ایرانشان : کوشنامه
بخش ۳۳۰ - سپاه خواستن تور از سلم و کوش
به تو آگهی آمد از هر دوان مجیرالدین بیلقانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۱
بی زلف تو شد چشم من از ابر خجل صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۵۸
باری ز جنون و عقل ما بار نشد رشیدالدین میبدی : ۳- سورة آل عمران- مدنیة
۱۱ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسى مِنْهُمُ الْکُفْرَ الایة... معنى احساس دانستن است و یافتن بخرد، و دیدن بحاسه بصر، میگوید که: چون عیسى (ع) بدانست و دریافت که جهودان بر کفر محکم ایستادهاند، و اصرار ایشان بر کفر دید و قصد قتل عیسى (ع) میکردند و ساز بد که پنهان مىساختند، عیسى (ع) در آن حال از ایشان برگشت و راه گریز گرفت، تا بقومى حواریان در افتاد. یعنى گازران که جامها مىشستند و سپید میکردند. از ایشان نصرت خواست بر جهودان و گفت: مَنْ أَنْصارِی إِلَى اللَّهِ؟ انصار جمع نصیر است چنان که اشهاد جمع شهید، و الى بمعنى مع است، چنان که گفت آنجا: وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلى أَمْوالِکُمْ یعنى مع اموالکم و عرب گویند: «الذّود الى الذود ابل» یعنى مع الذود. و معناه «من یضیف نصرته ایاى الى نصرة اللَّه؟» آن کیست از شما که مرا نصرت کند با آنکه اللَّه مرا نصرت میدهد. رشیدالدین میبدی : ۱۸- سورة الکهف- مکیة
۷ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: وَ یَسْئَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُوا عَلَیْکُمْ مِنْهُ ذِکْراً بیان قصّه ذو القرنین دلیلى است واضح و برهانى صادق بر صحّت نبوّت و رسالت محمّد عربى (ص). با آنک مردى بود امّى، نادبیر، هرگز بهیچ کتّاب نرفته و معلّمى را نادیده و کتابى ناخوانده و از کس نشنیده، خبر مىداد از قصّه پیشینیان و آئین رفتگان و سیرت و سرگذشت ایشان هم بر آن قاعده و بر آن نسق که اهل کتاب در کتاب خوانده بودند و در صحف نبشته دیدند، بى هیچ زیادت و نقصان و بى تفاوت و اختلاف در آن، پس هر که توفیق یافت حقیقت صدق وى بتعریف حق بشناخت و بر مرکب سعادت ببساط قربت رسید، و هر که در وهده خذلان افتاد دیده وى را میل حرمان کشیدند تا بجمال نبوّت مصطفى (ص) بینا نگشت و دل وى را قفل نومیدى بر زدند تا حق در نیافت، آرى کاریست رفته و بوده و قسمتى نه فزوده و نه کاسته، مبادا که لباس عاریتى دارى و نمىدانى، مبادا که عمر میگذارى زیر مکر نهانى، آه از پاى بندى نهانى، فغان از حسرت جاودانى. مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۱
در آب فکن ساقی، بط زادهٔ آبی را نهج البلاغه : حکمت ها
نشانه های خوشبختی
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> طُوبَى لِمَنْ ذَكَرَ اَلْمَعَادَ وَ عَمِلَ لِلْحِسَابِ وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ وَ رَضِيَ عَنِ اَللَّهِ نهج البلاغه : حکمت ها
شناخت واقعيت ها و خرافات
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> اَلْعَيْنُ حَقٌّ وَ اَلرُّقَى حَقٌّ وَ اَلسِّحْرُ حَقٌّ وَ اَلْفَأْلُ حَقٌّ میرزا قلی میلی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۶
آن پری چون زلف در پا میکشد ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٧٣٣
ملک عزت گرت همی باید صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۲۸۵
