همین حالا به چی فکر می کنی؟ چه احساس داری؟ چی دوست داری بگی؟
از جایی کپی نکن! از خودت بگو. از خودت بنویس.
تعداد حروف باقیمانده: 300
قوانین نوشتن روی دیوار

الف- لطفا از حروف فارسی استفاده نمایید.
ب- مسئولیت این نوشته بر عهده ی شماست و گوهرین مسئولیتی در قبال آن ندارد.
پ- این نوشته نباید شامل هیچگونه توهین یا مطلب خلاف قانون و اخلاق باشد.
ت- عدم رعایت موارد بالا (به تشخیص مدیر گوهرین) موجب عدم نمایش و حذف نوشته شما خواهد شد.

۱۴۰۲/۱۲/۴ ۲۳:۲۳

چ اسان می توان از یادها رفت؟

۱۴۰۲/۱۲/۴ ۲۳:۲۳

شیشه ای پنجره را باران شست .از دل تنگ من اما چه کسی نقش تورا خواهد شست!

۱۴۰۲/۷/۱۸ ۰۹:۴۱

شیخ ابوالحسن خرقانی می گوید:«هرگاه که از خویشتن گذشتی، پلِ صراط را پشت سر گذاشتی.»
******
از خودگذشتن،صفت انسانهای وارسته و پرهیزگار است.

۱۴۰۲/۷/۱۱ ۱۳:۰۳

میلاد پیامبر مهر و رحمت،پیام آور خوبی ها،بر عاشقانش مبارک باد.

۱۴۰۲/۵/۱۴ ۱۴:۱۸

سکوتم از سر رضایت نیست بلکه از قطع امید کردن از شعور برخی اطرافیانم است....

رضا مشهدی فراهانی
۱۴۰۲/۳/۱۵ ۲۳:۵۹

دنیا چه کسی گفته توخوبی ؟تو قشنگی ، زیبا ؟مرا بدون اجازه و اختیار خودم به اینجا آورده اند و اجازه رفتن نمی دهند مت این زندان بزرگ را نمی خواهم ...

۱۴۰۲/۳/۱ ۰۵:۲۰

درود و صد دعا و هر چه آرزوی خوب هست برای تو عزیزک قشنگ و مهربان من ، تمام عمر رفته و تمام عمر مانده ام فدای آن نجابت نشسته در نگاه تو ، ئازیزکم ، چاوانکم ، گیانکم ، تو بهترین تو تاقکم تو نازک و باوانکم و اسم مستعار تو ست همیشه بر زبان من<< دلوینکم >> و خوب و هم دقیق زارم که تو زبان کردی را نزانی .

۱۴۰۲/۲/۲۴ ۰۸:۳۴

گهی کاندر بلا مانی ... ... ... خدا خوانی

چو بازت عافیت بخشد سر از طاعت بگردانی

سعدی شیرازی

۱۴۰۲/۲/۲۳ ۲۳:۰۳

یادی از سهراب سپهری
به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهاییه من

۱۴۰۲/۱/۲۸ ۲۲:۱۲

زنده یاد قیصر امین پور:
حرف‌های ما هنوز ناتمام...
تا نگاه می‌کنی:
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی
پیش از آنکه با خبر شوی
لحظه عزیمت تو ناگزیر می‌شود
آی...
ای دریغ و حسرت همیشگی
ناگهان

 چقدر زود
    دیر می‌شود

۱۴۰۲/۱/۲۸ ۰۸:۳۵

مرحوم هادی رنجی طهرانی چنین سروده است:

دل بیدار من، بر مردم خوابیده می‌گرید

بلی، فهمیده بر احوال نافهمیده می‌گرید

ز چشم خویشتن آموختم رسم رفاقت را

که هر عضوی به درد آید به حالش دیده می‌گرید

پس از جان دادن عاشق، دل معشوق می‌سوزد

که شیرین بهر فرهادِ به خون غلتیده می‌گرید

۱۴۰۲/۱/۳ ۱۴:۱۹

اگر گل های رز تلاش می کردند که آفتابگردان باشند زیبایی خود را از دست می دادند و اگر گل های آفتابگردان سعی می کردن گل رز باشند قدرت خود را از دست می دادند.
******

۱۴۰۱/۱۲/۲۹ ۲۰:۳۰

بوی جان می‌آید اینک از نفس‌های بهار
دست‌های پر گل‌اند این شاخه‌ها، بهر نثار
با پیام دلکش نوروزتان پیروز باد
با سرود تازه‌ی هر روزتان نوروز باد
شهر سرشار است از لبخند، از گل، از امید
تا جهان باقی است این آئین جهان افروز باد.

۱۴۰۱/۱۲/۲۲ ۱۱:۳۵

خسته‌م از این که آدما تو هر جایگاه و با هر نسبتی که با من دارن منو از خودشون نا امید میکنن خسته‌ام ازین نا امیدی تکراری کاش بتونم به معنای واقعی کلمه بفهمم که آسایش بخش ترین آسایش امید نداشتن به مردم است...

۱۴۰۱/۱۲/۱۷ ۱۱:۴۶

بی تو این شهر برایم قفسی دلگیر است
شعر هم بی تو به بغضی ابدی زنجیر است

آن چنان می فشرد فاصله راه نفسم
که اگر زود، اگر زود بیایی دیر است

رفتنت نقطه پایان خوشی هایم بود
دلم از هر چه و هر کس که بگویی سیر است

سوگل مشایخی

خوانش
۱۴۰۱/۱۱/۳۰ ۱۰:۳۴

از کلمه تا کلام: خوانش غیرحرفه‌ای، تجربی و بدون آموزش...

۱۴۰۱/۱۰/۲۱ ۱۰:۴۳

خداوندا! در این صبح زیبای زمستانی آرامش را چون دانه های سفید برف، آرام و بیصدا بر دشت سینه های پاک بندگانت بنشان!

۱۴۰۱/۱۰/۳ ۰۸:۴۳

فکر شنبه تلخ دارد جمعهٔ اطفال را
عشرت امروز بی‌اندیشهٔ فردا خوش است

امروز اولین شنبه از فصل زمستان است.امروز را بی اندیشه ی فردا با نام و یاد پروردگارمان آغاز می کنیم.

۱۴۰۱/۹/۳۰ ۱۹:۴۷

یلداست، بگذاریم هر چه تاریکی هست هرچه سرما و خستگی هست
تا سحر از وجودمان رخت بربندد امشب بیداری را پاس داریم
تا فردایی روشن راهی دراز باقیست. شب یـلدا مبارک!

۱۴۰۱/۹/۱۶ ۱۸:۵۰

خدا کند که بهار رسیدنش برسد

شب تولّد چشمان روشنش برسد


چو گرد بر سر راهش نشسته ام شب و روز

به این امید که دستم به دامنش برسد

سعید بیابانکی