عبارات مورد جستجو در ۸۷۵۷ گوهر پیدا شد:
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۵۶
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۵۸
الهی نزدیک نفسهای دوستانی، حاضر دل ذاکرانی، از نزدیک نشانت میدهند و بر تر از آنی در دورت میجویند و تو نزدیکتر از جانی، ندانم که در جانی یا جانرا جانی نه این و نه آنی، جان را زندگانی مییابد تو آنی. خدایا هر که نه کُشته ای خودی مُردار است و مغبون کسی است که نصیب او از دوستی گفتار است، او را که راه جان و دل بکار است او را با دوست چه کار است.
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۶۰
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۶۲
الهی از کَرَم تو همین چشم داریم و از لطف تو همین گوش داریم. بیامُرز ما را که بس آلوده ایم به کردار خویش. بس درمانده ایم به وقت خویش، بس مغروریم به پندار خویش، بس محبوسیم در سرای خویش. باز خوان ما را به کَرم خویش، بازده ما را به احسان خویش.
دل کیست که گوهری فشاند بی تو
یا تن که بود که ملک راند بی تو
واله که خود راه ندارد بی تو
جان زهره ندارد که بماند بی تو
دل کیست که گوهری فشاند بی تو
یا تن که بود که ملک راند بی تو
واله که خود راه ندارد بی تو
جان زهره ندارد که بماند بی تو
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۶۵
الهی گاه میگویی فرود آی، گاه میگویی بگُریز، گاه فرمایی بیا، گاه گویی بپرهیز، خدای این نشان قربت است، یا محضرستاخیز ؟ هرگز بشارت ندیدم تهدید آمیز، ای مهربان بُردبار، ای لطیف نیک بار، آمد بدرگاه، خواهی به ناز دار و خواهی خوار دار
گر شوند این خلق عالم سر بسر خصمان من
من روا دارم نگارا چون تو باشی آن من
گر شوند این خلق عالم سر بسر خصمان من
من روا دارم نگارا چون تو باشی آن من
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۶۶
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۶۸
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۶۹
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۷۰
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۷۲
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۷۵
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۸۱
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۸۲
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۹۴
الهی گاهی بخود نگرم گویم از من زار تر کیست، گاهی به تو نگرم گویم از من بزرگوار تر کیست ؟ بنده چون بهی خود نگرد بزبان تحقیر از کوفتگی و شکستگی خود گوید :
پُر آب دو دیده و پُرآتش جگرم
پُر باد دو دستم و پُر از خاک سَرم
و چون به لطف الهی و فضل ربّانی نگرد، بزبان شادی و نعمت آزادگی گوید :
چه کند عرش که او غاشیهٔ من بکشد
چون به دل غاشیهٔ حکم و قضای تو کشم
بوی جان آیدم از لب چو حدیث تو کنم
شاخ عز رویدم از دل چو بلای تو کشم
پُر آب دو دیده و پُرآتش جگرم
پُر باد دو دستم و پُر از خاک سَرم
و چون به لطف الهی و فضل ربّانی نگرد، بزبان شادی و نعمت آزادگی گوید :
چه کند عرش که او غاشیهٔ من بکشد
چون به دل غاشیهٔ حکم و قضای تو کشم
بوی جان آیدم از لب چو حدیث تو کنم
شاخ عز رویدم از دل چو بلای تو کشم
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۹۹
الهی تو آنی که نور تجلی بر دلهای دوستان تابان کردی و چشمه های مهر در سر ایشان روان کردی، تو پیدا و به پیدایی خود در هر دو گیتی نا پیدا کردی. ای نور دیدهٔ آشنایان و سُوز دل دوستان و سرور جان نزدیکان، همه تو بودی و تویی، تو نه دوری تا ترا جوینده نه غافل تا ترا پرسند، نه ترا جز بتو یابند. خداوندا یکبار این پردهٔ من از من بردار، و عیب هستی من از من وادار و مرا در دست کوشش مگُذار بار خدایا کردار از ما در میار و زبان ما از ما وادار.
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۲۰۰
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۲۰۳
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۲۰۷
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۲۲۱
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۲۲۴