عبارات مورد جستجو در ۶۶۱۷ گوهر پیدا شد:
صغیر اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۳۹ - قطعه
همیشه رسم جهانست اینکه نعمت را
قدر دهد به تو آنکه قضاش برباید
تو پیش از آنکه ز دستت رود بر آن زن پای
که چون رود ز کفت بر تو سخت ننماید
صغیر اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۴۴ - قطعه
گنج منست نیروی من بهر کسب و کار
بر گنج پادشاه دهد مایه گنج من
رنجی ز دست من به کسان کی رسد که حق
گسترده است خوان من از دسترنج من
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲
نی‌نیک و نه بد نه عالی و نی پستم
در حیرتم از جهان چه طرفی بستم
هرکس نگری بدست دارد هنری
من نیست بجز بی‌هنری در دستم
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۱
تا کی به زمان نیک و بد می‌بینی
از چشم قبول و چشم رد می‌بینی
اینها همه پرتو جمال ازلی است
کز صبح ازل تا به ابد می‌بینی
صغیر اصفهانی : مفردات
شمارهٔ ۴
همان به بد و نیک مردم نگویی
که بد را بدی بس، نکو را نکویی
میرزا قلی میلی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۳
چند یارب غم دل در پی جان خواهد بود
توسن شوق چنین سخت عنان خواهد بود
چون کنندم به قیامت ز بد و نیک سوال
حیرت روی توام بند زبان خواهد بود
هر زمان یار و رقیبان سوی من می‌نگرند
حرف خون ریختن من به میان خواهد بود
این غمم کشت که در حشر خجل خواهی شد
کز تو هر گوشه شهیدی به فغان خواهد بود
میلی امشب که غم او شده همصحبت من
ساغرم دیده خونابه‌فشان خواهد بود
میرزا قلی میلی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۴
گر چنین خون دل از دیده دمادم گذرد
دیده برهم خورد و کار دل از هم گذرد
کاش بسمل شده‌ام بر سر ره بگذارند
شاید امروز مرا بیند و خرم گذرد
ای دل آغاز کن افسانه ایّام وصال
تا به مشغولی این قصّه، شب غم گذرد
اهل ماتم غم مرگم نخورند، ار سخنی
از جفاهای تو در حلقه ماتم گذرد
چون کنم شرح سخنهای وفا آمیزت
آرزوهای عجب در دل همدم گذرد
می‌تراود غم هجران ز دلم روز وصال
همچو خونابه زخمی که ز مرهم گذرد
آن زمان دعوی عشق تو رسد میلی را
که به یک گام تواند ز دو عالم گذرد
میرزا قلی میلی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۱۷۶
چندان شب غم آه دل تنگ برآورد
کآیینه صبح از نفسش زنگ برآورد
سر‌گرم به رسوایی عشقیم که ما را
ز اندیشه ناموس و غم ننگ برآورد
در خرمن صبر من دیوانه زد آتش
هر آه که دور از تو دل تنگ برآورد
لاله پی بگرفتن دامان تو دستی‌ست
کز خاک، شهید تو به این رنگ برآورد
شد بر رخ میلی در غم بسته که آن شوخ
از آب و گل صلح،‌ در جنگ برآورد
میرزا قلی میلی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۲۴۶
چون هجوم آرد محبت، شاد نتوان زیستن
در کمند آرزو آزاد نتوان زیستن
عهد یاری با رقیبان بستی و زین اضطراب
گرچه عهد توست بی‌بنیاد، نتوان زیستن
نیم بسمل سازدم چون ذوق شکرّخند او
زهر چشمش گر نباشد یاد، نتوان زیستن
دوستان گویند اهل عشق را غم دشمن است
ای‌خوش آن دشمن که بی‌او شاد نتوان زیستن
زخم‌کاری، بخت نافرمان، شکاری نیم جان
با وجود رحمت صیاد نتوان زیستن
یار، میلی می‌شود بیدادآموز رقیب
فکر مردن کن کزین بیداد نتوان زیستن
میرزا قلی میلی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۲۸۶
من و آرزوی بزمی که ز حال من بپرسی
چو کسی دگر نماند، ز ملال من بپرسی
به حضور غیر، کردی نشنیده پرسشم را
که ازو به این بهانه، ز سوال من بپرسی
ز تخیّل تو چندان شود اضطرابم افزون
که به خاطرم نیاید، چو خیال من بپرسی
ز حیا نظر به سویم نکنی، خوش آنکه از می
تو به حال خود نباشیّ و ز حال من بپرسی
به فراق،‌ آن‌چنانم بگذشت عمر، میلی
که خجل شوم چو حرفی ز وصال من بپرسی
میرزا قلی میلی مشهدی : ترجیعات
بخشی از یک ترکیب یا ترجیع‌بند
...
...
جان یابد و از خوشی بنالد
چون در رحم اناث، اطفال
بدخواه تو باد تا دم مرگ
از مویه چو مو، ز ناله چون نال
بادا مه و سال بر تو میمون
تا هست شمار روز و مه، سال
من نیز ترا چو سایه باشم
گاهی به عنان و گه ز دنبال
چون وقت رسد که برسرآید
عمر من زار مضطرب حال،
پیش آیم و دامن تو گیرم
در پای تو افتم و بمیرم
میرزا قلی میلی مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۴۱
تا نمی‌میرم، نمی‌آید به پرسش ای رفیق
از سر بالین من برخیز و فریادی بکن
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۶
محتسب می افکند بیهوده در هنگامه سنگ
زور می، خواهد شکستن شیشه نشکسته را
کی به جانان می رسد آیینه در پاکیزگی؟
گر به آب خضر، می شوید تن ناشسته را
وا نشد بند قبایش، از گریبان گل بچین
می توان از رخنه دیدن گلشن در بسته را
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۰
به تسکین دلم یکسان بود لطف و عتاب او
اگر سرد است اگر گرم، آب ساکن سازد آتش را
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۰۰
برگ عیش ناتوانان نیست غیر از دستگیر
بهتر از گلدسته باشد در کف پیران عصا
از فلک روزی چه سان خواهم، که در مشرق زمین
بهر یک نان می زند از صبح چون کوران عصا
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۰۲
چون داشت از دویی ننگ، یار یگانه ما
با مردمان نیامیخت، در چشمخانه ما
در باب خانه سازی، همطالع کمانیم
کی بی کجی شود راست، دیوار خانه ما
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۰۳
ز بهر نامه بری تا به بام دلبر ما
هزار چرخ زند از شعف کبوتر ما
برای روز بد خود چه سان ذخیره کنیم
که همچو گل ز کف دست می پرد زر ما
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۳۶
لبریز جدایی کندش ساقی دوران
هرچند شود شیشه به پیمانه مصاحب
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۴۱
مرگ، مفلس را ز عمر جاودانی بهتراست
مردن بی خانمان، از زندگانی بهتر است
بینوایان را شب تاریک در محنت سرا
بر زمین شمع از چراغ آسمانی بهتر است
دل چه سان از دختر رز می توان برداشتن
کان صنم در وقت پیری از جوانی بهتر است
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۴۵
سهل باشد همت ساقی، گر از مینا گذشت
همچو کشتی می توان لب تشنه از دریا گذشت
می دهد امروز دورانش به یاد حادثات
آنچه خواهد آرزویش در دلم فردا گذشت