عبارات مورد جستجو در ۸۷۵۷ گوهر پیدا شد:
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۷۴
نیست یک دانه نصیب تن ما لذت رزق
ما ز تقدیر نداریم جوی منت رزق
میل غم خوردن خود نیست مرا یک سر مو
خورده ام بس که پیاپی ز جهان حسرت رزق
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۱۰
نی ز خار این چمن غمگین، نه از گل شادمان
بی سبب چون ابر، گه در گریه، گه در خنده ایم
در زمین نی رخت می بینیم، در گردون نه تخت
بندگی خواهد به این قسمت، خدا را بنده ایم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۱۹
جنون در چوب گل پیچد ز سودایی که من دارم
کند زنجیر شور از دست غوغایی که من دارم
ز عشق گلرخان نه دین من برجاست، نه دنیا
نصیب کس مبادا دین و دنیایی که من دارم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۳۲
مادر ایام بی مهر است و من نازک مزاج
همچو طفل تندخو در دامن بیگانه ام
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۵۵
ز خیال دهنت تنگ شکر می گریم
یاد زلفت چو کنم، سنبل تر می گریم
عادت شبنم این باغ بود بی تو مرا
شام اگر اشک کمی کرد، سحر می گریم
کودک مادر دورانم و گریان ز جفا
چون بگوید که مکن گریه، دگر می گریم
در جفاخانه گیتی ندهم گریه ز کف
پیش مادر نشود، پیش پدر می گریم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۶۷
از بس ز پا فتاده ایام پیری ام
ناید ز صد جوان، سر مو دستگیری ام
آزاده ام مخوان، که ز ملک عدم، قضا
آورده در وجود به طرز اسیری ام
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۷۴
یاد ایامی که ما هم دستگاهی داشتیم
بهر پای انداز جانان، اشک و آهی داشتیم
در نشاط آباد قسمت، از صف مینا و جام
بهر دفع غم، ز هر جانب سپاهی داشتیم
آن سعادت را چه پیش آمد، که در صحن چمن
گل ز سر می رست اگر پا بر گیاهی داشتیم
یارب آن اختر چه شد، کز دولت تاثیر او
چون فلک در برج قصر خویش، ماهی داشتیم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۷۹
تسلی بخش طفلان نیست جز نزدیکی مادر
نباشد عیب، دور از مردمک، بیتابی اشکم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۸۸
نزد آنهایی که با دل کارشان افتاده است
به بود یک قطره خاموشی ز صد دریا سخن
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۰۰
چون باده می کند مست، ما را هوای باران
دریای نشاه خیزد، از قطره های باران
مینا با پای ساغر، چون سر نهد به سجده
چیز دگر نخواند، غیر از دعای باران
پیداست عکس خوبی، از چار سوی عالم
آیینه خانه ای شد دهر از صفای باران
روزی که نیست چشمم، از جوش گریه پر آب
در کارخانه ابر،خالی ست جای باران
دارند برسر دست، جانهای تلخ و شیرین
باران برای ساغر، ساغر برای باران
پس ماندن از رفیقان، ننگ است بر سبکرو
بیجا نمی خروشد، سیل از قفای باران
طغرا مباش غافل، زین ابر خرقه آبی
پیری ست سبحه در کف، از قطره های باران
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۰۵
بس که آن گل صبحدم با آب و تاب آید برون
گر فشارم دیده برعکسش، گلاب آید برون
از فروغ چهره، ابرویش نمی آید به چشم
چون مه نو کز پناه آفتاب آید برون
نشکند بی دستبرد ساغر می سد شرم
باده پیش آور که آن گل از حجاب آید برون
هر کجا حرف از دل بی طاقت ما بگذرد
تا قیامت گر بکاوی، اضطراب آید برون
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۶۲
نیم در کسوت فقر از فلک ممنون احسانی
گرفته جامه اطلس، کهن شالی بدل داده
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۹۱
چو یاقوت از زمین هم در وطن گر پست تر باشی
ازان بهتر که در غربت به روی تخت زر باشی
به تعریف پدر شد منحصر حرف تو در مجلس
چه خواهی گفت اگر مانند عیسی بی پدر باشی
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۷۰۵
نخواهی داشت رنگ از سوختن هم، ای خس گلشن
اگر در آتش بی طالعیها همچو من باشی
ز بوی دلکشت مستی فزاید عندلیبان را
به گل حاجت ندارد باغبان، تا در چمن باشی
گل از شوخی هزاران خنده بر گفتار بلبل زد
لبی بگشا تو هم ای غنچه، تا کی بی دهن باشی
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۷۱۱
زین گونه گر شیرین بود، لعل لب نوشین تو
در بوسه خوردنها مرا از اشتها می افکنی!
ای چرخ، فردا می دهم یک دجله آب کوثرت
امروز اگر خاک مرا، در کربلا می افکنی
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۷۲۰
زندگی می آورد ای شمع، آب جوی صبح
چون تو از موج نسیمش در پی مردن شدی؟
ای دل از بیم گناهت دوزخی در عرصه نیست
می گریزد از تو آتش، بس که تردامن شدی
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۷۲۱
نه تلاش سیر گلشن، نه سر کنار جویی
نه هوای می پرستی، نه دماغ های و هویی
گل و سبزه جا نیابد ز هجوم تازگیها
به چمن اگر درآید، ز رخ تو رنگ و بویی
ز عبادت صراحی، مطلب نتیجه هرگز
چه نتیجه رو نماید، ز نماز بی وضویی
به کدام قابلیت، شرف وصال جویم؟
لب کاسه سفالین، نرسد به آبرویی
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۷۲۲
در دیار غم به غیر از کودکان اشک ما
کی بود چندین دبستان طفل را مادر یکی
طغرای مشهدی : ساقی‌نامه
بخش ۱ - ابیاتی از سرآغاز
زهی لطف سازنده آب و خاک
به رقص آور سبز طاووس تاک
مقام آفرین خمستان می
ترنم گشای گره زار نی
بلندی ده شیشه لعل کار
هوایی کن ابر یاقوت بار
شب افزای مشعل دوانان مل
سحرگه رسان چراغان گل
رقم پرور رقعه لاله ها
ورق شوی مجموعه ژاله ها
به چرخ آور باده لعل فام
جواهرتراش نگین دان جام
نوازنده ارغنون زبان
نگارنده پرده های فغان
خدایی که ساقی و جام آفرید
ز بهر بط باده، دام آفرید
سبوی فلک گرچه بی دسته است
به سرپنجه فیض او بسته است
خم می چو قامت برافراخته
سر خویش در راه او باخته
صراحی که خشک است پا تا به سر
کند سجده اش، لیک با چشم تر
چو نی از مقام غمش یاد کرد
ز هر بند، صد نغمه آزاد کرد
تر و خشک این بزمگه مست اوست
بساط می عشق در دست اوست
چو کردار ساقی به دست خداست
دهد گر قدح، می نخوردن خطاست
همان به که نوشم می خوشگوار
به تکلیف ساقی درین نوبهار...
طغرای مشهدی : ساقی‌نامه
بخش ۷ - غزلسرایی
سخن چون سپاه بیان را گرفت
به این فوج، تخت زبان را گرفت
مسلم بود خسروی بر سخن
که دربسته، ملک دهان را گرفت
چو بر بادپای نفس شد سوار
دو صد قلعه گوش جان را گرفت
صف آرای ابیات رنگین چو گشت
اقالیم روح و روان را گرفت
چو از سطر، لشکرکشی ساز کرد
به یک نی سواری، جهان را گرفت