مهرهٔ گل، پی بازیچهٔ اطفال خوش است نظامی گنجوی : لیلی و مجنون
بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده
ای نام تو بهترین سرآغاز سعدی : باب سوم در فضیلت قناعت
حکایت شمارهٔ ۱۰
یکی از علما خورنده بسیار داشت و کفاف اندک یکی را از بزرگان که در او معتقد بود بگفت روی از توقع او درهم کشید و تعرّض سؤال از اهل ادب در نظرش قبیح آمد عبدالقهّار عاصی : رباعیات
رباعی شمارۀ ۱۶
دل چیست گداز گوشهٔ دردآباد ابوالحسن فراهانی : قطعات
شمارهٔ ۳۵
گرچه مستی می کند از قید غم فارغ تو را عطار نیشابوری : تذکرة الأولیاء
ذکر شیخ ممشاد دینوری رحمةالله علیه
آن ستوده رجال آن ربودهٔ جلال آن صاحب دولت زمانه آن عالی همت یگانه آن مجرد شده از کینهوری شیخ وقت ممشاد دینوری پیر عهد بود و یگانهٔ روزگار و ستوده بهمه کمالی و برگزیده به همه خصالی و در ریاضت و خدمت و مشاهدت و حرمت آیتی بود و پیوسته در خانقاه بسته داشتی چون مسافر بدر خانقاه رسیدی او در پس درآمدی و گفتی مسافری یا مقیم اگر مقیمی درآی و اگر مسافری این خانقاه جای تو نیست که روزی چند بباشی و ما با تو خوی کنیم آنگاه بروی و ما را در فراق تو طاقت نبود. مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۰۹
ای جهان را دلگشا اقبال عشق شاه نعمتالله ولی : مفردات
شمارهٔ ۸۰
جام گیتی نما به ما دادند سعدی : باب دوم در اخلاق درویشان
حکایت شمارهٔ ۶
زاهدی مهمان پادشاهی بود چون به طعام بنشستند کمتر از آن خورد که ارادت او بود و چون به نماز برخاستند بیش از آن کرد که عادت او تا ظنّ صلاحیت در حق او زیادت کنند حزین لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۶۲۷
برخیز سوی عالم بالا برون رویم
بخش ۳۳۰ - سپاه خواستن تور از سلم و کوش
به تو آگهی آمد از هر دوان مجیرالدین بیلقانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۱
بی زلف تو شد چشم من از ابر خجل صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۵۸
باری ز جنون و عقل ما بار نشد رشیدالدین میبدی : ۳- سورة آل عمران- مدنیة
۱۱ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسى مِنْهُمُ الْکُفْرَ الایة... معنى احساس دانستن است و یافتن بخرد، و دیدن بحاسه بصر، میگوید که: چون عیسى (ع) بدانست و دریافت که جهودان بر کفر محکم ایستادهاند، و اصرار ایشان بر کفر دید و قصد قتل عیسى (ع) میکردند و ساز بد که پنهان مىساختند، عیسى (ع) در آن حال از ایشان برگشت و راه گریز گرفت، تا بقومى حواریان در افتاد. یعنى گازران که جامها مىشستند و سپید میکردند. از ایشان نصرت خواست بر جهودان و گفت: مَنْ أَنْصارِی إِلَى اللَّهِ؟ انصار جمع نصیر است چنان که اشهاد جمع شهید، و الى بمعنى مع است، چنان که گفت آنجا: وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلى أَمْوالِکُمْ یعنى مع اموالکم و عرب گویند: «الذّود الى الذود ابل» یعنى مع الذود. و معناه «من یضیف نصرته ایاى الى نصرة اللَّه؟» آن کیست از شما که مرا نصرت کند با آنکه اللَّه مرا نصرت میدهد. رشیدالدین میبدی : ۱۸- سورة الکهف- مکیة
