عبارات مورد جستجو در ۹۹۳۹ گوهر پیدا شد:
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۰
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۱
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۵
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۲
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۶
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۷۰
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۷۲
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۷۴
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸۳
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۱۱
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۷۰
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۹۵
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۰۱
وحشی بافقی : غزلیات
غزل ۲۳
بسیار گرم پیش منه در هلاک ما
اندیشه کن ز حال دل دردناک ما
زهر ندامتیست که بردیم زیر خاک
این سبزهای که سر زده از روی خاک ما
مغرور حسن خود مشو و قصد ما مکن
کاین حسن تست از اثر عشق پاک ما
بیرون دویدهایم ز محنت سرای غم
معلوم میشود ز گریبان چاک ما
وحشی ریاض همت ما زان فزونتر است
کاوراق سبز چرخ شود برگ تاک ما
اندیشه کن ز حال دل دردناک ما
زهر ندامتیست که بردیم زیر خاک
این سبزهای که سر زده از روی خاک ما
مغرور حسن خود مشو و قصد ما مکن
کاین حسن تست از اثر عشق پاک ما
بیرون دویدهایم ز محنت سرای غم
معلوم میشود ز گریبان چاک ما
وحشی ریاض همت ما زان فزونتر است
کاوراق سبز چرخ شود برگ تاک ما
وحشی بافقی : غزلیات
غزل ۳۶
لطف پنهانی او در حق من بسیار است
گر به ظاهر سخنش نیست، سخن بسیار است
فرصت دیدن گل آه که بسیار کمست
و آرزوی دل مرغان چمن بسیار است
دل من در هوس سرو و سمن رخساریست
ورنه برطرف چمن سرو و سمن بسیار است
یار ساقی شد و سد توبه به یک حیله شکست
حیله انگیزی آن عهد شکن بسیار است
وحشی از من مطلب صبر بسی در غم دوست
اندکی گر بودم صبر ز من بسیار است
گر به ظاهر سخنش نیست، سخن بسیار است
فرصت دیدن گل آه که بسیار کمست
و آرزوی دل مرغان چمن بسیار است
دل من در هوس سرو و سمن رخساریست
ورنه برطرف چمن سرو و سمن بسیار است
یار ساقی شد و سد توبه به یک حیله شکست
حیله انگیزی آن عهد شکن بسیار است
وحشی از من مطلب صبر بسی در غم دوست
اندکی گر بودم صبر ز من بسیار است
وحشی بافقی : غزلیات
غزل ۴۲
طراز سبزهٔ بر گلشن عذار خوش است
معین است که گلشن به نوبهار خوش است
چه خوش بود طرف روی یار از خط سبز
بلی چو سبزه دمد طرف لاله زار خوش است
اگر چه خوش نبود در نظر غبار ولی
گر از خط تو بود در نظر غبار خوش است
به بوی مشک جراحت شود فزون و مرا
جراحت دل از آن خط مشکبار خوش است
به یاد سبزه خطی گشت سبزه کن وحشی
که سبزه سرزده اطراف جویبار خوش است
معین است که گلشن به نوبهار خوش است
چه خوش بود طرف روی یار از خط سبز
بلی چو سبزه دمد طرف لاله زار خوش است
اگر چه خوش نبود در نظر غبار ولی
گر از خط تو بود در نظر غبار خوش است
به بوی مشک جراحت شود فزون و مرا
جراحت دل از آن خط مشکبار خوش است
به یاد سبزه خطی گشت سبزه کن وحشی
که سبزه سرزده اطراف جویبار خوش است
وحشی بافقی : غزلیات
غزل ۴۶
ابر است و اعتدال هوای خزانی است
ساقی بیا که وقت می ارغوانی است
در زیر ابر ساغر خورشید شد نهان
روز قدح کشیدن و عیش نهانی است
ساقی بیا و جام می مشکبو بیار
این دم که باد صبح به عنبر فشانی است
می هست و اعتدال هوا هست و سبزه هست
چیزی که نیست صحبت یاران جانی است
یاری به دستآر موافق تو وحشیا
کان یار باقی است و خود این جمله فانی است
ساقی بیا که وقت می ارغوانی است
در زیر ابر ساغر خورشید شد نهان
روز قدح کشیدن و عیش نهانی است
ساقی بیا و جام می مشکبو بیار
این دم که باد صبح به عنبر فشانی است
می هست و اعتدال هوا هست و سبزه هست
چیزی که نیست صحبت یاران جانی است
یاری به دستآر موافق تو وحشیا
کان یار باقی است و خود این جمله فانی است
وحشی بافقی : غزلیات
غزل ۴۸
وحشی بافقی : غزلیات
غزل ۵۳
بگذشت دور یوسف و دوران حسن تست
هر مصر دل که هست به فرمان حسن تست
بسیارسر به کنگره عشق بستهاند
آنجا که طاق بندی ایوان حسن تست
فرمان ناز ده که در اقصای ملک عشق
پروانهای که هست ز دیوان حسن تست
زنجیر غم به گردن جان مینهد هنوز
آن مویها که سلسله جنبان حسن تست
آبش هنوز میرسد از رشحهٔ جگر
آن سبزهها که زینت بستان حسن تست
دانم که تا به دامن آخر زمان کشد
دست نیاز من که به دامان حسن تست
تقصیر در کرشمهٔ وحشی نواز نیست
هر چند دون مرتبهٔ شان حسن تست
هر مصر دل که هست به فرمان حسن تست
بسیارسر به کنگره عشق بستهاند
آنجا که طاق بندی ایوان حسن تست
فرمان ناز ده که در اقصای ملک عشق
پروانهای که هست ز دیوان حسن تست
زنجیر غم به گردن جان مینهد هنوز
آن مویها که سلسله جنبان حسن تست
آبش هنوز میرسد از رشحهٔ جگر
آن سبزهها که زینت بستان حسن تست
دانم که تا به دامن آخر زمان کشد
دست نیاز من که به دامان حسن تست
تقصیر در کرشمهٔ وحشی نواز نیست
هر چند دون مرتبهٔ شان حسن تست
وحشی بافقی : غزلیات
غزل ۵۵
بگذران دانسته از ما گر ادایی سرزدست
بوده نادانسته گر از ما خطایی سرزدست
آخر ای صاحب متاع حسن این دشنام چیست
در سر دریوزه ، گر از ما دعایی سرزدست
اله اله محرم راز تو سازم حرف صوت
این زبان و تیغ اگر حرفی ز جایی سرزدست
التفات ابر رحمت نیست ورنه بر درت
تخم مهری کشتم و ، شاخ وفایی سرزدست
ابر رحمت گر نبارد گو سمومش خود مسوز
بعد صد خون جگر کاینجا گیایی سرزدست
هست وحشی بلبل این باغ و مست از بوی گل
از سر مستیست ، گر از وی نوایی سرزدست
بوده نادانسته گر از ما خطایی سرزدست
آخر ای صاحب متاع حسن این دشنام چیست
در سر دریوزه ، گر از ما دعایی سرزدست
اله اله محرم راز تو سازم حرف صوت
این زبان و تیغ اگر حرفی ز جایی سرزدست
التفات ابر رحمت نیست ورنه بر درت
تخم مهری کشتم و ، شاخ وفایی سرزدست
ابر رحمت گر نبارد گو سمومش خود مسوز
بعد صد خون جگر کاینجا گیایی سرزدست
هست وحشی بلبل این باغ و مست از بوی گل
از سر مستیست ، گر از وی نوایی سرزدست