عبارات مورد جستجو در ۹۶۷۱ گوهر پیدا شد:
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۷۷
به آن گل می توانی همچو شبنم گشت همزانو
اگر از چشمه سار پاکی طینت وضو داری
نه رنگی از گلت دیدم، نه بوی سنبلت آمد
گلستانی، ولیکن قفلها بررنگ و بو داری
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۸۳
بس که هر سو رخنه دارد کلبه ام چون خانه گل
سر برآورده ست گویی از گریبان خرابی
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۸۴
من و ذوق باده نوشی، ز ایاغ صبحگاهی
گل نغمه تازه کردن، به دماغ صبحگاهی
شب زلفت از کفم شد، به چه عمر زنده مانم؟
که رسید روز مرگم، چو چراغ صبحگاهی
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۸۶
چشم مرا آب داد، تازگی روی می
رنگ شکفتن گرفت، طبع من از بوی می
تازه دلی پیشه باد، سرخوشی از ریشه باد
سبزتر از شیشه باد، نخل من از جوی می
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۹۶
رخ لاله، زلف سنبل، لب غنچه، صوت بلبل
همه چیز داری ای گل، چه کنم وفا نداری
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۹۸
چون نگرداند ورق، از بیم آه و ناله ام؟
با گل کاغذ ندارد باد و باران دوستی
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۷۰۵
نخواهی داشت رنگ از سوختن هم، ای خس گلشن
اگر در آتش بی طالعیها همچو من باشی
ز بوی دلکشت مستی فزاید عندلیبان را
به گل حاجت ندارد باغبان، تا در چمن باشی
گل از شوخی هزاران خنده بر گفتار بلبل زد
لبی بگشا تو هم ای غنچه، تا کی بی دهن باشی
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۷۱۵
به این بی برگی ات در برگرفتم، نرگسی بگشا
اگر خواهی بهاری را در آغوش خزان بینی
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۷۲۷
ای چرخ ناملایم، با مردمان چه داری؟
دنبال کار خود باش، با این و آن چه داری؟
صرصر! تنت چو مرگ است، دمسردی ات تگرگ است
کارت به شاخ و برگ است، با آشیان چه داری؟
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۷۳۱
ای روی تو سردفتر گلهای بهاری
بهر تو کند آب چمن آینه داری
چون بلبل صبح از پی وصلت نزند بال؟
خورشید ندارد گل رویی که تو داری
گیرم چو به زور از تو گل بوسه، مکن عیب
بسیاری شوقم ندهد فرصت زاری
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۷۳۲
دهان غنچه، روی گل، جبین نسترن داری
گلستانی ست رخسارت، چه پروای چمن داری
به گردت چون نگردد فوج مرغان خزان دیده؟
که رنگین نوبهاری در حصار پیرهن داری
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۷۳۷
هر طرف صد گل سیراب نشاط است، ولی
نیست یک گل که برآرد ز دلم خار غمی
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۷۳۹
خورشید مشت خاری ست، جایی که گل تو باشی
مه کاسه سفالی ست، آنجا که مل تو باشی
از جویبار فردوس، در زیر پل دود آب
چون سرو اگر خرامان، بر روی پل تو باشی
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۷۴۰
گل نورسی، ولیکن ز غرور تازگیها
چمن از پی ات گر آید، به بهار ما نیایی
سر خاک ما اسیران، شده موج خیز حسرت
ننهاده پا به کشتی، به مزار ما نیایی
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۷۴۶
به برگ عیش رسم، گر چو نوبهار آیی
میان باغ شوم، چون تو در کنار آیی
تو آن گلی که بهار از رخ تو می بارد
چرا نهال نگردد چو پیش خار آیی؟
کند سفیدی چشمم نیابت دم صبح
شبی که سوی من از راه انتظار آیی
هزار خاک نشین، آه می کشد ز پی ات
نمی شود که به این کوچه بی غبار آیی
دلا ز رشته زلفش اگر بداری دست
عجب که یک سر سوزن مرا به کار آیی
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۷۴۹
من نه ابرم، نه تو گل، بهر چه در باغ وصال
چون زمین تر شود از گریه من، خنده کنی
چون روی پیشتر از موسم گل رو به چمن
بی نیازش ز گل موسم آینده کنی
من و آن لعل روان بخش که از یک سخنش
دل اگر مرده صدساله بود، زنده کنی
بس که خوب است سراپای تنت چون خورشید
بدنما گر بود آیینه، خوشاینده کنی
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۷۵۵
نسترن می طلبد از بدنت خوشبویی
رخت گل می برد از پیرهنت خوشبویی
اگر از گل شنوم بوی خوشت را، چه عجب
به چمن رفته ز باغ بدنت خوشبویی
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۷۵۹
سنگباران کرد شبنم بی رخ او باغ را
ورنه کی می بود رنگ از روی گلها رفتنی؟
سختی کنج وطن از راحت غربت به است
کی شرر گردد به پای خود ز خارا رفتنی؟
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۷۶۱
ای شوخ لاله رخسار، باغ و بهار مایی
غم در میان ما نیست، تا در کنار مایی
گر از ره مروت، بر خاک ما نهی پای
با آن رخ فروزان، شمع مزار مایی
تا سرزمین وصلت، در چشمه سار میناست
هم گلستان خویشی، هم لاله زار مایی
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۷۶۳
کهنه شد گلشن، ز جوی شیشه آبی نوش کن
تا ز رخسارت شود پیدا، گلستان نویی