همین حالا به چی فکر می کنی؟ چه احساس داری؟ چی دوست داری بگی؟
از جایی کپی نکن! از خودت بگو. از خودت بنویس.

تعداد حروف باقیمانده: 300
و ، ح نوشته است:

ای همیشه اشنا ، ای همیشه سر پناه
مرا به حال خود رها نکن ای خدا

۱۳۹۹/۸/۲۹ ۱۴:۵۰
پونا نوشته است:

احساس میکنم با خوندن شعرش رفتم به یه جای دور یه محله قدیمی دور از آدما توی یه خونه خشت و گلی که نشستم تو بالکن ش و حوض رو نگاه میکنم آسمون سیاه سیاهه و ماه تو خوشگل ترین حالتشه،یه شب بی ستاره ست و من اینجا به تنهایی و در اوج سادگی و آرامش،خوشبختم....

۱۳۹۹/۸/۲۶ ۱۶:۰۰
زهرا طو قیان از اصفهان نوشته است:

درسته که کورونا مردم را خانه نشین کرده و دور همی خانوادها برای همه ارزو شده
دید وبازدید شبهای پاییزی منع شده اما ما مثل همیشه مردم اهل عمل و ایستادگی هستیم پیش به سوی نابودی کورونا

۱۳۹۹/۸/۲۶ ۰۰:۲۳
زهرا طوقیان از اصفهان نوشته است:

یاد مادر بزر گای لپ گلی و سینی مسی روی کرسی زغالی انارهای قرمز و شیرین دون شده
تخمه خربزه بو داده مادر بزرگ با مویز وبرنجک و شادونه به خیر به به چه کیفی میداد

۱۳۹۹/۸/۲۶ ۰۰:۱۵
زهرا طو قیان از اصفهان نوشته است:

بیاین دستامون را به سوی خدای مهربان بلند کنیم برای همه بیماران برای خانواده های پریشون برای پرستاران عزیز برای مردم گرفتار دعا کنیم یک لحظه خودمون را فراموش کنیم
امین

۱۳۹۹/۸/۲۶ ۰۰:۰۱
زهرا طو قیان از اصفهان نوشته است:

پاییز با سردی دل انگیزش با نم نم باررونش
با خش خش بر گهای زردش امد خوش امد اما کاش دلهای مردم هم وطنم شاد بشه وبا سلامتی همه این نعمتهای خدایی را نظاره گر باشیم

۱۳۹۹/۸/۲۵ ۲۳:۵۳
زهرا طو قیان از اصفهان نوشته است:

سلام پاییز زردی و قرمزی برگها را به یادم می اورد
اما امسال پاییز یعنی دستهای قرمز پرستارانی که با جان و عشق جانهای زرد بیماران را تیمار می کند

۱۳۹۹/۸/۲۵ ۲۳:۴۷
پوریا نوشته است:

میخواستم واسه دختر عموم یه کارت پستال بفرستم واسه تولدش منتهی با روحیات خانم ها اشنایی ندارم به خاطر همین میخواستم از یه دختر خانمی مشورت بگیرم...
واقعا من 16 ساله نمیتونم حتی یه سوال هم از یه خانم بپرسم ؟؟؟ یعنی من اگه بخوام با یه خانم صحبت کنم حتما قصدم اذیت ایشون هست ؟؟؟

خدایا خودت هدایتمون کن

۱۳۹۹/۸/۲۲ ۲۳:۳۴
پوریا نوشته است:

دانش اموزم ... امروز تو یکی از گروه های درسی گفتم یه دختر خانم ممنون میشم لطف کنه بیاد پی وی یه چند تا سوال داشتم ... بالای ده نفر اومدن تو پی ویم بهم گفتن بی ... تو خودت خواهر و مادر نداری ؟؟؟ فلان ...
واقعا نمیدونم چرا این همه ناسزا شنیدم فقط به خاطر اینکه گفتم یه دختر خانم بیاد پی وی ... ادامه

۱۳۹۹/۸/۲۲ ۲۳:۳۱
پوریا نوشته است:

در حیرتم از مرام این مردم پست این طایفه زنده کش و مرده پرست
تا هست به ذلت بکشندش به جفا تا رفت به عزت ببرندش سر دست

واقعا فرهنگ عجیبی هست ...

۱۳۹۹/۸/۲۲ ۲۳:۲۷
فریبا نوشته است:

از رنج گریزان نیستم

۱۳۹۹/۸/۲۱ ۱۴:۴۷
مسعود نوشته است:

بس که شستیم به خوناب جگر جامه جان
نه از او تار به‌جا ماند و نه پود ای ساقی

کرونا مادربزرگم رو برد

۱۳۹۹/۸/۲۱ ۱۴:۰۳
احمدرضا نوشته است:

پروانه صفت گرد جهان گردیدم
نامردم اگر مرد بدوران دیدم
یکرنگ تر از تخم ندیدم هرگز
آن هم بشکست و من دو رنگش دیدم

۱۳۹۹/۸/۲۱ ۱۳:۴۷
احمدرضا نوشته است:

دوست دارم توزندگیم آرامش داشته باشم.
قدر باهم بودنمونو بدونیم تا حسرت نخوریم دوست واژه ای بنام «ایکاش» وجود نداشت.

۱۳۹۹/۸/۲۱ ۱۳:۴۴
پارادوکس نوشته است:

دوست داشتم فقط یه عشق واقعی داشتم باهاش میخندیدم گریه میکردم کلی حرفهای خوب میزدم درددل میکردم
دوست داشتم یه عشق واقعی و پاک داشتم که فقط نگاهش باعث آرامش میشد.یه همدم واقعی .

۱۳۹۹/۸/۲۱ ۰۱:۰۷
محمدحسین مهدی پور نوشته است:

دخترم تو بغلم خوابیده، حس خوب پدر بودن دارم و خدا رو به خاطر این نعمت شکر می کنم

۱۳۹۹/۸/۲۰ ۲۳:۰۸
داور. ر نوشته است:

سلام. کار ارزنده ای کرده اید رفقا و لذت بردم. نظرات بعضی کاربران را از روی کنجکاوی دیدم. این اندازه عدم درک مردم از ادبیات فارسی تاسف آور است. غریبی شیخ فرغانی از پس 7 قرن به قدری اندوهناک است که شک ندارم اگر این نظرات را می دید در جا خودکشی می کرد!

۱۳۹۹/۸/۲۰ ۱۸:۳۷
نگ نوشته است:

دلتنگم
ناامیدم و خسته
منتظرم

۱۳۹۹/۸/۲۰ ۱۸:۲۰
فریبا نوشته است:

از رنج گریزان نیستم

۱۳۹۹/۸/۲۰ ۱۳:۳۸
فریبا نوشته است:

هنوز امید دارم و این به من زندگی می بخشد

۱۳۹۹/۸/۲۰ ۱۳:۳۷