همین حالا به چی فکر می کنی؟ چه احساس داری؟ چی دوست داری بگی؟
از جایی کپی نکن! از خودت بگو. از خودت بنویس.

تعداد حروف باقیمانده: 300
شاهو اسدی نوشته است:

تو کز نیستی اندرون نفس من است
درمیکده نشستن بی یاد تو منزل من است

۱۳۹۹/۹/۱۱ ۲۳:۳۲
کریپتون نوشته است:

هوا ابریه
منم ابری ولی غمگین نیستم.
درد می‌کشم / پس زنده‌ام.
هیچ‌چیز قرار نبوده و نیست که عادلانه باشه…
از اولش برای ادامه دادن اومده بودم، نه جا زدن!
پس اگرچه با ضعف؛ باز هم پرقدرت، ادامه ‌می‌دم.

خدایا شکرت...

۱۳۹۹/۹/۱۰ ۱۱:۵۹
کریپتون نوشته است:

هرچیزی منو نکشه
قوی‌ترم می‌کنه دیگه؟

۱۳۹۹/۹/۱۰ ۱۱:۵۵
مریم دانایی نوشته است:

دعوی عشق ز هر بلهوسی می آید
دست بر سر زدن از هر مگسی می آید!!

۱۳۹۹/۹/۸ ۲۳:۲۳
شیخ آستمال نوشته است:

لا حول و لا قوه الا بالله

۱۳۹۹/۹/۸ ۲۰:۴۸
افشین بصیری توتکابنی نوشته است:

نامم همین بس که دبیر ادبیّات عاشق ورزش و شعر و علوم سیاسی خوب هست بلا می سر

۱۳۹۹/۹/۷ ۲۲:۲۳
یوسف کنعانی نوشته است:

تا بگفتیم ز این و ز ان جهان است انچه رفت عمرمان
خوبست بگذریم ازین و ازان انچه ارزش دارد عمرست جان

۱۳۹۹/۹/۷ ۱۷:۳۰
شهیر گمنام نوشته است:

هرچند مفلسم بپذيرم عقیق خرد!
شهیر گمنام

۱۳۹۹/۹/۴ ۰۹:۱۶
مریم دانایی نوشته است:

حق میدهد ندا که به ما ره دراز نیست
از "مال" لام بفکن و باقی شناس "ما"

۱۳۹۹/۹/۳ ۲۱:۵۴
، نوشته است:

کاش قلبم درد پنهانی نداشت ، در دیاری که در آن نیست کسی یار کسی ، یارب ایکاش نیفتد به کسی کار کسی

۱۳۹۹/۹/۳ ۲۱:۵۲
ملی نوشته است:

گفتمش باید بری نامم ز یاد
گفت آری می برم نامت زیاد

۱۳۹۹/۹/۲ ۱۰:۱۴
زهرا.ب نوشته است:

ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده!!!

۱۳۹۹/۹/۱ ۱۳:۴۸
و ، ح نوشته است:

ای همیشه اشنا ، ای همیشه سر پناه
مرا به حال خود رها نکن ای خدا

۱۳۹۹/۸/۲۹ ۱۴:۵۰
پونا نوشته است:

احساس میکنم با خوندن شعرش رفتم به یه جای دور یه محله قدیمی دور از آدما توی یه خونه خشت و گلی که نشستم تو بالکن ش و حوض رو نگاه میکنم آسمون سیاه سیاهه و ماه تو خوشگل ترین حالتشه،یه شب بی ستاره ست و من اینجا به تنهایی و در اوج سادگی و آرامش،خوشبختم....

۱۳۹۹/۸/۲۶ ۱۶:۰۰
زهرا طو قیان از اصفهان نوشته است:

درسته که کورونا مردم را خانه نشین کرده و دور همی خانوادها برای همه ارزو شده
دید وبازدید شبهای پاییزی منع شده اما ما مثل همیشه مردم اهل عمل و ایستادگی هستیم پیش به سوی نابودی کورونا

۱۳۹۹/۸/۲۶ ۰۰:۲۳
زهرا طوقیان از اصفهان نوشته است:

یاد مادر بزر گای لپ گلی و سینی مسی روی کرسی زغالی انارهای قرمز و شیرین دون شده
تخمه خربزه بو داده مادر بزرگ با مویز وبرنجک و شادونه به خیر به به چه کیفی میداد

۱۳۹۹/۸/۲۶ ۰۰:۱۵
زهرا طو قیان از اصفهان نوشته است:

بیاین دستامون را به سوی خدای مهربان بلند کنیم برای همه بیماران برای خانواده های پریشون برای پرستاران عزیز برای مردم گرفتار دعا کنیم یک لحظه خودمون را فراموش کنیم
امین

۱۳۹۹/۸/۲۶ ۰۰:۰۱
زهرا طو قیان از اصفهان نوشته است:

پاییز با سردی دل انگیزش با نم نم باررونش
با خش خش بر گهای زردش امد خوش امد اما کاش دلهای مردم هم وطنم شاد بشه وبا سلامتی همه این نعمتهای خدایی را نظاره گر باشیم

۱۳۹۹/۸/۲۵ ۲۳:۵۳
زهرا طو قیان از اصفهان نوشته است:

سلام پاییز زردی و قرمزی برگها را به یادم می اورد
اما امسال پاییز یعنی دستهای قرمز پرستارانی که با جان و عشق جانهای زرد بیماران را تیمار می کند

۱۳۹۹/۸/۲۵ ۲۳:۴۷
پوریا نوشته است:

میخواستم واسه دختر عموم یه کارت پستال بفرستم واسه تولدش منتهی با روحیات خانم ها اشنایی ندارم به خاطر همین میخواستم از یه دختر خانمی مشورت بگیرم...
واقعا من 16 ساله نمیتونم حتی یه سوال هم از یه خانم بپرسم ؟؟؟ یعنی من اگه بخوام با یه خانم صحبت کنم حتما قصدم اذیت ایشون هست ؟؟؟

خدایا خودت هدایتمون کن

۱۳۹۹/۸/۲۲ ۲۳:۳۴