عبارات مورد جستجو در ۶۶۱۷ گوهر پیدا شد:
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۷۱
گشت عمر بخت ما، در رنگ مخمل، صرف خواب
حیف کاین نگشوده مژگان، ذوق بیداری نیافت
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۰۹
تخم اشک از کف بنه ای دل که مانند سحاب
تا بپاشی تخم، می باید ز هم پاشید و رفت
چون قدح کآید بر مینا، شب آمد پیش من
گریه کردم از برای ماندنش، خندید و رفت
بس که خاک این چمن سرگشتگی می آورد
آب را از چشمه باید راه جو پرسید و رفت
کوچه تابوت اگر آمد درین راهت به پیش
تا به منزل می توانی سایه وش خوابید و رفت
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۲۳
چون نگرید شیشه از کمر عمری همصحبتان؟
چشم تا برهم زند، جان بر لب پیمانه است
جرات از اهل جنون خیزد، نه از ارباب عقل
می رمد صد عاقل از جایی که یک دیوانه است
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۳۴
همچو نرگس، مدت عمرم به بیماری گذشت
روزگارم همچو گل، در سینه افگاری گذشت
تخم امیدم چو قارون در طلسم خاک ماند
آب را در مزرعم کار از هواداری گذشت
ترک عادت از محالات است نزد اهل هوش
آسمان کی می تواند از ستمکاری گذشت
نام طغرا ماند از طرح سخن، در شش جهت
گرچه عمرش چون نگین در چاردیواری گذشت
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۴۵
جز تیغ او که برسرم آمد، ز پا گذشت
هرگز به جوی راست نرفته ست آب کج
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۵۵
خضر اگر در دشت قسمت، همنشین با من شود
جوی آب زندگی، سرچشمه مردن شود
گر به گلشن می روی، با خویش همراهم مبر
ورنه از بخت سیاهم، یاسمین سوسن شود
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۵۹
دل برون آرم ازان سینه که غم نشناسد
دست بردارم ازان تن که الم نشناسد
سالک پاکرو آن است که چون ریگ روان
دشت پیما شود و نقش قدم نشناسد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۸۵
ساز و برگ زندگی، غیر از شراب ناب نیست
عمر چون کم شد، قدح بسیار می باید کشید
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۹۵
گر ز دنیا بکشی پای، چنان دور بکش
که اگر سعی کنی، دست به دنیا نرسد
من کجا، دسترس قیمت وصل تو کجا
ترسم از مفلسی ام کار به سودا نرسد
خنده گر بر در و دیوار جهان ریخته است
غیر دندان تاسف به لب ما نرسد
گر به طغرا نظری می کنی، امروز بکن
بلکه از درد فراق تو به فردا نرسد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۹۹
ثبات خانه تن را حباب می داند
بنای جلوه گری را سراب می داند
قدح که هیچ نمی داند از مراتب بزم
شراب را ز غم او کباب می داند
به نیم جو نخرد ذوق آرمیدن را
دلی که چاشنی اضطراب می داند
تو سیل اشک روان کن، که خود ره جو را
اگر چپ است وگر راست، آب می داند
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۱۲
آمد بهار و موسم گلگشت باغ شد
گلبن برای اهل طرب چلچراغ شد
سر از دریچه کرد برون آن بهار حسن
هر کوچه از نسیم رخش کوچه باغ شد
گفتا چه رنگ می شوم از خوردن شراب
گفتم به رنگ لاله تر، بی دماغ شد!
از بس تنش چو صفحه آیینه صاف بود
بر هر کجا که دست نهادیم، داغ شد
طغرا چه سود وصل، زمانی که اصل عمر
در راه آن پری، همه صرف سراغ شد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۲۷
به پنجه مژه از باغ، ژاله باید چید
به جای گل ز چمن داغ لاله باید چید
خراب تا نشود خانه، زود بر لب طاق
قرابه های می دیرساله باید چید
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۳۲
گر به خون دل درین بستان گرفتم کلبه ای
چون بنای قصر گل، آباد او ویرانه بود
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۳۳
هر کار مشکل کآمد به پیشم
مشکل چو گفتم، مشکلتر افتاد
گردون نترسید، از خفت خود
با آن بزرگی، با ما در افتاد!
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۴۱
چه غم گر گنج بادآورد گل فصل خزان گم شد
امانت وار در فصل بهارش باد می آرد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۹۱
با روی تو خورشید جهانگرد چه باشد
در پیش گل سرخ، گل زرد چه باشد
بر هم نخورد صحبت رندان ز نصیحت
گرم است چو هنگامه، دم سرد چه باشد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۹۸
دندان ستم بر همه تیز است فلک را
کی گرگ نظر بر بد و نیک گله دارد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۱۲
شیرین به چشم کس ننماییم همچو اشک
پرورده اند گوهر ما را به آب شور
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۲۰
مگو تا کی توان بیگانه بود از مردم عالم
بدین ناآشنایان، گر نباشی آشنا، بهتر
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۲۲
ز گل بی بهره ام وز آشیان دور
چه سازد کس، زمین سخت، آسمان دور
کجا ما و کجا ایام وصلش
بود از موسم گل، زعفران دور