حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۰۱
شراب بی‌غش و ساقی خوش دو دام رهند
ابوالفضل بیهقی : مجلد هفتم
بخش ۲۷ - تدبیر جنگ با علی تگین
و در این وقت ملطّفه‌ها رسید از منهیان بخارا که علی تگین البتّه نمیآرامد و ژاژ میخاید و لشکر میسازد. و از دو چیز بر دل وی رنجی بزرگ است، یکی آنکه امیر ماضی با قدرخان دیدار کرد تا بدان حشمت خانی ترکستان از خاندان ایشان بشد، و دیگر او را امید کرده بود خداوند که ملک هنوز یکرویه‌ نشده بود که چون او لشکر فرستد با پسری که یاری دهد، او را ولایتی دهد؛ چون بی از جنگ‌ و اضطراب کار یکرویه شد و بی‌منازع‌ تخت ملک بخداوند رسید، در آن است که فرصتی یابد و شرّی بپا کند، هر چند تا خداوند ببلخ است، نباید اندیشید. چون امیر بر این حال واقف گشت، خواجه بزرگ احمد حسن و بونصر مشکان را بخواند و خالی کرد و درین باب رأی خواست‌ هرگونه سخن گفتند و رفت‌ . امیر گفت: علی تگین دشمنی بزرگ است و طمع وی که افتاده است‌، محال‌ است. صواب آن باشد که وی را از ماوراء النّهر برکنده آید . اگر بغراتگین‌ پسر قدرخان که با ما وصلت دارد، بیاید، خلیفت ما باشد و خواهری که از آن ما بنام وی است فرستاده آید تا ما را داماد و خلیفه باشد و شرّ این فرصت‌جوی‌ دور شود. و اگر او نیاید، خوارزمشاه آلتونتاش را بفرماییم تا روی بماوراء النّهر کند با لشکری قوی، که کار خوارزم مستقیم‌ است، یک پسر و فوجی لشکر آنجا نشسته باشند. خواجه گفت: ماوراء النّهر ولایتی بزرگ است. سامانیان که امراء خراسان بودند، حضرت خود آنجا ساختند. اگر بدست آید، سخت بزرگ کاری باشد. اما علی تگین گربز محتال‌ است، سی سال شد تا وی آنجا میباشد. اگر آلتونتاش را اندیشیده است‌، صواب آن باشد که رسولی با نام نزدیک خوارزمشاه فرستاده آید و درین باب پیغام داد . اگر بهانه آرد و آن حدیث قائد ملنجوق در دل وی مانده است، این حدیث طی باید کرد، که بی‌حشمت وی علی تگین را برنتوان انداخت، تا آنگاه که از نوعی دیگر اندیشیده آید؛ و اگر نشاط رفتن کند، مقرّر گردد که آن ریش‌ نمانده است. امیر گفت: موجّه‌ این است، کدام کس رود؟ خواجه بونصر گفت: امیرک بیهقی را صاحب برید بلخ بفرستیم. و اگر خواهیم که خوارزمشاه برود، کدخدای لشکر عبدوس را باید فرستاد .
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۵۲
سیهروزی از بخکسی ندیده یل بتر
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۵۱
نفس شریر بدرگ غدار خیره را
اهلی شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۷۸۷
کیست کو خاک ز بیداد تو بر سر نکند
فایز دشتی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۱۵
رخ تو آتش و زلف تو دود است
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۵۰
آنچنان افتاده شو در راه خلق
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۴۹
ای دل آن کس که خویش را نشناخت
فریدون مشیری : گناه دریا
آسمان کبود
بهارم، دخترم، ازخواب برخیز؛ شکرخندی بزن، شوری برانگیز
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۴۸
بارخدایا ثنای همچو تویی را
اسیری لاهیجی : اسرار الشهود
بخش ۲۰ - حکایت به خواب دیدن ذات گرامی حق را بایزید بسطامی
بایزید آن حجت اسلام و دین
حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۷۴
هواخواه توام جانا و می‌دانم که می‌دانی
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۱
ما خاک وجود خویش را زر نکنیم
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۴۷
بکن ای نفس هرچه می‌خواهی
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۴۴۱
گر روی تو را چو آینه بتوان دید
سعدی : باب نهم در توبه و راه صواب
حکایت
کهن سالی آمد به نزد طبیب
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۴۶
ای خواجه هر خطا که کنی خود به خود کنی
خیام : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵
چون بلبل مست راه در بستان یافت
نهج البلاغه : حکمت ها
راه خودسازی
<strong> وَ قَالَ عليه‌السلام </strong> اَلْفِكْرُ مِرْآةٌ صَافِيَةٌ
فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۷۶
زلف سیه بر روی مه با خط و خال آراستی