عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۳۹
مو به مو حال دلم را زلف او با شانه گفت
سوختم کز آشنا حرفی به آن بیگانه گفت
بود چون آگه به رنگ شیخ جام از راز دل
آنچه مینا داشت در خاطر، لب پیمانه گفت
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۵۱
بی روی تو در بزم چراغ آید و گرید
مینا ز غمت پیش ایاغ آید و گرید
آن غنچه گر از باغ رود با لب خندان
گل از پی او تا در باغ آید و گرید
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۵۶
آه غم، داغ کهن را به دلم تازه نمود
شمع این بزم به باد نفس افروخته شد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۵۷
گر چنین از گل روی تو، صفا ریز کند
چشمه آینه را عکس تو لبریز کند
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۵۸
نهم لب بر لبت چون در سر مستی،مکن عیبم
به راه بیخودی، بی توشه بوس تو نتوان شد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۶۰
امشب از فرقت او زنده نمی ماند شمع
ماتم افروزی این سیم بدن باید کرد
سرنوشتم به دبستان غریبی افکند
مشق آزارکشیهای وطن باید کرد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۶۳
لفظ پاکیزه به دستم ز صفای تو رسد
به کفم معنی رنگین زحنای تو رسد
پنجه اش همچو شقایق ز حنا گیرد رنگ
دست عاشق چو به خاک کف پای تو رسد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۶۴
چشمم که بود از اثر دود دل، سیاه
در انتظار آن گل رعنا سفید شد
دیشب در انتظار شراب وصال دوست
چشم قدح چو پنبه مینا سفید شد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۶۵
ز مژگان، چشم مخمورت شبیه است
به آن خونی که دستش بسته باشد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۶۷
ما مصیبت زدگان را چه تواضع به ازین
که به هر جا بنشینیم، فغان برخیزد!
بس که درد از گل هجران تو بردیم به خاک
سبزه از تربت ما ناله کنان برخیزد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۷۷
از خرامش سبزه گلبرگ نهال اندام شد
وز نگاهش لاله همچشم گل بادام شد
آن بت رم کرده را از بس که گفتم رام شو
چون برهمن عاقبت ورد زبانم «رام» شد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۸۰
دسته دسته بی سبب اشکم به دامن می رود
خوشه از کشتم به پای خود به خرمن میرود
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۸۳
خواستم بی تو کنم بر گل خورشید نگاه
کودک اشک به من دست و گریبان افتاد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۹۱
خواهم غزلی را که به محبوب توان خواند
بیتی خوشم آید که به مطلوب توان خواند
بی روی تو، از شعله آهم شب تاریک
روشن شده زان گونه که مکتوب توان خواند
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۹۳
رسید موسم گل، باده در پیاله کنید
دماغ سوزی این کار، همچو لاله کنید
به آن پری بخورانید یک دو جام دلیر
چو بی خبر شود از خود، به من حواله کنید
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۹۴
نه جوی باغ می داند دلم، نه جدول بستان
پی بی طاقتی در چشمه سیماب می گردد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۹۶
به زلفت شانه گر محرم نمی شد
دلم از دست او درهم نمی شد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۰۱
گر خورد در فوت ما آن گل تاسف، دور نیست
می گزد در ماتم پروانه شمع انگشت خود
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۰۸
عاشقان چون نیت کوچ سحرگاهی کنند
خیمه های آه را در نصف شب راهی کنند
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۱۱
تن ز بسیاری تردامنی ام خاک نشد
خاک ناپاک شد و طینت من پاک نشد
بس که آتش به سرم ریخت خیال تو چو شمع
اشکها ریخت ز چشمم، مژه نمناک نشد