۷ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: وَ یَسْئَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُوا عَلَیْکُمْ مِنْهُ ذِکْراً بیان قصّه ذو القرنین دلیلى است واضح و برهانى صادق بر صحّت نبوّت و رسالت محمّد عربى (ص). با آنک مردى بود امّى، نادبیر، هرگز بهیچ کتّاب نرفته و معلّمى را نادیده و کتابى ناخوانده و از کس نشنیده، خبر مىداد از قصّه پیشینیان و آئین رفتگان و سیرت و سرگذشت ایشان هم بر آن قاعده و بر آن نسق که اهل کتاب در کتاب خوانده بودند و در صحف نبشته دیدند، بى هیچ زیادت و نقصان و بى تفاوت و اختلاف در آن، پس هر که توفیق یافت حقیقت صدق وى بتعریف حق بشناخت و بر مرکب سعادت ببساط قربت رسید، و هر که در وهده خذلان افتاد دیده وى را میل حرمان کشیدند تا بجمال نبوّت مصطفى (ص) بینا نگشت و دل وى را قفل نومیدى بر زدند تا حق در نیافت، آرى کاریست رفته و بوده و قسمتى نه فزوده و نه کاسته، مبادا که لباس عاریتى دارى و نمىدانى، مبادا که عمر میگذارى زیر مکر نهانى، آه از پاى بندى نهانى، فغان از حسرت جاودانى. مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۱
در آب فکن ساقی، بط زادهٔ آبی را نهج البلاغه : حکمت ها
نشانه های خوشبختی
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> طُوبَى لِمَنْ ذَكَرَ اَلْمَعَادَ وَ عَمِلَ لِلْحِسَابِ وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ وَ رَضِيَ عَنِ اَللَّهِ نهج البلاغه : حکمت ها
شناخت واقعيت ها و خرافات
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> اَلْعَيْنُ حَقٌّ وَ اَلرُّقَى حَقٌّ وَ اَلسِّحْرُ حَقٌّ وَ اَلْفَأْلُ حَقٌّ میرزا قلی میلی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۶
آن پری چون زلف در پا میکشد ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٧٣٣
ملک عزت گرت همی باید صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۲۸۵
مهرهٔ گل، پی بازیچهٔ اطفال خوش است نظامی گنجوی : لیلی و مجنون
بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده
ای نام تو بهترین سرآغاز سعدی : باب سوم در فضیلت قناعت
حکایت شمارهٔ ۱۰
یکی از علما خورنده بسیار داشت و کفاف اندک یکی را از بزرگان که در او معتقد بود بگفت روی از توقع او درهم کشید و تعرّض سؤال از اهل ادب در نظرش قبیح آمد عبدالقهّار عاصی : رباعیات
رباعی شمارۀ ۱۶
دل چیست گداز گوشهٔ دردآباد ابوالحسن فراهانی : قطعات
شمارهٔ ۳۵
گرچه مستی می کند از قید غم فارغ تو را عطار نیشابوری : تذکرة الأولیاء
ذکر شیخ ممشاد دینوری رحمةالله علیه
آن ستوده رجال آن ربودهٔ جلال آن صاحب دولت زمانه آن عالی همت یگانه آن مجرد شده از کینهوری شیخ وقت ممشاد دینوری پیر عهد بود و یگانهٔ روزگار و ستوده بهمه کمالی و برگزیده به همه خصالی و در ریاضت و خدمت و مشاهدت و حرمت آیتی بود و پیوسته در خانقاه بسته داشتی چون مسافر بدر خانقاه رسیدی او در پس درآمدی و گفتی مسافری یا مقیم اگر مقیمی درآی و اگر مسافری این خانقاه جای تو نیست که روزی چند بباشی و ما با تو خوی کنیم آنگاه بروی و ما را در فراق تو طاقت نبود. مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۰۹
ای جهان را دلگشا اقبال عشق شاه نعمتالله ولی : مفردات
شمارهٔ ۸۰
جام گیتی نما به ما دادند سعدی : باب دوم در اخلاق درویشان
حکایت شمارهٔ ۶
زاهدی مهمان پادشاهی بود چون به طعام بنشستند کمتر از آن خورد که ارادت او بود و چون به نماز برخاستند بیش از آن کرد که عادت او تا ظنّ صلاحیت در حق او زیادت کنند حزین لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۶۲۷
برخیز سوی عالم بالا برون رویم