قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۵
از قدر هنر، بیهنران را چه خبر؟ مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۶۰
ای دل اگر کم آیی کارت کمال گیرد مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۰
ماهم چو به دیدن مه نو برخاست ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۲۱۹ - جهنم
ترسم من از جهنم و آتشفشان او سید حسن غزنوی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۱
ای زلف تر از سوسن و گل مفروش صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۸۹
ذوقی از حرف محبت بی صفای سینه نیست قاسم انوار : ملمعات گیلکی
شمارهٔ ۶
می دلار نحانیی یعنی که چه؟ سیف فرغانی : غزلیات
شمارهٔ ۷۴
صحبت جانان بر اهل دل از جان خوشترست آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۷۱۲
نه پندارم که دیگر در جهان اغیار می بینم سعدی : ملحقات و مفردات
تکه ۲۳
ای یار ناسامان من از من چرا رنجیدهای؟ سعدی : غزلیات
غزل ۱۱۰
هر چه در روی تو گویند به زیبایی هست آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۱
ای فتنه چشم سیهت راهزن خواب کمالالدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۲
پیوسته دلم ز خرّمی پرهیزد جامی : یوسف و زلیخا
بخش ۷ - در صفت زیبایی زلیخا
چنین گفت آن سخندان سخنسنج عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۵۳
گر سر این کار داری کار کن مسعود سعد سلمان : مقطعات
شمارهٔ ۱۳۶ - شکر مر او را که نه ای زشت روی
عین زمانی تو به تدبیر و رای قاآنی شیرازی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱۱ - در ستایش شاهزادهٔ رضوان و ساده فریدون میرزا طاب ثراه گوید
ای رخش رهنورد من ای مرغ تیزبال سیف فرغانی : غزلیات
شمارهٔ ۷۲
هان ای نسیم صبح که بویت معطرست یغمای جندقی : بخش اول
شمارهٔ ۱۱۶ - به یکی از فضلای دامغان نوشته
پس از ستایش بار خدای و درود پاک پیمبر و مردانه داماد و فرزانه فرزندان، آقای میر محمد علی پیشوای دامغان را رنج افزای خجسته روانم و رازگشای پیدا و نهان.سالی دو سه پیش از این رهی را رنجی رست و شکنجی خاست که مرگ بر زیست پیشی جست و هست با نیست خویشی. فرزندی اسمعیل را که بهتر دودمان و مهترزادگان بود جانشین ساختم و از هر در نگارش های شیوا و سفارش های زیبا اخت و انباز بارنامه آسمانی و کارنامه زندگانی بدو پرداخت. ندانم چگونه و چون شد دیو درونش راه زد یا بخت نگون چاه کند. همی دانم از اندیشه من و پیشه خویش پای و پوی دربست و رای و روی بر تافت، خواست و خوی در چید، های و هوی بر کرد که این کار و کام از من ساخته نیست و گرد این درد با آستین کیش و گوش من پرداخته نه. پاک یزدان گواه است که از نهفته های جان و دلش آگاهم و با نگفته های آب و گلش همراه. ولی چون کیش راه نمایان و پیشه پیشوایان ما پرده گریست نه پرده دری خاموشی و فراموشی خوشتر. کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۴۶۹
عندلیبی می زند بر گل نوانی بشنوید
شمارهٔ ۳۷۵
از قدر هنر، بیهنران را چه خبر؟ مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۶۰
ای دل اگر کم آیی کارت کمال گیرد مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۰
ماهم چو به دیدن مه نو برخاست ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۲۱۹ - جهنم
ترسم من از جهنم و آتشفشان او سید حسن غزنوی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۱
ای زلف تر از سوسن و گل مفروش صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۸۹
ذوقی از حرف محبت بی صفای سینه نیست قاسم انوار : ملمعات گیلکی
شمارهٔ ۶
می دلار نحانیی یعنی که چه؟ سیف فرغانی : غزلیات
شمارهٔ ۷۴
صحبت جانان بر اهل دل از جان خوشترست آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۷۱۲
نه پندارم که دیگر در جهان اغیار می بینم سعدی : ملحقات و مفردات
تکه ۲۳
ای یار ناسامان من از من چرا رنجیدهای؟ سعدی : غزلیات
غزل ۱۱۰
هر چه در روی تو گویند به زیبایی هست آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۱
ای فتنه چشم سیهت راهزن خواب کمالالدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۲
پیوسته دلم ز خرّمی پرهیزد جامی : یوسف و زلیخا
بخش ۷ - در صفت زیبایی زلیخا
چنین گفت آن سخندان سخنسنج عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۵۳
گر سر این کار داری کار کن مسعود سعد سلمان : مقطعات
شمارهٔ ۱۳۶ - شکر مر او را که نه ای زشت روی
عین زمانی تو به تدبیر و رای قاآنی شیرازی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱۱ - در ستایش شاهزادهٔ رضوان و ساده فریدون میرزا طاب ثراه گوید
ای رخش رهنورد من ای مرغ تیزبال سیف فرغانی : غزلیات
شمارهٔ ۷۲
هان ای نسیم صبح که بویت معطرست یغمای جندقی : بخش اول
شمارهٔ ۱۱۶ - به یکی از فضلای دامغان نوشته
پس از ستایش بار خدای و درود پاک پیمبر و مردانه داماد و فرزانه فرزندان، آقای میر محمد علی پیشوای دامغان را رنج افزای خجسته روانم و رازگشای پیدا و نهان.سالی دو سه پیش از این رهی را رنجی رست و شکنجی خاست که مرگ بر زیست پیشی جست و هست با نیست خویشی. فرزندی اسمعیل را که بهتر دودمان و مهترزادگان بود جانشین ساختم و از هر در نگارش های شیوا و سفارش های زیبا اخت و انباز بارنامه آسمانی و کارنامه زندگانی بدو پرداخت. ندانم چگونه و چون شد دیو درونش راه زد یا بخت نگون چاه کند. همی دانم از اندیشه من و پیشه خویش پای و پوی دربست و رای و روی بر تافت، خواست و خوی در چید، های و هوی بر کرد که این کار و کام از من ساخته نیست و گرد این درد با آستین کیش و گوش من پرداخته نه. پاک یزدان گواه است که از نهفته های جان و دلش آگاهم و با نگفته های آب و گلش همراه. ولی چون کیش راه نمایان و پیشه پیشوایان ما پرده گریست نه پرده دری خاموشی و فراموشی خوشتر. کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۴۶۹
عندلیبی می زند بر گل نوانی بشنوید