امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۵۴
خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر سو
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲
ای شمع گرت ذوق غم آموختن است
خاقانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۹۷
گرچه جانی از نظر پنهان مشو
امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۵۳
ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو
امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۵۲
از دوری خود، جانا، حال دل من بشنو
امیر پازواری : چهاربیتی‌ها
شمارهٔ ۴۶
سییُو چِشْ، سییُو بِرْفِهْ، سییُو مجیکْ مَسْ
امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۵۱
آن کیست که می آید صد لشکر دل با او
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۱
نیستی طفل، اینقدر بر خاک غلطیدن چرا؟
وحشی بافقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۹
نوروز شد و بنفشه از خاک دمید
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۰۱
دیوانه کرد سبزه خطت بهار را
امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۵۰
ای جان من آویزان از بند قبای تو
جامی : سبحة‌الابرار
بخش ۱۷ - حکایت ابراهیم و پیر آتش پرست
پیری از نور هدا بیگانه
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۶۶
خواهی که نیفتی زفراقش به بلا
امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۴۹
بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو
عطار نیشابوری : پندنامه
در بیان حاصل شدن چارچیز از چارچیز
چارچیزت بردهد از چار چیز
امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۴۸
بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زمان پهلو
سعدی : مفردات
بیت ۶۶
نداند آنکه درآورد دوستان از پای
هاتف اصفهانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳
گفتم نگرم روی تو گفتا به قیامت
نظامی گنجوی : خسرو و شیرین
بخش ۳۷ - صفت بهار و عیش خسرو و شیرین
چو پیر سبز پوش آسمانی
عطار نیشابوری : تذکرة الأولیاء
ذکر ذالنون مصری رحمة الله علیه
آن پیشوای اهل ملامت، آن شمع جمع قیامت، آن برهان مرتبت و تجرید، آن سلطان معرفت و توحید، آن حجةالفقر فخری - قطب وقت - ذوالنون مصری رحمة الله علیه، از ملوکان طریقت بود، و سالک راه بلا و ملامت بود. در اسرار و توحید نظر عظیم دقیق داشت، و روشی کامل و ریاضات و کرامات وافر. بیشتر اهل مصر او را زندیق خواندندی، باز بعضی در کار او متحیر بودندی. تازنده بود همه منکر او بودند و تا بمرد کس واقف نشد بر حال او، از بس که خود را پوشِیده نمود. و سبب توبه او آن بود که او را نشان دادند که به فلان جای زاهدی است. گفت: قصد زیارت او کردم. او را دیدم، خویشتن را از درختی آویخته و می‌گفت: ای تن! مساعدت کن با من به طاعت، و اگر نه همچنین بدارمت تا از گرسنگی بمیری.