدین عبدالرزاق : مقطعات
شمارهٔ ۷۳ - سهل ممتنع
جمالالدین عبدالرزاق : مقطعات
شمارهٔ ۱۰۰ - دو خواجه تاش
جمالالدین عبدالرزاق : مقطعات
شمارهٔ ۱۱۹ - پادشاه شریعت
جمالالدین عبدالرزاق : رباعیات
شمارهٔ ۳۶
جمالالدین عبدالرزاق : رباعیات
شمارهٔ ۸۲
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۳۴
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۶۳
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۹۶
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۳۳
خیالی بخارایی : غزلیات
شمارهٔ ۳۴۹
ای که بر صفحهٔ مه خطّ غباری داری
کار من ساز اگر روی به کاری داری
بارده در حرم وصل، تهی دستان را
ما اگر هیچ نداریم توباری داری
باتو دارند همه عهد و قراری لیکن
تا از این جمله تو خود با که قراری داری
خاک شد در ره تسلیم سرِ ما و هنوز
بر دل از رهگذر ما توغباری داری
ای خیالی ورق چهره به خون ساز نگار
گر به خاطر هوس روی نگاری داری
کار من ساز اگر روی به کاری داری
بارده در حرم وصل، تهی دستان را
ما اگر هیچ نداریم توباری داری
باتو دارند همه عهد و قراری لیکن
تا از این جمله تو خود با که قراری داری
خاک شد در ره تسلیم سرِ ما و هنوز
بر دل از رهگذر ما توغباری داری
ای خیالی ورق چهره به خون ساز نگار
گر به خاطر هوس روی نگاری داری
سلیم تهرانی : قطعات
شمارهٔ ۹ - اظهار افلاس خود و طلب تدارک
ای سروری که بر در دولتسرای تو
هرکس که رو نهاد به دلخواه می رود
خورشید با وجود جناب بلند تو
بر آسمان ز همت کوتاه می رود
از خرمنی که خصم تو دارد، به سوی برق
صد نامه بیش بر پر هر کاه می رود
در یک نفس کبوتر عزم تو طی کند
راهی که آفتاب به یک ماه می رود
از بس ندیده کار تو بی مصلحت کسی
یوسف به ریسمان تو در چاه می رود
شد مدت سه سال که بر درگهت مرا
حرفی نه از وزیر و نه از شاه می رود
رحم آیدت به حالم اگر باخبر شوی
کاوقات من به سر به چه اکراه می رود
احوال خویش می کنم از هرکسی نهان
دانم سخن چگونه در افواه می رود
راضی نیم که پیشتر از من کسی ترا
گوید فلان غلام نکوخواه می رود
هرکس که رو نهاد به دلخواه می رود
خورشید با وجود جناب بلند تو
بر آسمان ز همت کوتاه می رود
از خرمنی که خصم تو دارد، به سوی برق
صد نامه بیش بر پر هر کاه می رود
در یک نفس کبوتر عزم تو طی کند
راهی که آفتاب به یک ماه می رود
از بس ندیده کار تو بی مصلحت کسی
یوسف به ریسمان تو در چاه می رود
شد مدت سه سال که بر درگهت مرا
حرفی نه از وزیر و نه از شاه می رود
رحم آیدت به حالم اگر باخبر شوی
کاوقات من به سر به چه اکراه می رود
احوال خویش می کنم از هرکسی نهان
دانم سخن چگونه در افواه می رود
راضی نیم که پیشتر از من کسی ترا
گوید فلان غلام نکوخواه می رود
سلیم تهرانی : قطعات
شمارهٔ ۴۷ - در باب منع بواب که اجازه ی آمدن نداد
سلیم تهرانی : رباعیات
شمارهٔ ۳
جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۳۶
بیا از قید بیدردی دمی آزاد کن ما را
ز درد ساغر غم ای محبت شاد کن ما را
نوشتم در وصیت نامهٔ طومار آه خود
که صیدی را به خون غلطان چو بینی یاد کن ما را
خمارم رهبر دشت فنا گردید ای ساقی
کرم فرما و از ته جرعه ای ایجاد کن ما را
خراب رنجش بیجا شده معمورهٔ طاقت
بیفشان گرد کلفت از دل و آباد کن ما را
خماره باده غفلت فراوان درد سر دارد
زسر جوش ندامت ساغری امداد کن ما را
سراغ ما نمی یابی مگر در وادی عنقا
زخود رفتن به هر جا می رسی فریاد کن ما را!
ز درد ساغر غم ای محبت شاد کن ما را
نوشتم در وصیت نامهٔ طومار آه خود
که صیدی را به خون غلطان چو بینی یاد کن ما را
خمارم رهبر دشت فنا گردید ای ساقی
کرم فرما و از ته جرعه ای ایجاد کن ما را
خراب رنجش بیجا شده معمورهٔ طاقت
بیفشان گرد کلفت از دل و آباد کن ما را
خماره باده غفلت فراوان درد سر دارد
زسر جوش ندامت ساغری امداد کن ما را
سراغ ما نمی یابی مگر در وادی عنقا
زخود رفتن به هر جا می رسی فریاد کن ما را!
جویای تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۸۸