جهان ملک خاتون : غزلیات
شمارهٔ ۹۷۲
در عشق تو جز رنگ رخ زرد ندارم
ادیب صابر : قصاید
شمارهٔ ۸۹
نیکوی بر توست عاشق دیگران بر نیکوی
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۹۷
لعل تو که آفرینش گوید همه کس
ادیب صابر : قصاید
شمارهٔ ۸۷
اگر به صورت روی تو آفتابستی
یغمای جندقی : بخش اول
شمارهٔ ۱۶۴ - به یکی از فرزندان خویش نوشته
گرامی فرزند غوغا را پندها سرودم و راه ها نمودم، مگر از تلواس بریدن باز آید و به هنجار پیوستن فراز. همه آب به هاون سودن افتاد، و به باد به چنبر پیمودن. از کاوش دوستان دشمن رو و آسیب این جور توان پرداز نه چندان هراسان است که به جز اندیشه گریز راهی داند، و مگر انداز پارس و پرداز خراسان گریز گاهی. داستانی شگرف و افسانه شگفت است که چنین بیچاره هیچ آزار که با هیچ چیز و با هیچ کس کارزارش نیست، به گناهی که جهانی به پاکی دامانش گواه است آلوده کرد و از کند و کوب و بند و چوب که سرکار سردار با همه سنگدلی ها باری درباره گناه پیشگان تباه اندیشگان سزاندید و روا نداشت فرسوده آید.
خواجوی کرمانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۸۳
باز هشیار برون رفته و مست آمده‌ایم
فصیحی هروی : غزلیات
شمارهٔ ۶
سرمه کوری کشیدم دیده تحقیق را
ادیب صابر : قصاید
شمارهٔ ۸۶
ای زلف یار من زرهی یا زره گری
ابوالفضل بیهقی : مجلد هفتم
بخش ۳۶ - جواب نامهٔ احمد عبدالصمد
و درین میانها خبر رسیده بود که پسر یغمر ترکمان و پسران دیگر مقدّمان ترکمانان که تاش فراش سپاه سالار عراق مثال داد تا ایشان‌ را بکشتند بدان وقت که سوی ری میرفت، از بلخان کوه‌ درآمدند با بسیار ترکمانان دیگر؛ قصد اطراف مملکت میدارند که کین پدر را از مسلمانان بکشند. امیر، رضی اللّه عنه، سپاه سالار علی دایه را مثال داد تا بطوس رود و حاجب بزرگ بلگاتگین سوی سرخس و طلیعه فرستند و احوال ترکمانان مطالعه کنند. و حاجب بزرگ بلگاتگین از نشابور برفت با غلامان و خیل خود، و سپاه سالار علی دیگر روز چهارشنبه. و نامه‌ها رفت به باکالنجار با مجمّزان‌ تا هشیار و بیدار باشد و لشکری قوی به دهستان‌ فرستد تا برباط مقام کنند و راهها نگاه دارند. و همچنین نامه‌ها رفت به نسا و باورد تا شحنه و مردم آن نواحی گوش بسپاه سالار علی و حاجب بلگاتگین دارند.
ادیب صابر : قصاید
شمارهٔ ۸۵
صحن چمن که خرم و زیبا شود همی
صائب تبریزی : گزیدهٔ غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰
گر قابل ملال نیم، شاد کن مرا
ادیب صابر : قصاید
شمارهٔ ۸۴
نباشی یک زمان از عشق خالی
ادیب صابر : قصاید
شمارهٔ ۸۳
عشقت ز بس که شعبده پیدا کند همی
اهلی شیرازی : سحر حلال
بخش ۲ - سحر حلال مولانا با اهلی شیرازی
ای همه عالم بر تو بی شکوه
ابوالفضل بیهقی : باقیماندهٔ مجلد پنجم
بخش ۲۳ - پیام امیر به خوارزمشاه دربارهٔ علی
و چون شغل بزرگ علی به پایان آمد و سپاه سالار، غازی از پذیره بنه وی‌ بازگشت و غلامان و بنه هر چه داشت، غارت شده بود و بیم بود که از بنه اولیا و حشم و قومی که با وی می‌آمدند نیز غارت بسیار شدی؛ امّا سپاه سالار غازی نیک احتیاط کرده بود تا کسی را رشته‌تایی‌ زیان نشد. و قوم محمودی ازین فروگرفتن علی نیک بشکوهیدند و دامن فراهم گرفتند. سلطان عبدوس را نزدیک خوارزمشاه آلتونتاش فرستاد و پیغام داد که علی تا این غایت نه آن کرد که اندازه و پایگاه‌ او بود، چرا به خوارزمشاه ننگریست و اقتدا بدو نکرد؟ و او را به آوردن برادرم چه کار بود؟ صبر بایست کرد تا ما هم آمدیمی و وی یکی بودی از اولیا و حشم، آنچه ایشان کردندی، وی نیز بکردی. و اگر برادرم را آورد، بیوفایی چرا کرد؟ و خدای را، عزّوجلّ، چرا بفروخت به سوگندان گران که بخورد؟ و وی در دل خیانت داشت و آن همه ما را مقرّر گشت تا او را نشانده آمد که صلاح نشاندن او بود. بجان او آسیبی نخواهد بود و جایی بنشانده‌اندش‌ و نیکو می‌دارند تا آنگاه که رأی ما در باب او خوب شود.
ادیب صابر : قصاید
شمارهٔ ۸۲
ای زرخسار تو در دی تازه گلزار آمده
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ۴۴
هر چند که در خلاف وعده
ادیب صابر : قصاید
شمارهٔ ۸۱
ای قامتت قیامت سرو چمن شده
ادیب صابر : قصاید
شمارهٔ ۸۰
نبید روشن و آواز رود و روی چو ماه
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۱۵۲۱
از دور نیفتد قدح بزم مکافات